الگوي تصميمگيري درباره جمعوجورترين مساله
عباس عبدي
اگر براي موضوعي به اين سرراستي نميتوان دقيق تصميم گرفت واي به حال امور اساسيتر
ماجراي تعطيل كردن تهران در روز يكشنبه الگوي كوچكي بود از ساختار تصميمگيري در دولت كنوني. ابتدا برخي خبرگزاريهاي نزديك به دولت اعلام كردند كه يكشنبه احتمالا تعطيل است، سپس استانداري تهران در تصميمي عجيب اعلام كرد كه مراكز آموزشي و دانشگاهي تعطيل است ولي ادارات با يكسوم پرسنل و بدون روشن كردن وسايل گرمايشي كار كنند و هيچ توضيحي هم نداد كه چگونه ميتوان بدون وسايل گرمايشي كار كرد و از آن مهمتر اينكه اين يكسوم را چه كسي تعيين ميكند، آنهم در اين فرصت بسيار اندك؟ بهعلاوه حضور يكسوم كاركنان در ادارات چه فايدهاي دارد؟ الان كه همه بايد سر كار باشند، هنگامي كه اربابرجوع ميرود بخشي از آنان سر كار خود نيستند يا بايد روز بعد آمد يا چند ساعت معطل شد واي به روزي كه دوسوم نيايند. بهعلاوه اگر بدون گرمايش ميتوان كار كرد، بهتر است كه همه ميآمدند تا حداقل هم كارهاي مردم را انجام دهند و هم به علت كثرت حضور گرمتر شوند! به همين راحتي ميتوان فهميد كه چقدر مجموعه تصميمگيري خامانديش هستند. تازه كسي از آنان نپرسيد كه چگونه و مطابق چه اختياري استانداري تهران ميتواند دستگاههاي عريض و طويل وزارتخانهها و نهادهاي بالادستي و قوه قضاييه را اين چنين تعطيل كند؟ فقط يكي، دو ساعت وقت لازم بود تا تصميم از بالاتر گرفته و عوض شود. اينبار همه ادارات دولتي و حتي بخش خصوصي تعطيل شد و هيچ توضيحي هم داده نشد كه چرا آن و چرا اين؟ تا اينجا حداقل از نظر نتيجه مشكل ملموسي رخ نداده است. ولي اين پرسش وجود دارد كه براي اين كار بايد حدود اختيارات هر اداره از پيش روشن بوده باشد؟ هر نهادي نميتواند راسا تصميم بگيرد. بهعلاوه براي تعطيلي مزبور اطلاعات پيچيدهاي لازم نيست، شركت گاز ميتوانسته از پيش تمام اطلاعات را آماده كرده باشد و بايد هم آماده ميداشت و اينكه تعطيلي تهران موجب چه ميزان صرفهجويي در مصرف است و چه اثري در تامين كسري گاز ساير نقاط كشور دارد و نيز تعطيلي مزبور چه عوارض ديگري در اداره امور دارد...
همچنين براساس نتايج اين دو گزارش تصميمگيري شود. هر دو گزارش از پيش بايد آماده باشد و فرصت كافي براي تهيه آنها بوده است. پرسش اين است كه اگر براي موضوعي به اين سرراستي و جمع و جوري نميتوان سريع و دقيق تصميم گرفت و حتي تصميم اول غيرمنطقي بود چگونه ممكن است كه در امور اساسيتر و پيچيدهتر مثل سياستهاي اقتصادي و اجتماعي و خارجي تصميمات بخردانه و دقيق و بهموقع گرفت؟ تمامي اين تصميمات در ساختار مشابهي گرفته ميشود، ولي تصميم مربوط به تعطيلي به علت مرتبط بودن آن با زندگي روزمره مردم، مورد توجه قرار ميگيرد و پيگيري ميشود، ولي تصميمات ديگر كه خيلي هم پيچيده هستند در پشت صحنه اتخاذ ميشوند و هيچكس از علت آنها مطلع نميشود. براي مثال دولت هيچگاه حاضر نشد براي تصميم حذف ارز 4200 يك گزارش اوليه را به افكار عمومي ارايه كند. اينكه چرا اين كار را ميكنند؟ سود و زيان آن چيست؟ درآمدهايش چگونه صرف خواهد شد؟ چقدر تورم دارد؟ و... تا هنگامي كه سياستگذاريها و تصميمات بر اين روال است، بعيد به نظر ميرسد كه شاهد تصميمات سودبخش و مفيد باشيم.