به كردار كرگدن تنها سفر كن
پيمان طالبي
در روزهايي كه حال ايران تعريفي ندارد و جامعه با مسائل و معضلات متعددي دست و پنجه نرم ميكند، زنده نگه داشتن چراغ فرهنگ و هنر صرفنظر از اينكه چقدر كار ارزشمند و مهمي است، نيازمند نوعي از خودگذشتي نيز هست.
كافي است به واكنش كاربران شبكههاي اجتماعي به برگزاري يك كنسرت، چاپ يك كتاب يا خبر انتشار يك فيلم سينمايي توجه كنيد تا ببينيد جو خشن و ستيزهجوي فضاي مجازي، چگونه در مقابل كارهاي اينچنيني لشكركشي ميكند. اما در همين فضا، هستند هنرمنداني كه رسالت خود براي تغيير و افزايش آگاهي را به جديت سابق دنبال ميكنند و از سرزنشها ابايي ندارند.
سيدعلي ميرفتاح روزنامهنگار نامآشنا و خستگيناپذير اين سالها، اين روزها نمايشگاهي را با نام «كرگدن» در گالري آرتيبيشن كليد زده است كه در مدت زمان اندكي كه از آغاز به كارش ميگذرد، توجه مخاطبان هنرهاي تجسمي و مخصوصا روزنامهنگاران را به خود جلب كرده است. ميرفتاح در نمايشگاهش، آثاري را كه با محوريت «كرگدن» از ابتداي سال 1400 روي كاغذ يا بوم آورده، به همراه تعداد كمي ديگر، براي نمايش به علاقهمندان عرضه كرده تا مثل سالهاي پيش از اين، باز هم چراغ هنر را در زمانه عسرت روشن نگه دارد.
آثار اين نمايشگاه، بيش از هرچيز به موضوع كرگدن ميپردازد. ميرفتاح در تابلوهايش، تجسمي از سختپوستي، تحمل و پايمردي را در چهره كرگدنها به تصوير كشيده است. اينكه در ميانه هياهوهاي زمانه - كه تجسم عيني آن در آثار ميرفتاح، جنگلهاي انبوه از درختان يا خارهايي در هم تنيده است - چگونه بايست كرگدن بود و تاب آورد، بيشتر از هر مفهوم ديگري از آثار اين نمايشگاه به ذهن
متبادر ميشود.
برخلاف نظر رايج و آن موج كاغذ در شبكههاي اجتماعي كه ذكرش رفت، اتفاقا خالق آثار نمايشگاه «كرگدن» يكي از بهترين مواقع را براي انتشار آثارش برگزيده است. درست در روزهايي كه هر به چندي، خبر بازداشت روزنامهنگار يا هنرمندي فضاي كشور را پر ميكند و هنوز بيش از 30 روزنامهنگار پشت ميلههاي زندان هستند، سيدعلي ميرفتاح كه خود يد طولايي در فعاليت حرفهاي روزنامهنگاري دارد، با تابلوهايي كه در گالري آرتيبيشن روي ديوار برده، فرياد پايمردي و تحمل را سر داده است. انگار اين مرد كاركشته عرصههاي رسانهاي، به جوانترهاي اين حوزه توصيه ميكند كه رمز موفقيت، در تابآوري و پايمردي و در يك كلام در كرگدن بودن است. از طرفي كرگدن بودن، بعد ديگري نيز دارد. شعري است منسوب به بودا كه با اين سطرها آغاز ميشود: «چوب را / از براي هرآنچه زندگي ميكند / كنار بگذار / با آن هيچكس را ميازار / به كردار كرگدن تنها سفر كن» پس كرگدن بودن، ملازم تنهايي نيز هست. مثل خود ميرفتاح، مثل خيلي از روزنامهنگاران و هنرمندان، مثل الهه محمدي، مثل نيلوفر حامدي.