در ستايش هنر و در نكوهش سفارش، دخل و تصرف
علي حضرتي
كدام آثار هنري در ناخودآگاه جمعي جامعه جاودان باقي ميمانند؟
همانطور كه در خبرها آمد، جشنواره فيلم برلين سينماي ايران و خبرنگاران ايراني را تحريم كرد. تحريم جشنواره برلين نقطهاي مهم در جريان سينماي ايران است. اين فستيوال سابق بر اين هم معمولا نگاهي غيرسينمايي به سينماي ايران داشته و چنين تصميم عجيبي دور از ذهن نبوده. انتظار چنين فستيوالهايي از سينماي ايران نه يك اثر هنري بلكه يك حركت رسانهاي مطابق با سوژههاي مدنظر تصميمگيرانش است. انتظاري از جنس سفارش! دو نوع سفارشيسازي داريم؛ يك نوع به سفارش حكومت و نوع ديگر به سفارش غيرمستقيم و مكانيزمهاي تشويقي بعضي فستيوالها از جمله برلين. طبيعي است اين مساله شامل همه فيلمهايي كه در اين جشنوارهها شركت ميكنند، نميشود و موفقيت تعداد زيادي از سينماگران ايراني طبق قواعد و روالهاي حرفهاي صورت گرفته است، اما هر دوي اين جريانات سفارشي، هنر را كور ميكند، چون از ناخودآگاه هنرمند نميتراود بلكه براي خوشامد عدهاي آن اثر ساخته ميشود. اثر هرچه شعاريتر امكان موفقيتش بيشتر! با توجه به بيانات مهم آيتالله خامنهاي در ديدار با مديران حوزه هنري و سازمان تبليغات اسلامي انتظار ميرود برخلاف رويه اين چند دهه، واقعا اينبار تصميمگيران فراجناحي عمل كنند و از هنرمنداني حمايت كنند كه در ناخودآگاهشان هنر ميجوشد نه دستهاي كه صرفا اپراتورند و بلهقربانگو باشند. اثري ماندگار است و بازار داخلي و خارجي را منهاي چند فستيوال سياسي ميتواند دراختيار بگيرد كه نوجويانه روايت كند. سينما و هنر مقوله بسيار حساس و صادقي است و به سادگي هر دخل و تصرفي را لو ميدهد. از استادي با واسطه شنيدم كه ميگفت من يك يا دو فيلم از كارگرداني ببينم ميتوانم به وجوهي از شخصيت كارگردان پي ببرم كه حتي شخص فيلمساز نخواهد كسي بداند يا حتي خودش هم نداند، هنر آيينهاي عمل ميكند. مطالعه، مشاهده و تجربيات، زندگي هنرمند را ميسازد و از پس جريانات زندگي ايدهاي به او الهام ميشود. گوته ميگويد: سرودهها من را ساختند نه من سرودهها را.
لامارتين شاعر فرانسوي ميگويد: آنكه فكر ميكند من نيستم بلكه افكارم از طرف و به جاي من ميانديشند. حالا با نكات بالا چند جمله كه در چند وقت اخير بسيار شنيده شد را مرور كنيم:
۱- «جاي هنرمند در زندان نيست» حتما هنرمند هم مثل بقيه شهروندان است و مصونيت قضايي ندارد اما تجربه كردن زندان و قضاياي ديگر براي هنرمند تاثير ديگر و مهمي بر وي و آثارش و در قدم بعد بر جامعه ميتواند بگذارد. اگر هنرمندان اختلافنظرهايي با بخشي از حاكميت دارند همه تقصيرها گردن حاكميت است كه اين قشر مهم، حساس و تاثيرگذار را به گفتوگوي طولاني فرانخوانده و ذهنهايشان را به هم نزديك نكرده است. و البته جمله جاي هنرمند در زندان نيست بيشتر جملهاي پيشگيرانه است!
۲- «با هنرمند نميتوان با زبان زور و دستوري صحبت كرد» هم در اينجا معناي واقعيتري ميگيرد.
اصولا باتوجه به مطالب فوق، هنر و خلق اثر ،دستوري نيست بلكه جوششي است، اين گزاره به اين دليل نيست كه زبان زور باعث رنجش هنرمندان ميشود كه البته ميشود بحث اصلي حول عدم نتيجه بخشي اين زبان و شيوه است.
۳- لزوم فراجناحي بودن هم جور ديگري اثبات ميشود، هنر نه جناحبندي دارد و نه خودي و غيرخودي را برميتابد.
اتفاقا كساني كه ادعاي خودي بودن دارند ناخواسته ضربه بيشتري به اين مسير ميزنند، بودجههاي كلان و عدم تاثيرگذاري از ضربههايي است كه به كليت سينما وارد ميكنند.
۴- هيچوقت هنر به اندازه امروز براي جامعه ما حياتي و نجاتبخش نبوده است.
هنر و هنرمند ميتوانند پويايي را به جامعه برگردانند، آگاهيبخشي كنند و مفاهيم اساسي و زيبايي را يادآوري كنند و در آخر هرقدر هنر غيرسياسي و غيرجناحي باشد عمر طولانيتري خواهد داشت. ميتوان با نگاهي پرظن همه روايات را به نوعي سياسي برداشت كرد اما به همان آثار ميتوان نگاهي صرفا هنري داشت و در يك بسته هنري اگر نقدي هم هست روايت و ثبت شود. اميدوارم كه هرچه زودتر فيلمسازان شروع به فيلمسازي كنند و هنرمندان هنر خلق كنند و از آنسو وزارت ارشاد و نهادهاي مربوطه ضرورت اين جوشش را بيش از پيش درك كنند و فضاي امني را براي محافظت از اين مهم فراهم كنند. دغدغه مشترك همه طيفهاي موجود زنده بودن هنر و سينماست؛ براي اين مخرج مشترك نيز بايد يك كلام شد.