چرا بازداشت؟
هر چه فكر ميكنم كه چه زياني از اطلاعرساني مهدي بيك متوجه جامعه ميشود، هيچ موردي را نديدم
عباس عبدي
آقاي مهدي بيك خبرنگار روزنامه اعتماد در بعدازظهر پنجشنبه بازداشت شد. بنده قصد ندارم كه به مباحث حقوقي ماجرا بپردازم، چون به نظر ميرسد اكنون در وضعيتي نيستيم كه ارجاع و نقد اين مورد خاص به مواد حقوقي و قانوني مشكلي را حل كند. پرسش اين است كه آقاي بيك چه كاري كرده كه مستحق بازداشت شده است؟ او توانسته است كه پاي سخن برخي وكلا و خانوادههاي زندانيان و محكومين حوادث اخير بنشيند و نظرات و خواستههاي آنان را در چارچوب ضوابط موجود و مديرمسوولي روزنامه بازتاب دهد. اتفاقا منافع حاصل از اين اقدام براي همه بود، هم ساختار سياسي و دستگاه قضايي بهرهمند شدند، هم خانوادههاي ذينفع و هم مردم و جامعه. هر كدام به دليلي، از اين رويكرد استفاده كردند. حكومت به ويژه دستگاه قضايي، نشان داد كه در برابر مطالبات و حرفهاي درست هنگامي كه در سطح عموم منتشر شوند، واكنش نشان ميدهد و با تجديدنظر يا اعاده دادرسي در ديوان عالي كشور، اصراري به تاييد و اجراي احكام بدوي و شديد ندارد. اين رويه برخلاف حكم عجولانه اوليه عليه محسن شكاري است كه عوارض بدي داشت. خانوادهها و زندانيان نيز از اين اقدام حرفهاي روزنامهنگاري استقبال كردند و بهرهمند شدند، زيرا آنان را با نهادهاي جامعه پيوند داد و نگاه از درون را تقويت كرد و مجازات عزيزانشان را كاهش داد. جامعه نيز بسيار سود برد، زيرا به اين نتيجه رسيد كه اگر عامليت منطقي را پيشه كند، شانس بيشتري براي شنيدن حرفهايش وجود داشته باشد و نگاه خود را به داخل و رسانههاي داخلي برگرداند، براي اولينبار در سالهاي اخير توانست نور اميدي را در مرجعيت رسانه داخلي ببيند. صادقانه بايد گفت، هر چه فكر ميكنم كه چه زياني از اين اطلاعرساني متوجه جامعه ميشود، هيچ موردي را نديدم، مگر اينكه بگوييم عدهاي دنبال آن هستند كه همين دستاوردهاي موردي نيز محقق نشود. در يك كلام امنيت هنگامي پايدار و غيرقابل تزلزل است كه مبتني بر آزادي رسانه باشد والا امنيتي ناپايدار و متزلزل است. جامعه امن جامعهاي است كه مرجعيت رسانهاي آن كاملا در داخل كشور باشد. صادرات اين تهمانده مرجعيت رسانهاي به خارج اقدام ضدامنيتي است كه به نام امنيت انجام ميشود.
اكنون و با بازداشت آقاي بيك، با يك اقدام، همه آن دستاوردها را يكباره تخريب كردهايم. طبيعيترين برداشت اين است، عدهاي هستند كه چنين دستاوردهايي را نفي خود ميبينند. ترديدي وجود ندارد كه هيچكس به اندازه متوليان رسانههاي فرامرزي از اين اتفاق خوشحال نميشوند، چون بيشترين و شايد تنهاترين سودبرنده آنان هستند. آيا بازداشتكنندگان گمان ميكنند كه صداي مادر يك محكوم (حق يا ناحق بودن آن بحث ديگري است) از رسانه داخلي منتشر شود بدتر است يا رسانههاي فرامرزي آن را منتقل كنند؟ اصلا اينها حق دارند صدايي داشته باشند يا خير؟ اگر نه كه ديگر بحثي نيست. اگر حق دارند كجا بايد بگويند؟ بهعلاوه اگر اقدامات جاري عليه فرزندان آنان حق و قابل دفاع است، چه جاي نگراني از صداي خودشان و خانوادههايشان وجود دارد؟ اين را ميشود فهميد كه دستاندركاران امر از فعاليتهاي رسانهاي آقاي بيك و ساير روزنامهنگاران راضي نباشند يا حتي آن را نپسندند، ولي اين دليل نميشود كه اقدام به بازداشت كنند. براي اين كار نيازمند شواهد و قرائن كافي و فراتر از حرفه روزنامهنگاري بايد باشد كه ميتوان اطمينان داشت كه چنين چيزي در مورد ايشان وجود ندارد، چون پس از مصاحبههاي اخير به اين وضع دچار شدند. اميدواريم كه مسوولان مرتبط با موضوع در اسرع وقت آقاي بيك را آزاد كنند و اگر من بودم حتما از فعاليتهاي او نيز تقدير ميكردم كه به كمك حل بحران و نه عميق كردن آن آمده است.