ادامه از صفحه اول
درد زايمان و قرص استامينوفن!
اگر بحرانساز بود بحرانش زير لايههاي مكتوم جامعه لابهلاي ديگر بحرانها رفت چنانچه كسي گفته باشد: ديديد هيچ نشد و توانستيم از آن بگذريم؟ نوبت به دلار 30 هزار توماني رسيد و همه ترسها متوجه آن شد و از قضا به آن هم رسيديم و از آنهم عبور شد! نوبت به دلار 40 هزار توماني رسيد و تا 44 هزار تومان هم پيش رفت و حالا رسانهها پيروزمندانه اعلام ميكنند كه ارز نرخ كاهشي به خود گرفته تا 38 هزار تومان هم پايين آمده است! به عبارت ديگر اگر چارهجويي اساسي صورت نگيرد شايد بتوانند فعلا دلار را روي 35 هزار تومان تثبيت كنند و باز هم بفرمايند كه ديديد نگذاشتيم نرخ ارز صعود وحشتناك به خود بگيرد؟!
اين يادداشت اقتصادي نيست و نميخواهد نوسانات ارزي را مورد كنكاش قرار دهد، بحث بر سر روندي است كه سالها جريان داشته و همواره با كمي تفاوت تكرار شده است و در سايه عادي شدن اين تكرار چيزي كه هرگز عادي نميشود فشار روزافزوني است كه متوجه اقتصاد مردم خصوصا معيشت محرومان جامعه است.
در زمان دولت اصلاحات با وجود مثبت شدن همه شاخصهاي اقتصادي و روند روبهرشد كسب و كارها و معيشت مردم البته زير سايه هر 9 روز يك بحران براي دولت طي يادداشتي مستفاد از نظر اقتصاددانان نوشتم اينها همه خوب است ولي آنچه نياز كشور است جهش اقتصادي است و جهش اقتصادي جز در سايه تنشزدايي كامل در روابط بينالملل و اصلاح ساختارهاي اقتصادي به دست نميآيد و اصلاح ساختارهاي اقتصادي هم نيازمند زمينه فراخ سياسي است. متاسفانه با روي كار آمدن دولت آقاي احمدينژاد همان روند روبه رشد ناكافي هم متوقف و بعضا دچار عقبگرد شد و حالا با غمي بزرگ و احساسي توام با افسوس و حسرت در محاصره روزافزون تحريمها هستيم و نرخ دلار به تناوب با روح و روان و معيشت مردم بازي پرخسارت ميكند و معلوم نيست اگر با همين روند ادامه دهيم به كجا خواهيم رسيد؟ تغيير رييس بانك مركزي پاسخي به فريادهاي انتقادي بود كه از هر طرف حتي از طرف علما و مراجع بلند شد ولي مگر آقاي فرزين ميتواند معجزه كند و مگر مشكلات به اين بزرگي ناشي از سوءمديريت يك نفر در بانك مركزي است؟ به نظر ميرسد اگر همه برندگان جايزه صلح نوبل اقتصادي گردهم آيند تا زماني كه سياستهاي خارجي همين باشد و تحريمها از بين نروند و در داخل عدهاي وضع موجود برايشان زمان طلايي اندوختن ثروت باشد و از بالا رفتن نرخ ارز مشعوف شوند همه اين اقتصاددانان برجسته هم كاري از دستشان برنخواهد آمد، چه بسا بگريزند تا دانش اقتصادي كه اندوختهاند بههم نريزد! موضوع كاملا روشن است نتيجه سياستهاي كنوني همين است كه ميبينيم و اگر صدبار ديگر چاره كار در افزودن جلسات و بازديدها و رفع مشكل مجوز فلان واحد توليدي خلاصه شود جز ازدست رفتن زمان چيز ديگري عايدمان نخواهد شد. با يك حساب سرانگشتي ميتوان لمس كرد، فهميد و درك كرد كه پرواز چند باره قيمت دلار چه بر سر اقتصاد خانوادههاي پرجمعيتي ميآورد كه همه درآمدشان
5، 6 ميليون تومان بيشتر نيست.
اعتراضات چند ماه گذشته براي سبك زندگي بود ولي شاخصهاي اقتصادي خبر از نارضايتي عميق و گستردهاي ميدهد كه براي اصل زنده ماندن و رفع گرسنگي و داشتن سرپناهي محقر است. مشكل اصلي اينجاست و خطر فزاينده هم در اين نقطه متمركز است. كمكهاي كميته امدادي ديگر مسكن هم نيست، وقتي تورم مواد خوراكي بالاي 60درصد باشد يعني حتما عده زيادي از هموطنان شبها با شكم گرسنه خود و فرزندانشان سر بر بالين ميگذارند، وقتي دولت درآمد لازم را نداشته باشد يعني درياچه اروميه خشك خواهد شد، خشكسالي به عمق استخوان جامعه خواهد رسيد و اينها با تغيير رييس بانك مركزي خم به ابرو نميآورند. هزاربار گفته شده كه دارد دير ميشود و چه بسا دير شده باشد ولي تنها چيزي كه مشاهده نميشود تغيير است!
جنجال رفتني است، اصلاحات ماندني است
توجه ويژه به اقتصاد ايران و جمهوريت نظام بوده و در عموم استانهاي آن منافع ملك و ملت و اصلاح امورات عموم اقوام و شهروندان ايرانزمين، مدنظر و خواست آنان است و خداوند مكررا وعده داده است كه عاقبت نيك از آن صابرين و متقين است و فريب و مكر و جنجال، از ناحيه هر كس، روي به مرگ و انتها دارد.