زندگی بدون شناسنامه در خانواده های ایرانی-افغانستانی
مهارتآموزي و تقويت روحيه و فرهنگ كار، اولویت خیرین باشد
گروههاي خيريه و فعالان اجتماعي بسياري، سالهاست كه در مناطق محروم روستايي و شهري در تلاش براي كمك به جامعه هدف خود هستند. اما تجربه نشان داده است كه غالب اين كمكها، مسكني مقطعي است كه موجب تغييرات زيرساختي در زندگي دريافتكنندگان اين خدمات نميشود و از قضا برعكس موجب كاهلي، رخوت و وابستگي شديد ميشود. اگر زماني، با گرامي داشتن فرهنگ كار، از بازوي خود نان ميخوردند، اكنون و پس از سالها خشكسالي، اين فرهنگ، اگر نابود نشده، بهشدت شأن و جايگاه خود را از دست داده و جايش را به شكلي از تكديگري داده كه جامعه هدف را وا ميدارد با اغراق در بدبختيهاي خود و پنهان داشتن تنبلي و رخوت ايجادشده، برآورده ساختن تمام خواستههاي خويش را از خيرين طلب كنند. در ايجاد اين روحيه و چنين روندي، خيرين بيتقصير نبودهاند. بسياري از خيرين، بدون شناخت كافي از تقاضاكنندگان كمك و بدون تحقيق درست و اصولي و صرفا با اهداف خيرخواهانه و بعضا همراه با دلسوزي و احساسات ناشي از هيجانات آني و بعضا نمايش و شوآف، كمكهاي خود را روانه خانه فقرايي ميكنند كه نتيجهاش تنها برطرف شدن بخشي خيلي كوچك از مشكلات آنها و در عوض از بين بردن مناعت طبع آنها و در نهايت دامن زدن به تنبلي بيشتر آنها ميشود. از اين رو كمكهايي كه بدون شناخت از فرهنگ و منطقه مورد نظر و صرفا جهت اداي خواسته درخواستكنندگان باشد، هيچ نتيجه مهمي در زندگي آنها ايجاد نميكند. بسياري از آنها به تدريج آموختهاند هرچه خود را ندارتر و بيچارهتر نشان دهند، شانس دريافت كمكها بيشتر و بيشتر ميشود. مهارتي كه اكنون تعداد زيادي از كودكان نيز به تاسي از والدين خود آموختهاند. براي همين است كه عبارت كوتاه و تكرار شونده «نداريم»، «بدبختيم» يا گريههاي نه چندان واقعي، به آساني و مكرر در ميان جامعه هدف شنيده ميشود. اگرسالها پيش، كساني كه به هر دليل نيازمند كمكهاي جانبي و تكميلي بودند، با ابراز خجالت و شرمندگي و گاه حتي پنهاني حاضر به دريافت كمك ميشدند، اكنون شاهد بروز قشري هستيم كه دريافت هرگونه كمك را حق خود ميدانند، بيآنكه براي آن زحمتي كشيده يا حتي شايسته دريافت آن كمك باشند همين است كه وظيفه نيكوكاران و كنشگران اجتماعي را مضاعفتر ميسازد و آن بازنگري جدي در نحوه و شكل كمكهاست. ساليان درازي است كه سيل كمكهاي نقدي و نيز كمكهايي چون توزيع پوشاك، كفش، نوشتافزار، بستههاي غذايي و صدها چيز ديگر روانه خانههاي مردماني شده است كه گويا در مسابقهاي پنهاني سعي دارند هريك خود را از ديگري فقيرتر و ندارتر نشان دهند و در عوض برده بيشتري به دست آورند
اما آيا ارايهدهندگان اين خدمات، هرگز از خود پرسيدهاند كه پس چرا هيچ تغييري رخ نميدهد. چرا آنها هميشه فقيرند و هميشه تقاضاي كمك بيشتر و بيشتري دارند؟ پاسخ روشن است. چرخه اشتباهي، به شكلي باطل در جريان است. دخترها در سنين كوچك شوهر داده ميشوند. پسرها اغلب بدون داشتن زندگي و شغل زن ميگيرند، بچهدار ميشوند و زندگيشان با نسل پيش از خود و والدينشان هيچ تفاوتي ندارد. زنها، شكمهايشان پر و خالي ميشود و مردها، مثل پدرهاي خود، بدون داشتن هيچ مهارتي در شهرها فعلگي ميكنند و اين چرخه ترسناكي است كه گويا سر ايستادن ندارد. و دردناكتر آنكه از بدو تولد تا مرگ، اين خيرين هستند كه به گذران زندگي حقيرانه آنها كمك ميكنند.
فقرا پول زايمان ندارند. نوزادشان وقتي مريض ميشود، ديگران بايد پول پزشك و داروي او را بدهند. بچه شيرخشك ندارد. بچه لباس ندارد. پسرشان ميخواهد داماد شود، دخترشان ميخواهد عروس شود پول جهيزيه ندارند. بچهشان تازه ازدواج كرده، پول پيش خانه ندارند. كار ندارند. پيرزن و پيرمرد هستند. يكي بايد قلبش عمل شود، ديگري ويلچر ميخواهد. براي خاكسپاري و برگزاري مراسم پول ميخواهند. و اين تصوير منزجركننده، بستري است كه كمكهاي بيحساب و فكر نشده در ميان طبقه فرودست ايجاد كرده است. خيرين در اين سالها به جاي انجام امور زير ساختي و نيز آموزش مهارتهاي مختلف، در جهت توانمندسازي آنها، تنها به برداشتن روييترين لايه نيازهاي آنان پرداخته و نه تنها موجب از بين رفتن عزت نفس در آنان شده، بلكه آنها را بيش از پيش به خود وابسته كردهاند. بهطوري كه براي هر درخواستي از كوچك تا بزرگ، اولين و آخرين گزينه، خير است و معناي ديگر اين فرآيند اين است كه بسياري از خيرين و فعالان اگر تجربه و شناخت كافي و لازم از شرايط، دلايل و چگونگي انجام كمكهاي موثر نداشته باشند، موجب عدم ايجاد روحيه مطالبهگري در جامعه مورد بحث ميشوند. بهطوري كه از ساخت مدرسه و مسجد و حمام، تا توالت و غسالخانه و تجهيز مدارس، همه خواستهها، چون پيكانهاي نوك تيز حواله آنها ميشود و همين موجب سست شدن مسوولان نهادهاي مختلف دولتي ميشود كه انجام بسياري از امور، از جمله وظايف ذاتي آنهاست. قدرمسلم بزرگنمايي و تمارض به فقر شامل همه نميشود. همچنانكه، همه نيكوكاران و فعالان، بيحساب و كتاب و احساساتي عمل نميكنند. اما تجربه نشان داده است كه تنها كمكي ميتواند عميقا موثر باشد كه نه تنها موجب ايجاد تغيير در جامعه هدف شود كه منجر به مهارتآموزي و تقويت روحيه و فرهنگ كار در ميان افراد طبقه فقير شود و البته ايجاد و تقويت روحيه مطالبهگري و جديت و پشتكار در امر آموزش و يادگيري