انديشيدن
شب كه مهتاب در آيينه من مي رقصد مينشينم به تماشا به تو ميانديشم
همه روز به تصوير تو ميپردازم همه گريه شب را به تو ميانديشم
چيستي؟ خواب و خيالي؟ سفري؟ خاطرهاي؟ كه در اين خلوت شبها به تو ميانديشم
لحظهاي ياد تو از خاطر من خارج نيست يا در آغوش مني يا به تو ميانديشم
اگر آينده به يك پنجره تبديل شود پشت آن پنجره حتي به تو ميانديشم
محمد سلماني