چند نكته درباره برگزاري چهلويكمين جشنواره بينالمللي فيلم فجر
سوريايي كردن مهمترين
رخداد سينمايي در ايران
ابوالفضل نجيب
طي چهل سال گذشته بهرغم تمامي خط و خطبازيهاي جناحي و سياسي و هم تحميلات و تبعات ناشي از رويكردهاي متناقض به سياستگذاريهاي سينمايي، جشنواره فيلم فجر يكي از ميثاقهاي ماندگار براي اهالي سينما محسوب ميشود. اهميت و حساسيت و تب وتاب اين ميثاق سينمايي به گونهاي بوده كه ماهها پيش از شروع جشنواره، نه تنها اخبار سينمايي، تمامي خبرهاي هنري و بعضا اجتماعي و سياسي را تحتالشعاع قرار ميداد. فراموش نكنيم وقايع تلخ و ناگوار اعتراضات آبان ۹۸ نيز بهرغم سنگيني اما نتوانست تاثير تعيينكنندهاي بر موجوديت جشنواره فجر بگذارد؛ اما آنچه از واكنشها و نشانهها و شواهد بر ميآيد، وقايع چند ماه اخير خواسته يا ناخواسته جشنواره فيلم فجر و به درجاتي جشنواره موسيقي را تحتتاثير خود قرار داده است. آنچه همان ابتدا از سوي وزير ارشاد درخصوص رسمالخطهاي جديد جهت گرفتن راي اعتماد در مجلس و پس از گرفتن راي اعتماد با خط و نشان براي سينماگران و اتمام حجتهاي آميخته با تهديد و تحقير براي ساير اهالي هنر شاهد بوديم، طي روزهاي اخير به تغيير رويكرد جدي تبديل شده است. درخواست خواهشمندانه و البته غيرمنتظره وزير ارشاد از اهالي موسيقي براي برگزاري كنسرت و تلاشهاي همزمان براي داغ كردن جشنواره فيلم فجر بيش از هر چيز ناظر بر انعطاف وزير ارشاد در مقايسه با هجمههاي اوليه عليه اهالي فرهنگ و هنر است. اينكه چنين ميزان انعطافپذيري را اصولي يا تاكتيكي و ناشي از نگراني و اضطرار نظام فرهنگي و هنري تعبير كنيم، چندان مسبوق به سابقه نيست. شايد به اين دليل ساده كه رابطه فعاليت و رخدادهاي فرهنگي و هنري تاكنون و تا اين اندازه با وضعيت سياسي و بحرانهاي سياسي و اجتماعي و... در پيوند و تنگاتنگ نبوده. آنچه اين پيوند را پررنگ كرده، نقش و حضور سلبريتيها و برخي سينماگران مشهور و معروف است. نقش برخي از چهرههاي حامي حاكميت و ايضا منفعل كه با تحريك نهادهاي حاكميتي از جنس نصب بيلبورد شماري از زنان سينماگر با هدف دفاع از حجاب رسمي به نتايج و هدفگذاريهاي معكوس تبديل شد.
به اين وضعيت اضافه كنيد زنداني بودن دو فيلمساز مطرح، سختگيري بر برخي چهرههاي سينمايي ازجمله مهمترين آنها دستگيري ترانه عليدوستي و اخبار حاكي از تهديد برخي ديگر از اهالي سينما ازجمله آنچه اشكان خطيبي رسانهاي كرده و واكنشهاي داخلي ازجمله تجمع برخي سينماگران در ورودي اوين و شايد مهمتر از آن واكنشهاي بيروني از سوي برجستهترين چهرههاي سينمايي و... تا اهميت برگزاري هرچه آبرومندانه جشنواره فجر براي ريلگذاران سينمايي و مجموعه سياستگذاران حوزه فرهنگ و هنر و همان اندازه كليت جمهوري اسلامي مشخص شود. آنچه اين وضعيت را براي سياستگذاران هنري مضاعف و نگراني آنها را تشديد ميكند، زمزمه تحريم شماري از فيلمسازان و ساير دستاندركاران سينمايي است. واكنش تند و تهديدآميز روزنامه كيهان به اخبار مرتبط، بيهيچ اما و اگري ميتواند مهر تاييدي بر بلاتكليفي وضعيت جشنواره باشد. بهعلاوه اظهارات رسمي معاون وزير اطلاعرساني سوريه در مقام همتاي ايراني مبني بر گسيل هنرمندان اين كشور براي رونق بخشيدن هرچه بيشتر جشنواره فجر كه ميشود آن را به نوعي سوريايي كردن اين جشنواره تعبير كرد. اين نشانهها بهخودي خود و به زبان بيزباني ميتواند به بحراني اشاره داشته باشد كه پيشاپيش از تسري اوضاع اجتماعي و سياسي به حوزه فرهنگ و هنر و مشخصا جشنواره فيلم فجر حكايت ميكند.
در چنين اوضاعي به نظر ميرسد جشنواره فيلم فجر به مثابه مهمترين رخداد هنري بعد از انقلاب و قديميترين ميثاق سينمايي يكي از سردترين دوران خود را پيش رو خواهد داشت. اگر آنچه به عنوان انعطاف از جانب وزير ارشاد در درخواست خواهشمندانه از اهالي موسيقي يادآور شديم، بتواند با اندكي هوشمندي و درايت به پاسخ گفتن به برخي مطالبات اهالي سينما و به خصوص درخواستهاي بيروني به آزادي ترانه عليدوستي و نرمش در قبال دو فيلمساز زنداني و به همان ميزان انعطافپذيري روزنامه كيهان در عذرخواهي از اهالي سينما بينجامد، شايد بتواند حتي در حد مسكن به برگزاري آبرومندانه جشنواره فجر منجر شود. در غير اين صورت سوريايي كردن جشنواره فجر نه تنها براي مهمترين رخداد سينمايي در سطح بينالمللي اعتباري كسب نخواهد كرد، بلكه به تعميق هرچه بيشتر شكاف جامعه هنري و سينمايي منجر خواهد شد. آنچه روزنامه كيهان در اين روزها هدفگذاري كرده، خواسته يا ناخواسته تعميق اين شكاف است. با اهداف پنهان و آشكار چه در حوزه مناسبات خارجي و چه تنظيم رابطه حاكميت با مردم و اكنون جامعه هنري و سينمايي كه مقبوليت و موضوعيت و مشروعيت خود را يكسره از علاقهمندان و در واقعيت امر از همين جوانهاي مطالبهگر كف خيابان كسب ميكنند. هر چند انتشار دردنامه فريدون جيراني براي عليرضا رييسيان كه واقعيت امر خطاب به سياستگذاران فرهنگي و سينمايي نوشته شده، مشكل سينما را بسا فراتر از اوضاع جاري و بهطور واقعي ناشي از بحراني تلقي ميكند كه براي گذار از آن به چيزي بيشتر از انعطافپذيري مسوولان سينمايي نيازمند است.