• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5399 -
  • ۱۴۰۱ چهارشنبه ۲۱ دي

مقاله تاريخ علم و دين در اسلام نوشته آلنور دناني برگرفته از دانشنامه علم و دين

علم و دين در اسلام

گروه دين و فلسفه: آلنور دناني در مقاله «تاريخ علم و دين در اسلام» دانشنامه علم و دين به بررسي نگرش اين دين به علم و نيز سازوكار فعاليت علمي در تمدن اسلامي پرداخته است. دانشنامه علم و دين مجموعه‌اي عظيم از دانش‌هاي ميان‌رشته‌اي و ميان‌ديني را ارايه مي‌كند و بازتاب يكي از پرشورترين رخدادهاي عصر ماست. مقاله «تاريخ علم و دين در اسلام» به كوشش مسعود سنجراني ترجمه و توسط دين‌آنلاين منتشر شد كه اينك متن كامل آن پيش روي شما است. 

نسبت علم  و  دين در اسلام
تبيين علم و دين در اسلام بايد كار خود را با بررسي نگرش اين دين به علم و نيز سازوكار فعاليت علمي در تمدن اسلامي آغاز كند. نگرش نخست بر اين گمان است كه انديشمندان و نهادهاي ديني از رهگذار اقتدار و نفوذ سياسي خود، نقشي تعيين‌كننده بر علم داشته‌اند. نگرش دوم اين پنداشت را تعديل و حتي به چالش فرا مي‌خواند و به عوامل موثرتري مي‌پردازد كه طي دوره‌هاي تاريخي معين، فعاليت علمي را به پيش رانده يا از حركت باز داشته است نيز بررسي مي‌كند كه چگونه و چرا نظام‌هاي سياسي و اجتماعي مشخص،  علم را  گسترش داده يا  از پيشرفت آن جلوگيري كرده‌اند.

آيا غرب نقش گسترده در پيشرفت علم  داشته است؟
اين دو ديدگاه پيچيدگي پيرامون مفهوم اسلام را بيان مي‌كند. اسلام، در وهله اول، بر ديني با باورها، «اعمال عبادي» و نهادهاي ويژه دلالت مي‌كند كه در درون خود داراي تنوع تاريخي و فرهنگي در گذشته و حال است. به ديگر بيان، اسلام در تاريخ جهان، فراتر از دين و ايمان، نشانگر يك امپراتوري و سپس مجموعه‌اي از حكومت‌هاي جانشين در دوره‌هايي خاص است كه قلمرو پهناور آن آسيا، آفريقا و اروپا را در بر مي‌گرفته است. هريك از اين مناطق، در طول تاريخ، به‌رغم تفاوت‌هاي بنيادين، گروه‌هاي بزرگي از انسان‌ها را در خود جاي داده‌اند. اينان در پيشبرد تمدن اسلامي شركت داشته و در افتخارات آن سهيمند. جالب توجه است كه بسياري از كارورزانِ علم، اهل اين مناطق نبوده و بسياري حتي مسلمان نبوده‌اند. گردش مداوم كالاها، انديشه‌ها، سبك‌ها و جنبش‌هاي مردم اين سرزمين‌ها و نيز دارا بودن ريشه‌هاي مشترك در ديدگاه‌هاي فكري، سياسي، هنري و اجتماعي و برخورداري از نهادهاي اجتماعي نخبه، در معناي وسيع كلمه، اين مناطق را با ويژگي‌هاي مختص به خود، متمايز از ديگران و به عنوان نمادهاي تمدن اسلامي معرفي مي‌كند. بررسي رابطه دين و علم در اسلام، در زمان و مكان‌هاي معين، بايد با در نظرگرفتن نقش وحدت‌آفرين اين تمدن باشد. از سوي ديگر، گفتمان ناظر بر رابطه ميان دين و علم در اسلام معاصر، تا اندازه زيادي تحت‌تاثير اين برداشت است كه هرچند علم دستاورد تلاش همه بشريت است، اما آن چنانكه ادعا مي‌شود، جهان غرب نقشي گسترده در توليد، گسترش و صدور علم نداشته است.

ظهور اسلام در قرن هفتم ميلادي
[حضرت] محمد[ص] دين اسلام را در قرن هفتم ميلادي بنياد گذاشت. مسلمانان بر اين باورند كه وي مهبط وحي الهي بوده است. مجموعه اين وحي‌ها پيكره كتاب مقدس او، قرآن را تشكيل مي‌دهد. وي براي رهايي از دشمني‌ها و آزارها زادگاه خويش مكه را به مقصد مدينه ترك گفت. در اواخر عمر، بر دشمنان فائق آمد و تقريبا همه شبه‌جزيره عربستان را زير پرچم اسلام متحد ساخت. [حضرت] محمد [ص] اقتدار سياسي و ديني را توامان همراه داشت. پس از وفاتش، گستره اقتدار سياسي اسلام توسعه يافت. جاي شگفتي نيست كه اين امر پيامدهايي را به‌دنبال داشت. اين پيامدها طي قرن‌ها، به استحكام نهادهاي ديني و سياسي و گوناگوني نگرش‌هاي ناظر بر نهادهاي قدرت و اقتدار سياسي انجاميد. با وجود اين، فرقه‌گرايي و فقدان نهاد ديني متمركز، در همه مسائل، ازجمله در رابطه علم و دين، گوناگوني در رويكردها را به بار آورد.

پس از رحلت پيامبر (ص) 
جامعه در حال تكوين، در پي درگذشت محمد[ص]، نخستين نهاد سياسي خلافت را بنيان نهاد. اختلاف ميان پيروان علي [ع] و رقيبان وي بر سر جانشيني پيامبر، در انشعاب مسلمانان به دو مذهب عمده شيعه و سني متبلور شد. جامعه اسلامي طي سه دهه بعدي، تحت رهبري اصحاب پيامبر، كشورگشايي‌هاي خود در فلسطين، شام، مصر و ايران را به انجام رسانيد و همه اين مناطق به قلمرو امپراتوري نوظهور اسلامي پيوست. امويان (40-132 ق) جانشين خلفاي راشدين شدند و سياست توسعه‌طلبي خود را ادامه دادند. آنها به‌علت «عرب‌محوري» خود در برخي مناطق با شورش‌هايي روبرو شدند. آنان همچنين در برابر تلاش‌هاي نخبگان ديني براي ساختاربخشي به چارچوب رسمي مطالعات ديني و نهادسازي اقتدار ديني مقاومت كردند. ازآن‌جا كه اين عمل براي نهاد قدرت بسيار مخاطره‌آميز بود، با مخالفت شديد امويان روبرو شد و درگيري متناوب ميان قدرت ديني و سياسي در حكومت اسلامي پا به عرصه وجود گذاشت.

توسعه امپراتوري اسلامي در اوايل  قرن نهم ميلادي
امپراتوري اسلامي، در سال‌هاي آغازين قرن نهم ميلادي، به آخرين حد توسعه‌طلبي خود رسيد و از اسپانيا تا رود سند و مرزهاي چين گسترش يافت و از اين طريق با مراكز علمي، فلسفي و آموزشي يونان و ايران در هم آميخت. اين امپراتوري پهناور با تنوع قومي، زباني، ديني، دولتي و پولي خود، همچون اسلاف خويش در برابر نيروهاي تفرقه‌انگيز بسيار حساس بود. بنابراين عبدالملك (حك: 86-65 ق) درصدد برآمد با ضرب سكه و نهادينه‌سازي زبان عربي به عنوان زبان رسمي و اداري، امپراتوري را متحد و يكپارچه سازد. زبان عربي از زبان وحي و حكومت به زبان ادبيات، علوم انساني، فلسفه، علم و درواقع هر گفتمان آموزشي ديگر ارتقا يافت. رويكرد دربار امويان به علم، رويكردي مبتني بر سودمندي علوم بود. شواهد گواه آن است كه دربار، طبيبان غيرعرب و غيرمسلمان را ارج مي‌نهاد و در وهله اول به آنان اعتبار مي‌داد.
امويان در سال 132 قمري سرنگون شدند و عباسيان در همه مناطق، به‌جز اسپانيا، جاي ايشان را گرفتند و هرچند بر احساسات ضد اموي علماي ديني حساب ويژه‌اي باز كرده بودند، باوجود اين ديري نپاييد كه از متحدان پيشين خود فاصله گرفتند. اديب عرب، ابن‌مقفع (م: 145 ق)، به خليفه عباسي، منصور (حك:158 – 136 ق) توصيه كرد دانشمندان ديني را زير نظارت حكومت بياورد و يكپارچگي اعتقادي و فقهي را بر ديدگاه‌هاي گوناگون و مخالف حاكم گرداند. اين توصيه ناديده انگاشته شد و در اين دوره همچنان شاهد رشد نهادهاي سياسي و ديني هستيم.

عباسيان و نظم جديدي كه در امپراطوري اسلامي  ايجاد كردند
عباسيان آگاهانه نظمي جديد را پي افكندند. اين نظم در تاسيس شهر بغداد در سال 762 ميلادي كاملا هويدا بود. بغداد به زودي به مركز تجاري و تماشايي پررونقي تبديل شد. از همه مهم‌تر، اين شهر با ويژگي‌هاي متمايز ادبي، جلوه‌هاي هنري، نگرش‌ها، ظرافت‌ها و نهادهاي مختصِ خود معّرف تمدن اسلامي بود. عرب‌محوري سال‌هاي دورِ امويان جاي خود را به تلاش پرتكاپوي مردمي با باورها و مسلك‌هاي گوناگون از تمام مناطق امپراتوري داد. شكوه و جلال سال‌هاي آغازين حكومت عباسي در عهد هارون‌الرشيد (193-170 ق) بعدها در حكايت‌هاي هزار و يك شب جاودانه شد. اما اين شكوفايي و رفاه بهايي داشت و خليفه مجبور بود به امرا و فرمانروايان مستبد اختيارات تام بدهد. ديري نپاييد اين اختيارات اعطايي نوعي خودمختاري نسبي براي اميرنشينان فراهم آورد و از نيمه قرن نهم ميلادي سبب ازهم‌پاشيدگي امپراتوري گرديد. بااين‌همه، براي چندين قرن «انگاره» امپراتوري اسلامي يكپارچه در ميان برخي از خلفا و اميرنشينان، حتي در مناطق پر رونق و كوچك‌تر همانند اسپانياي اموي همچنان رويايي ماندگار باقي ماند.

«علوم اوائل» و «علوم ديني» در تمدن اسلامي
ابن‌خلدون (806-732 ق)، مورخ شهير، در كتاب خود، مقدمه تاريخ، مشخصه تمدن شهري را علوم و صنعتگري مي‌داند: «... تمدن انسانِ «يكجانشين» كامل نبود ... انسان‌ها تنها نگران نيازهاي اوليه زندگي خود بودند ... علم و صنعتگري حاصل توانايي انسان انديشه‌ورز است ... اين دو پس از رفع نيازهاي اوليه به دست مي‌آيند ...». 
ابن‌خلدون كشاورزي، معماري، توليد كتاب و پزشكي را در ميان حرفه‌هاي تمدن شهري جاي مي‌دهد و در مورد علم مي‌گويد: «يك علم، فطري انسان است كه آن را توانايي خود انسان در انديشيدن هدايت مي‌كند و علم ديگر آني است كه انسان از آفرينندگانِ آن علم مي‌آموزد.» علم نخست «علوم فلسفي» است؛ دومي «علوم سنتي و قراردادي». 
پيش از اين، محمد خوارزمي (م: 383 ق) چنين تمايزي را به ‌رسميت شناخته و علوم را چنين تقسيم‌بندي كرده بود: «علومي كه خاستگاه بيگانه مانند يونان و ساير ملل دارند» و «علوم ديني و فقه اسلامي و علوم وابسته به زبان عربي.» خوارزمي مي‌دانست كه اين ويژگي‌ها تنها بيانگر منشأ و خاستگاه است و نه «ارزش ذاتي» آنها. شاخه‌هاي علوم ديني و زبان عربي اختصاص به مسلمانان داشت و پس از ظهور اسلام پديد آمد، اما علم و فلسفه ريشه در تمدن‌هاي پيش از اسلام داشت و تمدن اسلامي آن را از آنِ خود كرده بود. رشته‌هاي ديني و زبان عربي، در درون تمدن اسلامي، بر «علوم اوائل» برتري داده مي‌شد، اما رشد و بلوغ هردو داراي مرزهاي مشتركي  بودند.
در سنجش رابطه ميان علم و دين، شاخه‌هاي كلام و «فقه يا شريعت» در درجه اول اهميت قرار دارد. در اواخر قرن هشتم ميلادي، كلام معتزله، به‌ گونه‌اي ژرف، به مسائل كيهان‌شناختي، مبادي، خلق از عدم، عناصر بنيادين سازنده جهان، ماهيت انسان و نقش علِّي خدا در جهان پرداخت. با وجود اين، در اواخر قرن نهم ميلادي، ديدگاه‌هاي گوناگون بر خلقِ جهان از عدم به اجماع رسيد؛ «ماده»، «زمان» و «ساختار فضايي» جهان از «ذره‌اي تجزيه‌ناپذير» تشكيل شده است؛ بشر تركيبي پيچيده از چنين ذراتي است (و اشيا نيز) و خداوند كه با همه آفريدگان كاملا متفاوت است، «عامل عِلّي نخستين» است؛ هرچند از نظر معتزله، انسان نيز نقش علّي محدودي دارد (اشعريه عليت انساني را رد مي‌كند). اين مواضع و ديدگاه‌ها در تقابل مستقيم با مفاهيم ارسطويي «علوم فلسفي» قرار مي‌گيرد.

عقل در  معرفت‌شناسي كلام  معتزلي
عقل در معرفت‌شناسي كلام معتزلي نقش اول را ايفا مي‌كند. عقل همچنين در سال‌هاي آغازين فقه اسلامي نقش دارد. برتري عقل با مخالفت عالمان سنت‌گراي ديني قرار گرفت كه بر برتري وحي و سنت پيامبر اسلام تاكيد مي‌ورزيدند و بر آن صحّه مي‌گذاشتند. از نظر آنان، عقل و وحي، به همراه اجماع و سنت پيامبر، بنيان اسلامي تمام حوزه فعاليت‌هاي بشري را فراهم مي‌آورد.
جنبش سنت‌گرا به رويارويي با مامون عباسي (حك: 218-198 ق) برخاست. مامون درصدد بود با تربيت متكلمان روياي نظارت حكومت بر دين را جامه عمل بپوشاند. وي اصرار داشت همه خبرگان حكومتي را به حمايت از آموزه‌هاي قرآن كه كلام مستقيم خداوند است، برانگيزد. 

احمدبن حنبل در زندان مامون
احمدبن‌حنبل، عالم محافظه‌كار، همكاري را نپذيرفت و زنداني شد و به ‌علت ادامه مخالفت به‌سختي مورد ضرب و شتم قرار گرفت و تا زمان متوكل (حك: 264-232 ق) كه اين سياست را باطل اعلام كرد، در حبس خانگي به ‌سر برد.
نخستين خلفاي عباسي در سياست خود مبني بر ترجمه متون علمي و فلسفي به زبان عربي موفق‌تر بودند. نهضت ترجمه به دستور منصور با تشكيل هياتي از پزشكان به ‌منظور برگردان متون پزشكي به زبان عربي آغاز شد. خلفاي عباسي به اهميت ميراث ارزشمند برجاي‌مانده از دانشمندان و فيلسوفان پيش از اسلام واقف بودند و داوري آنها نسبت به علم براساس ميزان سودمندي آن بود. اين ديدگاه در تاسيس «بيت‌الحكمه» آشكارا به‌ چشم مي‌خورد. اين نهاد كتابخانه سلطنتي نقشي مهم در فعاليت‌هاي علمي و احتمالا ترجمه برعهده داشت. اين سياست‌ها موجب شد كه تا نيمه قرن دهم ميلادي، بيشتر مجموعه‌هاي علمي و فلسفي كهن و متاخر يونان باستان و تعدادي از متون سانسكريت و پهلوي به زبان عربي ترجمه گردد. مترجمان در اين حوزه بسيار فعال بودند و منابع مالي آن توسط دربار تامين مي‌شد. در اين مورد، پسران موسي مثالي بسيار جالب هستند. پدرشان كه پيش از اين راهزني بيش نبود، مورد محبت مامون قرار گرفت. پسران يتيم موسي به قصر آورده شدند و تربيت آنان زير نظر خليفه پي گرفته شد. فعاليت ترجمه بي‌نظم نبود. نسخه‌هاي خطي با اشتياق فراوان ترجمه مي‌شدند. از اين‌ گذشته، همه حوزه‌هاي ادبيات كلاسيك مانند نمايشنامه و تراژدي‌هاي يونان آگاهانه ناديده انگاشته شد.

نهضت ترجمه  در عصر عباسي
فعاليت ترجمه، باوجود اهتمام دربار عباسي به اين مهم، بحث‌انگيز و مورد اختلاف بود. الكندي، دانشمند و فليسوف مشهور، معلم سرخانه پسر معتصم عباسي و از نخستين مترجمان مابعدالطبيعه ارسطو، در كتاب خود فلسفه اولي مخالفان را به نقد مي‌كشد: «ما نبايد از سنجش حقيقت و فراگيري آن، از هركجا كه آمده باشد، احساس شرم كنيم؛ حتي اگر از آنِ نژادها و ملت‌هايي باشد كه از ما بسيار دورند و با ما بسيار متفاوت.» او به رد كساني بر مي‌خيزد كه «در روزگار ما از تفكر جانبداري مي‌كنند و در عين حال به ‌سبب تنگ‌انديشي با حقيقت بيگانه‌اند ...  آنان با دين معامله مي‌كنند، هر چند از دين تهي‌اند.» بي‌ترديد، روي سخن وي متكلمان و فقهاي ديني هستند. طرح ترجمه، به‌رغم اين جدل‌ها، طنيني موفقيت‌آميز داشت. نهضت ترجمه راه را بر آثار علمي و فلسفي جدي گشود و سبب گسترش و شكوفايي اين علوم نه‌تنها در بغداد، بلكه در اطراف و اكناف امپراتوري گرديد. دانشمندان و فيلسوفان، طي قرن دهم ميلادي، از حمايت دربار حمدانيان در شام، آل‌بويه در ايران و عراق، فاطميان در مصر و غرنويان در آسياي مركزي برخوردار بودند.

ابن‌سينا؛  بومي‌سازي علوم كهن
اين جنبش با «بومي‌سازي» علوم كهن پي گرفته شد. گستردگي اين امر در نظام آموزشي و تربيتي ابن‌سينا (428-370 ق) مشهود است. وي در بخارا سكونت داشت، رياضيات را از فردي خواربارفروش آموخت؛ سپس نزد آموزگاري فلسفه خواند و هنگامي كه از استاد خويش فراتر رفت، كتاب‌هاي قدما را در بازارها خريداري كرد و علوم ايشان را به ‌دقت فرا گرفت. براي ابن‌سينا، آشنايي با كتابخانه شخصي حاكمي محلي، فرصتي بس گرانبها بود تا كتاب‌هايي را در موضوعات گوناگون بشناسد. بررسي حيات علمي ابن‌سينا، بيانگر اهتمام وي به شناخت و بومي‌سازي علوم كهن در گستره‌اي وسيع است. رسائل اخوان‌الصفا در قرن دهم ميلادي نشانگر وجهي ديگر است. اصول تعليم و تربيت حاكم بر رسائل، معرف نگاهي تنگ‌انديشانه به اخلاق، سياست، رياضيات، فيزيك، مابعدالطبيعه و علوم ديني است كه خاستگاه آن يك جهان‌بيني اسلامي كاملا التقاطي با تفكر نوافلاطوني است. چنين نگرشي را سلسله فاطميان شيعه مصر نيز ترويج مي‌كردند.
عصر ابن‌سينا نقطه اوج بومي‌سازي علوم كهن در تمدن اسلامي است. اين علوم تقريبا در همه جا به اوج شكوفايي خود رسيده بود. ابن‌سينا نخست در ايران مورد توجه قرار گرفت. معاصران وي عبارتند از: ابوريحان بيروني (440-362 ق)، ستاره‌شناس و رياضي‌دان ايراني؛ ابن‌هيثم، فيزيكدان، ستاره‌شناس و رياضي‌دان؛ ابن‌يونس، ستاره‌شناس ديگر كه هردو در مصر زندگي مي‌كردند و زهراوي، طبيب اندلسي و...  اين دانشمندان كه خود از طريق ترجمه با سنت علمي كهن آشنا شده بودند، با آن مخالف بودند و بر حاميان نخست آن مي‌تاختند. ابن‌سينا در اثر مرجع‌مانند خود شفا ديدگاهي جامع از علوم فلسفي شامل منطق، رياضيات، فيزيك و متافيزيك ارايه مي‌كند. نوشته‌هاي ابن‌سينا بسيار تاثيرگذار بودند. بسياري از نسل‌هاي بعدي، خواه هواداران علوم كهن يا منتقد آن، آثار وي را مطالعه و كنكاش كردند.

دفاعيه‌ها و رديه‌ها بر «علوم اوائل»
سلجوقیان سنی‌مذهب، اندکی پس از مرگ ابن‌سینا، جانشین شیعیان آل‌بویه شدند و تا سال ۱۰۵۵ میلادی بغداد را ضمیمه قلمرو خود کردند. سپس سرزمين‌هاي شرق مديترانه، مكه و مدينه را از چنگ فاطميان شيعي‌مذهب درآوردند و در سال 1071 ميلادي مقاومت بيزانس را درهم شكستند. آنان نيز همچون جانشينان خود، آل بويه، به دنبال تضعيف خليفه عباسي بودند. نظام‌الملك، وزير سلجوقيان در سال‌هاي 1064 تا 1092 ميلادي، مدرسه نظاميه را بنيان گزارد كه هرچند رسما خصوصي بود، اما از حمايت‌هاي مالي ويژه حوزه‌هاي علميه مكتب شافعي برخوردار بود. هوادارانِ احمد بن حنبل، در اواخر دوران آل بويه، فعاليت‌هاي خود را براي ترويج انديشه‌هاي سنتي و افزايش قدرت خليفه شدت بخشيدند. آنها شورش‌هايي مردمي عليه متكلمان معتزلي، همانند حلاج و حتي عالم حنبلي، ابن عقيل، سازماندهي كردند. اين جنبش، با انتصاب ابن‌حبيراي حنبلي از سوي دو خليفه عباسي مقتفي و مستنجد به اوج خود رسيد. طي نخستين سال‌هاي حكومت مستنجد، دارايي‌هاي يك قاضي كه مورد غضب قرار گرفته بود، مصادره و كتابش درباره فلسفه، ازجمله شفا ابن‌سينا و رسائل اخوان‌الصفا سوزانده شد.

غزالي در دوران سلجوقيان
نظام‌الملك، در سال 1091 ميلادي، در شرايطي مشابه، غزالي (505-450 ق)، انديشمند ديني را به تدريس فقه شافعي در نظاميه بغداد گمارد. غزالي نخستين سال را به مطالعه آثار ابن‌سينا گذراند و مقاصدالفلاسفه را منتشر ساخت. پس از چندي، تهافت‌الفلاسفه را با هدف «رد قدما و نشان دادن سستي باورهاي‌شان و تضادهاي موجود در آموزه‌هاي مابعد‌الطبيعه ايشان» نگاشت. غزالي در اين كتاب به‌شدت بر كيهان‌شناسي «علوم فلسفي» تاخت. در اين ميان، به بحث در فرضيه‌هايي همچون «ديرينگي جهان»، «عدم دخالت مستقيم آشكار خداوند در جهان» و «جهل خداوند از وقايع جزيي» و «تعيين مقدرات» توسط «ارواح فلكي»، «عليت طبيعي» و انكار «معاد جسماني» كه حتي در قرآن آشكارا بر آن تاكيد شده، مي‌توان اشاره كرد. هرچند غزالي، در اين كتاب، واژگان فلسفي ابن‌سينا را به‌ كار مي‌برد، اما حمله وي به فيلسوفان، بيانگر نوعي دفاع از كيهان‌شناسي «اهل كلام» است. تهافت كساني را كه به دنبال «علوم فلسفي»‌اند، به‌علت انكار «خلق از عدم»، «علم خدا به جزييات» و «معاد جسماني»، به كفر متهم مي‌كند.

اتهام كفر به غزالي
هنگامي كه «غزالي» خود به كفر متهم شد، «كتاب الايمان و الكفر» را نگاشت. او در اين اثر خاطرنشان مي‌سازد كه اين اتهام، از جانب حنبليان يا شايد معتزله عليه اشعريان مطرح شده و هدف آن تفرقه‌انگيزي بوده است. بنابراين، روي سخن اين كتاب در درجه اول متكلمان و سنت‌گرايان حنبلي‌مذهب است. «غزالي» در مورد آن بخش از متنِ قرآن كه تفسيربردار است، بر تفسيري انعطاف‌پذير پاي مي‌فشارد، هر چند اصول راهنماي وي در اين باره بسيار سخت‌گيرانه است. با اين وجود، غزالي در انتصاب ديگران به كفر به‌شدت با احتياط عمل مي‌كرده و همين مساله اين سوال را مطرح مي‌سازد كه آيا تكفير فيلسوفان در كتاب «تهافت»، بعدها مورد بازبيني قرار نگرفته است؟

«احياء علوم‌الدين» شاهكار  غزالي
غزالي در «شاهكار» خود احياي علوم دين، طبقه‌بندي دانش را از ديدگاه ديني به بحث مي‌كشاند. وي دانش را به ديني، برگرفته از پيامبران، و غيرديني، به راهنمايي خرد، مشاهده يا عرف، تقسيم مي‌كند. علومي مانند حساب، پزشكي و زبان از گروه اخيرند. جست‌وجوي علوم غيرديني سودمند به حال بشريت، (مانند پزشكي و حساب) درخور ستايش است، هرچند لزومي نيست كه فرد، به‌گونه‌اي ژرف به آنها بپردازد. هندسه و حساب علومي خنثي‌اند، هرچند ممكن است اين دانش‌ها در حركت ستارگان به‌ كار آيند. فيزيك و علوم مرتبط با آن، به ‌جز پزشكي، هيچ فايده‌اي ندارند و انسان‌ها را به گمراهي مي‌كشند. مابعدالطبيعه نيز انسان‌ها را به بي‌راهه مي‌كشاند. بنابراين اكثر علوم طبيعي و «فراطبيعي» درخور سرزنشند. غزالي هر چند «منطق را سنجش روش‌ها و شرايط اثبات قضايا توصيف مي‌كند، اما بااين‌همه آن را نيز مي‌راند. وي بنيان‌هاي منطقي قرآن را در بسياري از رساله‌هاي خود بحث كرده و در اثر بزرگ فقهي خود از علم منطق بهره برده است. ازآن‌جا كه طبقه‌بندي و تحليل‌هاي ارسطويي از منطق جدايي‌ناپذيرند، اهتمام غزالي به اين امر سبب شد براي علوم فلسفي نيز در قلب علوم ديني جايگاهي فراهم آيد.

ابن‌رشد؛ فيلسوف آندلسي
ابن‌رشد، فقيه و فيلسوف آندلسي، نادرستي نقدِ غزالي بر علوم فلسفي را اثبات كرد. آندلس از زمان پايان خلافت امويان در 1031 ميلادي، دستخوش سلسله‌اي از آشوب‌هاي اجتماعي بود. اين منطقه، پس از دوره‌اي تعيين‌كننده و پس از گذراندن تجربه حكومت خرده‌دولت‌هاي محلي (1091-131 م) زير تسلط مرابطيان (1147-1091 م) و پس از آن موحّدون (1269-1147 م) قرار گرفت كه فرا خوانده شده بودند تا از اسپانيا در برابر حمله مسيحيان در بازپس‌گيري اسپانيا و سرزمين‌هاي غربِ مسلمانان دفاع كنند. در عصر خلفاي اموي، هشام و حكم اول، فقه مالكي مكتب رسمي فقهي در آندولس گرديد. فقه مالكي آندلسي تا حد زيادي پيرو و «هم‌داستان» شرايط زمانه بود و هر حكم مستقل فردي را رد مي‌كرد. علماي مالكي عميقا به «علوم فلسفي» و كلام حساس بودند و حتي از نشر آثار «غزالي» جلوگيري مي‌كردند.
هنگامي كه ابن رشد به ابويعقوب بن‌يوسف، حاكم موحّدي معرفي شد، در ورود به بحث «ديرينگي جهان» مردد بود. سپس حاكم از او خواست بر آثار ارسطو تفسير بنويسد. اين تفسير، ابن رشد را به عنوان «شارح كبير» ارسطو به اروپاي قرون وسطي شناساند. ابويعقوب همچنين او را قاضي‌القضات شهر قرطبه قرار داد. ابن‌رشد در كتاب تهافت‌التهافه خط بطلان بر همه ديدگاه‌هاي غزالي درباره «علوم فلسفي» كشيد. اثر ديگرش فصل‌المقال دفاعيه‌اي است رسمي از «علوم فلسفي». استدلال ابن‌رشد بر اين نكته استوار است كه قرآن مسلمانان را فرا مي‌خواند تا آفريدگارشان را از رهگذار تفكر در آفرينش بشناسند. از آن‌جايي‌كه «علوم فلسفي» آفرينش را از طريق برهان بررسي مي‌كند كه بهترين شيوه ممكن است، پس اين امكان را براي اذهان فراهم مي‌آورد كه از فرمان قرآن پيروي كنند. براي توده مردماني كه ادراكي از براهين عقلي ندارند، شناخت بلاغي و جدلي كفايت مي‌كند. بنابراين وحي در زبان بلاغي و جدلي بيان شده است تا توده مردم ايمان بياورند، اعمال عبادي خود را انجام دهند و نظم اجتماعي را مستقر سازند. ابن‌رشد، در اواخر عمر، مدتِ كوتاهي به دست «موحدين» به زندان افتاد. براي آنان جنگ‌هاي صليبي تهديدي خارجي به ‌حساب مي‌آمد و مجبور بودند با حبس ابن‌رشد خشم علماي مالكي را فرو نشانند.

نتيجه
راه را به خطا رفته‌ايم اگر تصور كنيم كه آنچه تاكنون گفته آمد، به‌ گونه‌اي تمام و كمال، بيانگر رابطه علم و دين در اسلام باشد. جست‌وجوي علم در جهان اسلام، برخلاف برهان ابن رشد، همواره برگرفته از آموزه قرآني تفكر در آفرينش نبوده است. بااين‌همه، برخي دانشمندان مسلمان، مانند ابوريحان بيروني، پرتوي از قرآن را در آثار خود بازتابانده‌اند. ابوريحان در كتاب تحديد نهايات الاماكن لتصحيح مسافات المساكن آيه‌اي از قرآن مي‌آورد: «... آنان در آفرينش آسمان‌ها و زمين مي‌انديشند كه پروردگارا اين را بيهوده نيافريدي» آنگاه در تفسير اين آيه مي‌گويد: «اين آيه شريفه همه آنچه را كه من به تفضيل گفتم در خود جاي مي‌دهد. تنها پس از عمل به دستورالعمل‌هاي آن است كه بشر به قلب علم و ادراك مي‌رسد. او مسائل و اكتشافات علمي مرتبط با اعمال ديني - مانند تعيين زمان و جهت در نماز، رويت هلال ماه و تعيين طلوع و غروب آفتاب - را روشن مي‌سازد. نتيجه آنكه، اداره زمان‌سنجي براساس رياضيات و اخترشناسي كه به تشكيلات نماز جمعه وابسته بود، يكي از مهم‌ترين نهادها در برخي مناطق محسوب مي‌شد.
«علوم فلسفي» همواره به‌صورت پنهاني تدريس مي‌شد و از اواخر قرن يازدهم ميلادي در برنامه‌هاي درسي نهادهاي قدرتمند آموزشي يا همان «مدرسه‌ها» جايگاهي نداشت. استثنائا در برخي «مدرسه‌ها» حساب و پزشكي نيز تدريس مي‌شد. اما بااين‌همه، باز هم «علوم فلسفي»، همان‌گونه كه غزالي منطق را در مذاهب فقهي وارد كرد، ريشه‌اي ژرف در جهان اسلام داشت. فخرالدين رازي، در تفسير عظيم خود از قرآن، به «علوم فلسفي» روي آورد تا نظريه‌هاي نور، حركت سيارات و موضوعاتي اين‌چنين را مورد بحث قرار دهد. اين روش همچنين نزد ايجي، متكلم بلندآوازه، كاملا مشهود است كه اثرش مواقف، در مدرسه‌هاي اهل سنت، كتاب معيار و مرجع درسي و در جهان اسلام موضوع تفسيرهاي بي‌شمار قرار گرفت. در مورد آثار ديگر از اينگونه نيز وضع به همين گونه است. بي‌ترديد، تعامل ميان علم و دين، در دوران اسلام ماقبل مدرن، پديده‌اي پيچيده و مستلزم جست‌وجويي مداوم و دقيق است كه با كنكاش در متوني حاصل خواهد آمد كه از فعاليت علمي حمايت كرده يا به مخالفت با آن برخاسته‌اند.


    امپراتوری اسلامی، در سال‌های آغازین قرن نهم میلادی، به آخرین حد توسعه‌طلبی خود رسید و از اسپانیا تا رود سند و مرزهای چین گسترش یافت و از این طریق با مراکز علمی، فلسفی و آموزشی یونان و ایران در هم آمیخت. این امپراتوری پهناور با تنوع قومی، زبانی، دینی، دولتی و پولی خود، همچون اسلاف خویش، در برابر نیروهای تفرقه‌انگیز بسیار حساس بود. بنابر این عبدالملک (حک:86-65 ق) در صدد برآمد با ضرب سکه و نهادینه‌سازی زبان عربی به‌عنوان زبان رسمی و اداری، امپراتوری را متحد و یکپارچه سازد. زبان عربی از زبان وحی و حکومت به زبان ادبیات، علوم انسانی، فلسفه، علم و درواقع هر گفتمان آموزشی دیگر ارتقا یافت. رویکرد دربار امویان به علم، رویکردی مبتنی بر سودمندی علوم بود. شواهد گواه آن است که دربار، طبیبان غیرعرب و غیرمسلمان را ارج می‌نهاد و در وهله اول به آنان اعتبار می‌داد
   ابن‌خلدون کشاورزی، معماری، تولید کتاب و پزشکی را در میان حرفه‌های تمدن شهری جای می‌دهد و در مورد علم می‌گوید: «یک علم، فطری انسان است که آن را توانایی خود انسان در اندیشیدن هدایت می‌کند و علم دیگر آنی است که انسان از آفرینندگانِ آن علم می‌آموزد.» علم نخست «علوم فلسفی» است؛ دومی «علوم سنتی و قراردادی»
   الکندی، دانشمند و فلیسوف مشهور، معلم سرخانه پسر معتصم عباسی و از نخستین مترجمان مابعدالطبیعه ارسطو، در کتاب خود فلسفه اولی مخالفان را به نقد می‌کشد: «ما نباید از سنجش حقیقت و فراگیری آن، از هرکجا که آمده باشد، احساس شرم کنیم؛ حتی اگر از آنِ نژادها و ملت‌هایی باشد که از ما بسیار دورند و با ما بسیار متفاوت.» او به رد کسانی بر می‌خیزد که «در روزگار ما از تفکر جانبداری می‌کنند و در عین حال به‌ سبب تنگ‌اندیشی با حقیقت بیگانه‌اند … آنان با دین معامله می‌کنند، هرچند از دین تهی‌اند.»
   ابن‌سینا در بخارا سکونت داشت، ریاضیات را از فردی خواربار فروش آموخت؛ سپس نزد آموزگاری فلسفه خواند و هنگامی که از استاد خویش فراتر رفت، کتاب‌های قدما را در بازارها خریداری کرد و علوم ایشان را به‌دقت فرا گرفت. برای ابن‌سینا، آشنایی با کتابخانه شخصی حاکمی محلی،  فرصتی بس گرانبها بود تا کتاب‌هایی را در موضوعات گوناگون بشناسد. بررسی حیات علمی ابن سینا، بیانگر اهتمام وی به شناخت و بومی‌سازی علوم کهن در گستره‌ای وسیع است
   ابن‌سینا در اثر مرجع‌مانند خود شفا دیدگاهی جامع از علوم فلسفی شامل منطق، ریاضیات، فیزیک و متافیزیک ارايه می‌کند. نوشته‌های ابن‌سینا بسیار تاثیرگذار بودند. بسیاری از نسل‌های بعدی، خواه هواداران علوم کهن یا منتقد آن، آثار وی را مطالعه و کنکاش کردند

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون