ادامه از صفحه اول
نامه به آقاي توكلي
بيگمان مساله شوراي عالي انقلاب فرهنگي و دبيرخانه آنكه اكنون همچنان كه شما اشاره كردهايد ذينفعان فراواني دارند، موضوع ناشناختهاي براي مقامهاي رسمي، استادان فرهيخته كشور، سياستمداران ملي و فعالان فرهنگي و اجتماعي از هر طيف و گروهي نيست. تمام كسانيكه با امر آموزش و پرورش، آموزش عالي، فرهنگ و رسانه سروكار دارند، با مداخلههاي هزينهآفرين آن آشنا هستند. از اينرو، به عنوان يك معلم دانشگاه به شما پيشنهاد ميكنم با توجه به عنواني كه براي خود «رييس هياتمديره ديدهبان شفافيت و عدالت» انتخاب كردهايد و عضويتي كه در مجمع تشخيص مصلحت نظام داريد، مطابق نظر مرحوم امام رضوانالله عليه سياست بازگشت به قانون اساسي را پيشه كنيد و پيشنهاد انحلال اين شورا را بدهيد. اين به صواب نزديكتر است.
با دانشگاه مدارا كنيد
اگر با دانشجويان يا اساتيد برخورد نشود، ماجرا به كجا خواهد رسيد؟ درباره اين پرسش ميتوان گفتوگو كرد. پاسخ اين است كه مگر با اين شيوهها ميتوان دانشگاه داشت؟ مگر با اين شيوهها ميتوان مانع از اعتراضات شد؟ مگر سياستهاي گذشته به ويژه پس از ۱۳۸۴، توانست مشكلي را حل كند؟ اين شيوهها در بهترين حالت ميتواند اعتراضات را به عقب بيندازد و البته به صورت انفجاريتر، همچنان كه در اعتراضات اخير ديديم. راهحل انجام تغييرات است. تغييراتي كه همه از آن راضي شوند. اين سياستها موجب رشد گرايش به مهاجرت نخبگان ميشود و نهاد دانشگاه را بيش از پيش ضعيف ميكند.