هشدار هنري كيسينجر
چين چالش پيچيدهتري در مقايسه
با اتحاد جماهير شوروي است
والتر راسل ميد
آيا كيفيت رهبري جهاني در حال افول است؟ آن هم در زماني كه نياز بشر به رهبري عالي بيش از زمان ديگري ضروري به نظر ميرسد. در ناهاري كه در ماه جاري همراه با هنري كيسينجر صرف كردم، متوجه شدم كه او نگران موضوع رهبري است. كيسينجر نگران است كه تمدن در نتيجه فقدان رهبري دچار خطر شود. طبيعي به نظر ميرسد كه كيسينجر نگران اين موضوع باشد. او در اولين كتاب خود تحت عنوان «جهاني بازسازي شده» كه در سال ۱۹۵۷ ميلادي چاپ شده بود برخي ايدههاي اساسي را كه تا به امروز بر تفكرش حاكم است، ارايه كرده بود. كيسينجر معتقد است كه تنها تعداد انگشتشماري از افراد در هر دوره زماني معيني قادر به درك معماري پيچيده نظم جهاني قابل دوام هستند و تعداد كمتري از آنان استعداد لازم براي رهبري كردن اوضاع به منظور ايجاد چارچوبهاي بينالمللي ظريف يا اصلاح جزيي آن را دارند، چارچوبي كه صلح را امكانپذير ميسازد. بدتر از آن اينكه براي يك رهبر موثر صرفا درك نظام بينالمللي مولفهاي كافي نيست. كيسينجر بر اين باور است كه بين نوع جهاني كه شهروندان هر كشوري ميخواهند ببينند و جهاني كه واقعا ممكن است فاصله زيادي وجود دارد. جهان نميتواند آنچنانكه افكار عمومي چين ميخواهد دموكراتيك يا بيدار باشد يا به نگرانيهاي توسعه پاسخ دهد آنگونه كه برخي كشورهاي آفريقايي و امريكاي لاتين ميخواهند يا آنگونه كه برخي مردمان ميخواهند عظمت فرانسويها يا رهبري اخلاقي بريتانيا را مورد تحسين قرار دهند. رهبران بزرگ بايد شكاف بين افكار عمومي در كشورهاي خود و مصالحههاي جدا نشدني از ديپلماسي بينالمللي را پر كنند. آنان بايد جهان را به اندازه كافي واضح ببينند تا درك كنند كه چه چيزي ممكن و پايدار است. آنان بايد بتوانند شهروندانشان را متقاعد كنند كه نتايجي را بپذيرند كه به ناچار اغلب نااميدكننده هستند. بهطور متناقض، اين كار در كشور قدرتمندي مانند امريكا كه اغلب قادر است بسياري از آنچه در جهان ميخواهد به دست آورد اغلب دشوارتر است. كشورهاي كوچك و ضعيف نياز به سازش را درك ميكنند. با اين وجود، افراد بزرگ و قدرتمند اغلب فكر ميكنند كه ميتوانند همه چيز را داشته باشند. اين نوع رهبري شامل تركيبي نادر از تواناييهاي فكري، آموزش عميق و نوعي درك شهودي از سياست است كه افراد اندكي از اين قابليتها برخوردار هستند. جديدترين كتاب نوشته شده توسط كيسينجر تحت عنوان «رهبري: شش مطالعه در استراتژي جهاني» شش رهبر (كنراد آدناور آلماني، شارل دوگل فرانسوي، ريچارد نيكسون امريكايي، انور سادات مصري، مارگارت تاچر از بريتانيا و لي كوان از سنگاپور) را معرفي ميكند. نگاه كتاب، اما رو به جلو است و در گذشته باقي نميماند. شش رهبر معرفي شده توسط كيسينجر همگي خارج از نخبگان اجتماعي متولد شده بودند. آنان بچههاي طبقه متوسط و از خانوادههاي معمولي بودند. اين پيشينه به آنان اين توانايي را بخشيد تا درك كنند كه همشهريان و هموطنانشان جهان را چگونه ميبينند. آنان در نهادهاي آموزشي شايستهسالار انتخاب شدند، آموزش منظم و سختگيرانهاي را دريافت كردند، آموزشهايي كه آنان را از نظر رواني، فكري و فرهنگي آماده ساخت تا در بالاترين سطوح زندگي ملي و بينالمللي بهطور موثر عمل كنند. پرسشي كه كيسينجر را آزار ميدهد، اين است كه آيا اين خط توليد رهبران جهاني در حال نابودي است؟ آيا نهادهاي نخبهپرور ديگر از سختگيري و انضباط گذشته برخوردار نيستند؟ آيا فرهنگ «سواد عميق» تا حدي فرسايش يافته كه جامعه ديگر خرد لازم براي آمادهسازي نسلهاي جديد براي رهبري را ندارد. اين موضوع صرفا مرتبط با بيدار شدن اساتيد دانشگاهي نيست كه تحصيلات را بيهوده ميكنند يا درباره ايدئولوگهاي چپگراي سطحي نيست كه ايدههاي پيچيده و ظريف را از تدريس دانشگاهي خارج ميكنند. اين موضوع در مورد آن است كه آيا عمق و دقت دانش كلاسيك ميتواند در برابر چالش تشديد فرهنگ بصري و دامنه توجه كوتاهتر ترويج شده توسط رسانههاي الكترونيكي مقاومت كند يا خير. كيسينجر اكنون در صدمين سال زندگي خود بيش از مدتي كه اكثر امريكاييها در قيد حيات بودهاند در مورد مشكلات رهبري فكر ميكند. هنگامي كه او در دهه ۱۹۶۰ ميلادي وارد عرصه عمومي شد، نخبگان قديمي هنوز بر حوزه سياست خارجي امريكا تسلط داشتند. نيكسون، ريگان و بوش پدر به موفقيتهاي مهمي دست يافتند. پيش از آن سياستمداران امريكايي طرح مارشال را به ارمغان آوردند. با اين وجود، سابقه قرن بيست و يكم دولتگرايي امريكا چندان الهامبخش نيست. امروز كيسينجر هشدار ميدهد كه مشكل نظم جهاني دشوارتر ميشود. رقابتهاي قدرتهاي بزرگ تشديد ميشود، چين چالش پيچيدهتري در مقايسه با اتحاد جماهير شوروي است و اعتماد بينالمللي با افزايش پيوسته ظرفيت بالقوه درگيريهاي جهاني رو به كاهش است. كيسينجر ميگويد ما بيش از هر زمان ديگري به خرد نياز داريم، اما يافتن آن چندان آسان نيست. دشوار است با كيسينجر همراي نباشيم. بحثهاي امروز امريكا بر سر سياست داخلي و همچنين خارجي غالبا رقابتي سترون بين تكنوكراتهاي غوطهور در تفكر گروهي متعارف از يك سو و عوامفريبان پوپوليست مسلح به شعارهاي سطحي از سوي ديگر است. هنري كيسينجر فكر ميكند ما بايد بهتر عمل كنيم. من نيز در نگراني كيسينجر با او شريك و همنظر هستم و اميدوارم در آينده رهبراني شايسته داشته باشيم./ منبع: وال استريت ژورنال / ترجمه: فرارو
پژوهشگر، انديشكده «هادسون»