• ۱۴۰۳ شنبه ۱۲ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5396 -
  • ۱۴۰۱ يکشنبه ۱۸ دي

گزارشي از گفت‌وگو با يدالله ايزدي، تاريخ‌نگار و راوي جنگ در رابطه با عمليات كربلاي4- بخش نخست

حتي يك شهيد هم زياد است

محمدصادق درويشي

در تاريخ جنگ هشت ساله ايران و عراق از سال 1365 به عنوان سال سرنوشت جنگ ياد مي‌شود. سالي كه در آن دو عمليات مشهور كربلاي4 و كربلاي 5 طراحي و اجرا شدند. عمليات كربلاي 4 شكست خورد و به اهداف پيش‌بيني شده نرسيد و تا امروز پيرامون آن سخن‌ها و نقد و نظرهاي بسياري شكل گرفته است.  يدالله ايزدي، تاريخ‌نگاري و روايتگري جنگ را از اولين ماه‌هاي جنگ، همپا و همراه فرماندهان جنگ و از درون صحنه نبرد آغاز كرد و اينك نيز از زمره پژوهشگران شاخص مطالعات تاريخي جنگ ايران و عراق به شمار مي‌رود. در سالروز آغاز عمليات كربلاي4 اعتمادآنلاين گفت‌وگويي تصويري با يدالله ايزدي برگزار كرد و جزييات نظامي و دلايل ناكامي در اين عمليات را مورد واكاوي قرار داد. متني كه مي‌خوانيد، گزارشي كوتاه شده از اين گفت‌وگو است. مشروح اين مصاحبه در وب‌سايت اعتمادآنلاين منتشر شده است.

زمينه‌هاي طراحي كربلاي4
در طول جنگ طي 2 يا 3 مقطع با مفهوم و واژه‌هايي مواجهيم كه شايد به خوبي تبيين و تشريح نشده است مانند سال سرنوشت جنگ؛ مقطع حساسي از جنگ كه هر يك خاستگاه و منطقي بر آن استوار است. مثلا در سال 61 در عمليات والفجر مقدماتي فضاي عمومي كشور به سمت تبليغ و ترويج انجام يك عمليات بزرگ سرنوشت‌ساز رفت كه البته در آن مقطع از جنگ، منطق خودش را داشت. در سال 64 هم همين‌طور است. براي اينكه اين موضوع را به خوبي و بهتر متوجه شويم، بايد نگاهي داشته باشيم كه سال 65 چه مقطعي از جنگ 8 ساله است و بر اساس چه منطقي گفته مي‌شود سال سرنوشت جنگ است؟ پس از آزادسازي خرمشهر در عمليات بيت‌المقدس و مباحثي كه در داخل كشور بين مسووليت و نظاميان صورت گرفت كه آيا بايد از مرز عبور كرد، بايدها و نبايدها و جنبه‌هاي مختلف كه بحث شد و نهايتا به اين رسيده شد كه براي ايجاد يك پدافند يا خط دفاعي مناسب در زمينه‌هاي شرق بصره پيشروي صورت بگيرد تا حاشيه شط‌العرب كه اين عمليات (رمضان) عمليات موفقي نبود. در دوره‌اي ‌چند ساله يعني سال‌هاي 61، 62 و 63 مجموعه عمليات‌هاي بزرگي انجام شد كه به اهداف پيش‌بيني شده نرسيد. مانند عمليات رمضان، والفجر مقدماتي، والفجر يك، خيبر و بدر كه البته بعضي از اين عمليات‌ها مانند خيبر به بخشي از اهداف دسترسي پيدا كردند، اما چون اهداف به صورت ناقص تصرف شد عملا تدبيري كه براي نتيجه جنگ انديشيده شده بود، حاصل نشد. بنابراين اين دوره؛ از زمستان سال 61 تا (تقريبا) زمستان سال 64 كه عمليات والفجر 8 در فاو انجام شد، به تعبيري دوره ‌ناكامي‌هاست. ولي سال 64 با انجام عمليات والفجر8 اين صحنه و عرصه تحت تاثير نتيجه اين عمليات تغيير پيدا كرد. البته آن عمليات هم به‌رغم تمام موفقيت‌هايي كه حاصل شد به لحاظ نظامي تاثير تعيين‌كننده‌اي در سرنوشت جنگ نداشت، ولي آن اقدام نظامي در بستر ناكامي‌هاي گذشته يك موفقيت بزرگ جلوه كرد. در والفجر8 چند تلاش صورت گرفت كه تلاش اصلي در منطقه فاو بود، در كنار آن در سه منطقه ديگر به‌طور همزمان عمليات شد؛ در منطقه‌ ام‌الرصاص در جنوب بصره، در منطقه شمال زيد توسط ارتش يعني شمال منطقه شلمچه و يك تظاهر به عمليات هم در منطقه هور انجام شد كه نسبت به اصلي بودن عمليات در فاو باعث غافلگيري عراق هم شد. بنابراين وقتي عمليات در فاو موفق بود اين تلاش فرعي كه سپاه در منطقه ام‌الرصاص (منطقه عمومي خرمشهر) انجام داد جرقه يك اقدام بزرگ‌تر را در ذهن فرماندهان زد: نزديك‌ترين فاصله‌اي كه متصور بود به بصره كه هميشه به عنوان يك هدف بسيار بزرگ و اساسي در جنوب و جنگ تعريف شده بود؛ مسير ام‌الرصاص بود. در واقع خودش را به عنوان يك مسير ويژه به ما نشان داد. در عمليات والفجر 8 يكي از قرارگاه‌هاي سپاه به نام قرارگاه قدس در ام‌الرصاص عمل كرد، اما چون تلاش اصلي در فاو موفق بود ديگر لزومي ديده نشد كه عمليات در اينجا عمق پيدا كند و نيروهاي خودي به آن سوي اروند بروند. بنابراين ظرف 48 ساعت نيروها به عقب فرا خوانده شدند و اين توان به فاو اضافه شد و در ادامه عمليات در فاو وارد اقدام شد. اين تجربه سبب شد كه در فروردين سال 65 فرماندهان به اين گذرگاه عبور از ام‌الرصاص ــ يعني حركت به سمت بصره از مسير جنوب ــ توجه و اقبال كنند و بلافاصله دستور داده شد كه آماده‌سازي‌ها و مقدمات انجام يك عمليات از مسير ام‌الرصاص به جنوب بصره كه منطقه‌اي معروف به ابوالخصيب  بود فراهم شود.
تدارك عمليات سرنوشت‌
در عمليات كربلاي 4 تحليل اين بود كه اگر ما به ابوالخصيب برسيم عملا بصره در دسترس است و از نظر نظامي به مفهوم سقوط تلقي خواهد شد. در اهداف نظامي كه تصرف شد آخرين خط حدّي كه براي عمليات كربلاي 4 تعريف شد، اين بود كه ما از حاشيه جنوبي اروند وقتي كه عبور كرديم يك خط پدافندي مقابل بصره و در جنوبش بين دو آبگرفتي تشكيل بدهيم و بين اين دو آبگرفتي خط پدافندي تشكيل بدهيم. اگر اين خط تشكيل مي‌شد، كل منطقه شبه‌جزيره فاو در محاصره نيروهاي خودي قرار مي‌گرفت. اما با وجود همه شتابي كه سپاه براي انجام اين عمليات كرد، يك حادثه در جنگ اتفاق افتاد كه باعث تاخير در اجراي اين تدبير شد و آن اقدام ارتش عراق براي اجراي يك راهبردي بود كه به استراتژي دفاع متحرك معروف شد و عملا عمليات بزرگ در جنوب توقف چند ماهه پيدا كرد و تقريبا تا پايان شهريور سال 65 متوقف شد. با آزادسازي مهران مهر شكست يا مهر پاياني بر اين راهبرد جديد عراق زده شد. در عين حالي كه نيروهاي خودي درگير آزادسازي مهران بودند، آن قرارگاهي كه بايد روي ام‌الرصاص كار مي‌كرد مشغول بود، اما عملا اولويتي در اقدامات سپاه پيدا نكرد، ولي بحث‌هاي اوليه‌اي صورت گرفت. حداقل 3 طرح تهيه شد كه نيروهاي خودي كه از اروند عبور كردند، آيا بايد به سمت فاو بروند؟ وقت مواجه شدن با اين سوال؛ برآورد نيرو، تخمين امكانات و مقدورات، طراحي‌ها و شكل مانور محل بحث شد. آيا بايد وقتي نيروها حركت كردند به سمت بصره حركت كنند؟ خط حد نهايتي كه بايد بروند چگونه است؟ آرايش نيروها و خط دفاعي چگونه بايد باشد؟ چه امكاناتي مورد نياز است و چه استعدادها و نيروهايي مورد نياز است؟ حال اين نيروها بايد فراخواني شده و آموزش ببينند، تدارك بدهند و تجهيزات فراهم شود. مسوولان تراز اول كشور در سخنراني‌هاي مختلف‌شان موضع‌گيري‌هاي خودشان در مورد جنگ از عمليات سرنوشت‌ساز حرف مي‌زدند. به اين مفهوم كه اگر يك اقدام اساسي كه موجوديتِ رژيم عراق را با تهديد مواجه كند، به احتمال زياد منجر به تسليم قدرت‌هاي بزرگ يا پايان دادن به جنگ مي‌شود. يا طرف‌هاي مقابل ما كه در مورد جنگ اعلام مواضع مي‌كنند يا به صورت توصيه يا به صورت تبليغات يا به صورت تهديد و با هرگونه رفتاري كه در موضوع جنگ دارند، متقاعد خواهند شد كه اين جنگ بايد به پايان برسد آن هم براساس تامين نظرات بحق جمهوري اسلامي ايران كه از ابتداي جنگ روي دو، سه موضوع اصرار داشت؛ تعيين يك كميته بي‌طرف براي تعيين متجاوز، پرداخت غرامت جنگ، بازگشت به مرزهاي بين‌المللي و مبنا قرار گرفتن قرارداد 1975 الجزاير كه عراق آن را يك‌طرفه ملغي اعلام كرده بود. بنابراين ما از مهر تا زمستان با يك مجموعه اقداماتي مواجه هستيم. تقريبا همه ظرفيت‌هاي كشور پاي اين كار آمدند اعم از نيروي انساني كه ما اوج آن را در اعزام سپاهيان حضرت محمد (ص) مي‌بينيم؛ اعزام يكصد هزار نفري كه در سطح كشور يك رزمايش بزرگ بود و امكانات بسيار زيادي كه در داخل كشور فراهم شد. امكانات بسيار زيادي هم از خارج كشور خريداري شد. در آمارها گزارش‌هايي ديده شده كه قبل از كربلاي 4 (شايد دو، سه ماه پيش‌تر) و جلساتي كه فرماندهي سپاه با مسوولان لجستيك و پشتيباني داشت، حدود 4هزار تريلي، كمرشكن و كاميون، مقدوراتي را از بنادر ايران كه از خارج از كشور آمده بود به عقبه‌هاي منطقه عملياتي جنوب حمل كرده بودند. 
در مسير غافلگيري
جمهوري اسلامي ايران هيچ ابايي نداشت از اينكه به دشمن بگويد كه من قصد دارم امسال يك عمليات بزرگ داشته باشم و گذشته چند سال قبل هم نشان مي‌داد كه اين منطقه، منطقه جنوب است. در رسانه‌هاي‌مان سر اعزام يكصد هزار نفري كاملا براي ايجاد تهييج، ترغيب و تشويق آحاد مردم براي حضور در جبهه يا پشتيباني اين را تبليغ رسمي مي‌كرديم. ما در رفتار كلي‌مان ناخواسته دشمن را متوجه كرده بوديم كه قصد داريم يك اقدام بزرگ انجام بدهيم. اما اينكه نقطه‌اش كجاست و وقت آن چه زماني است، هم نكات مهمي در تعابير نظامي هستند. يعني دشمن آن نقطه، زمان اقدام، تاكتيك و عمق هدف ما را نمي‌داند. البته فهم اينكه ما مي‌خواهيم سراغ بصره برويم، به نظرم باز براي دشمن پيچيده نبود. اما ما در سال‌هاي گذشته براي رسيدن به اين هدف از نقاط مختلف وارد شده بوديم. يعني در رمضان اگر به بصره روبه‌رو حمله شد، در خيبر و بدر از محور شمالي. تصور و تحليل ما اين بود كه ما در نهايت از جناح شمال به بصره نزديك خواهيم شد. يا در والفجر 8 از محور جنوبي بصره. يعني دشمن از آن نگاه كلي مطلع بود، اين خيلي واضح است و نياز به اثبات هم ندارد، اما در نقطه و زمان درگيري... يعني مكان و زمان را اطلاع نداشت كه البته ما هر چه به زمان اجراي عمليات نزديك شديم با نشانه‌هايي مواجهيم كه به ما مي‌گويد دشمن حساسيت‌هايي دارد. در طراحي عمليات دو تلاش مدنظر قرار گرفت. ابتدا قرار بود كه منطقه اصلي عمليات زمين شلمچه باشد، پيچيدگي‌هايي كه منطقه داشت، منصرف شدند و بحث‌هايي كردند كه نهايتا طرح نهايي اين شد كه دو تلاش صورت بگيرد، يك تلاش از مسير جزيره ام‌الرصاص و رفتن به سمت ابوالخصيب در جنوب بصره، يعني تهديد بصره از محور جنوبي. اگر به جغرافياي منطقه نگاه كنيم رودخانه اروند كه در ادامه به خاك عراق مي‌رود و به آن شط‌العرب مي‌گوييم؛ خط حدّ يا خط فاصله دو سپاهِ اصلي ارتش عراق است كه در منطقه عمومي شلمچه و شمال آن، سپاه سوم عراق هستند، در جنوب اروند تا فاو يعني حدفاصل فاو تا جنوب بصره سپاه هفتم استقرار داشتند. طراحي شد كه تلاش اصلي به سمت ابوالخصيب كه در ابوالخصيب و جنوب بصره مقر احتياط‌هاي سپاه هفتم ارتش عراق، فرماندهي سپاه هفتم عراق بود كه با كوتاه‌ترين فاصله به اين رده فرماندهي سپاه هفتم حمله مي‌شد. اين تلاش اصلي تلقي شد، اما چون فاصله سپاه هفتم و سپاه سوم يك رودخانه است، براي اينكه سپاه سوم مقدورات و امكاناتش به كمك سپاه هفتم نيايد، يك تلاش فرعي هم از آنجا صورت گرفت كه سپاه سوم را با خودش درگير كند. سازمان رزم متناسب اين طرح تعريف شد، در يك عرض به طول 40 كيلومتر 4 قرارگاه سپاه از جنوب قرارگاه‌هاي نوح، قدس، كربلا و نجف آرايش پيدا كردند. وقتي ابلاغ انجام شد، يگان‌ها شروع به آماده‌سازي، آموزش نيروها، انتقال بخشي از امكانات و شناسايي از منطقه كردند، البته چون عمق منطقه آن سوي اروندرود بود، اين شناسايي‌ها از طريق عكس‌هاي هوايي و از روي دكل‌ها با توجه به جغرافياي طبيعي منطقه وجود نخلستان‌ها و استفاده از دكل‌ها و دوربين‌هاي قوي انجام شد و آمادگي‌ها صورت مي‌گرفت تا به تدريج به آستانه عمليات نزديك شدند. 
عليهِ منطقِ نشدن
مرز ايران و عراق در اروند خط‌القعر رودخانه است يعني عميق‌ترين نقطه رودخانه. رسوبات رودخانه در طول تاريخ در رودخانه جزايري تشكيل داده كه تقريبا همه اين جزاير جزو خاك عراق محسوب مي‌شوند. يعني نقطه عمق رودخانه، شرق رودخانه است يا اصطلاحا شمال رودخانه. ما بايد از رودخانه عبور مي‌كرديم. جزايري را تصرف مي‌كرديم كه عراق آن سوي جزاير هم خط دفاعي داشت. در ام‌الرصاص اگر نيروهاي خودي از عرض رودخانه عبور مي‌كردند، خط عراق را بايد در حاشيه ساحل شرقي ام‌الرصاص مي‌شكستند، اين جزيره را تصرف مي‌كردند و پشت آن دو تا جزيره بود كه بايد آنها را هم تصرف و از جزاير عبور مي‌كردند تا به ساحل جنوبي يا غربي اروند برسند. يعني سه رده دفاعي دشمن بايد جنگ  و تصرف مي‌شد و بعد نهايتا ما به ساحل مي‌رسيديم. بنابراين جنگ در اينجا از يك پيچيدگي برخوردار بود، اما نشدني نبود. در فرهنگ انقلاب اسلامي و جنگ مردم‌پايه‌اي كه برخاسته از فضاي درون انقلاب و تشكيل سپاه پاسداران و تجربه جنگ است؛ روند جنگ نشان مي‌دهد كه معمولا در طراحي عمليات‌ها اتفاقا از آن مجرا و منظر و منطقِ نشدنِ يك عمليات است كه سپاه و نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران موفقيت‌هاي‌شان را به دست آورده‌اند. در طريق‌القدس در لحظه اولي كه نيروها با خط اول دشمن درگير شدند، يگان‌هايي از تيپ امام حسين در عمق 20 تا 25 كيلومتري دشمن به مقر توپخانه زدند، در محاسباتِ نظاميان طبيعتا اين منطق و اين تجربه پيشينه قبلي نداشته و نمي‌شده، يعني عبور از مناطق قبلي شمال رودخانه كرخه اتفاقا دليل كم‌توجهي ارتش عراق به اين منطقه ناشي از همين منطق نظامي بود كه در آن آموزه‌ها مي‌گفت عبور از اين رمل‌ها براي نيروي پياده يا حتي مكانيزه، شدني نيست، اما اين اتفاق افتاد. در عمليات بيت‌المقدس عبور از رودخانه كارون تمام آرايش دشمن به سمت شمال و اهواز است، درحالي كه دو قرارگاه خودي در عمق 30 كيلومتر پايين‌تر از جبهه اصلي از رودخانه كارون عبور كردند و به تعبير آقاي رضايي يك سرپل 800كيلومتري را تا قبل از طلوع آفتاب گرفتند. نيروهاي عراقي كه از محورِ شمالي به عقبه‌هاي خودشان برمي‌گشتند و بي‌توجه و بي‌خيال و با آرامش خيال كه اين عمق منطقه خودشان است به 30، 40 كيلومتر عقبه خط مقدم خودشان رفتند و روي جاده آسفالت يگان‌هايي كه از كارون عبور كرده بودند را به اسارت گرفتند. اين هم باز در منطقه نظامي نشد بود، همان‌طور كه عبور از اروند نشد بود. امروز هم حتي كساني كه در دوره‌هاي عالي جنگ عبور از اروند را بحث مي‌كنند، با آن رفتار عجيب آب، مي‌گويند اين رودخانه غيرقابل عبور است، حتي در سطوح كشورهاي داراي تكنولوژي جنگ، تجهيزات و قدرت‌هاي بزرگ اين را اوج بلوغ نيروهاي مسلح ايران به ويژه سپاه پاسداران در طراحي عمليات مي‌دانند. به منطق كربلاي 4 هم كه نگاه مي‌كنيم با انباشتي از اين پيچيدگي‌هاي چندوجهي مواجهيم. من توجه شما را جلب مي‌كنم كه غواص‌ها نه تنها بايد در طول رودخانه شنا كنند، بلكه عكس مسير طبيعي آب، آن هم آبي كه سرعت 50، 60 كيلومتر به سمت خليج‌فارس است. اين بايد چه زماني اتفاق مي‌افتاد؟ در شرايط مدّ آب. به خاطر اين روز شروع عمليات تابع رفتار آب بود. ماه‌ها تجربه فاو هم بود، تجربه ام‌الرصاص هم در والفجر 8 بود. يعني يگان‌هايي كه در ام‌الرصاص عمل كرده بودند، ماه‌ها رفتار آب را درآورده بودند كه در طول شبانه‌روز آب دو بار مدّ و دو بار جزر مي‌شد. در ماه‌هاي مختلف قمري ساعت‌هاي شروع مدّ و جزر فرق مي‌كرد. وقتي مي‌خواستيم در فصل زمستان عمل كنيم هم مطالعات بين‌المللي از قبل و هم در سازمان آب و برق خوزستان، اطلاعات دهه‌هاي قبل و مطالعات بين‌المللي وجود داشت، اما تجربه‌اي كه در آنجا احصا و استخراج شد يك كار كاملا علمي است كه بايد سه مولفه بزرگ در كنار هم جمع مي‌شد تا شرايط عبور و رفتن غواصان در آب فراهم شود: 1-‌ بايد در مدّ اين اتفاق رخ مي‌داد كه بعضي از يگان‌ها غواص‌هاي‌شان بين 2 تا 6 كيلومتر خلاف مسير جريانِ طبيعي آب به سمت بالا يعني به سمت بصره شنا مي‌كردند و در ساحل بالاتر پياده مي‌شدند. 2- اين مدّ بايد با تاريكي مطلق هوا همزمان مي‌بود، زيرا وجود اين جزاير سبب شده بود كه عرض رودخانه در لابه‌لاي جزاير خيلي محدود باشد. يعني اگر دشمن لب ساحل ايستاده بود با افق ديد عادي خودش و با دوربين ديد در شب به راحتي متوجه حركت غواص‌ها مي‌شد. بنابراين عبور غواص‌ها بايد در تاريكي مطلق، جريان مد آب و طول مناسبي از شب اتفاق مي‌افتاد، چون براساس تجربه‌هاي جنگ نيروهاي خودي شروع عمليات‌شان در تاريكي شب بود، يعني ما بايد در تاريكي مطلق از اروند عبور مي‌كرديم و با طلوع ماه به خط اول دشمن مي‌زديم كه نيروهاي خودي متوجه شوند در زير نور ماه آن فضاي عمومي منطقه عمليات را ببينند و جمع اين 3 مولفه محقق نمي‌شد الا در دو يا سه شبِ ماه قمري كه اگر عمليات نمي‌شد بايد يك ماه عمليات عقب مي‌افتاد تا اين شرايط طبيعي فراهم شود. اين بسيار به آن پيچيدگي‌ها اضافه مي‌كرد، يعني يك معادله‌ چندمجهولي بود كه اينها بايد به معلومات تبديل مي‌شدند كه نياز به مطالعه داشت. 
بخش دوم را فردا در همين صفحه بخوانيد

 


   جمهوري اسلامي ايران هيچ ابايي نداشت از اينكه به دشمن بگويد كه من قصد دارم امسال يك عمليات بزرگ داشته باشم و گذشته، چند سال قبل هم نشان مي‌داد كه اين منطقه، منطقه جنوب است. در رسانه‌هاي‌مان سر اعزام يكصد هزار نفري كاملا براي ايجاد تهييج، ترغيب و تشويق آحاد مردم براي حضور در جبهه يا پشتيباني اين را تبليغ رسمي مي‌كرديم
   در عمليات كربلاي 4 تحليل اين بود كه اگر ما به ابوالخصيب برسيم عملا بصره در دسترس است و از نظر نظامي به مفهوم سقوط تلقي خواهد شد
   در دوره‌اي ‌چند ساله يعني سال‌هاي 61، 62 و 63 مجموعه عمليات‌هاي بزرگي انجام شد كه به اهداف پيش‌بيني شده نرسيد. مانند عمليات رمضان، والفجر مقدماتي، والفجر يك، خيبر و بدر

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون