اصلاحات
همان فرياد مردم است
كمالالدين پيرموذن
كاهش شكاف حاكميت با ملت منجر به تقويت مشروعيت نظام مي شود
هنگامي كه بانيان و طرفداران جنبش اصلاحات، مدعي بودند كه اين خط اعتدال اصلاحي، تنها راه نجات جمهوري اسلامي، از فرو رفتن در درگيريها و منازعات خشونتآميز و جنگ خارجي و داخلي و تجزيه و مشروعيت و مقبوليت نظام و تلاشي است كه سيدمحمد خاتمي، آخرين فرصت نجات اين نظام با شعار زندهباد مخالف من كه يكي از آرمانيترين شعارهاي زمانه ماست و تا وقتي اين شعار نهادينه شود به پيشرفت ميهن عزيزمان و تحقق اهداف نظام و كيان نخواهيم رسيد، اقتدارگرايان خود را به خواب غفلت ميزدند و براي قبضه قدرت از هيچ جنجالآفريني و دروغپردازي دريغ نميكردند، تا سرانجام جامعه بزرگ ايران رشيد اسلامي، در اثر سوءمديريت تماميتخواهان به اين روزهاي جانفرسا مبدل گرديد و سرمايه ارزشمند اجتماعي خود را از دست داد. برتراند راسل اشعار نموده است: «مرگ تمدنها زماني فرا ميرسد كه بزرگان مردم، به پرسشهاي جديد آنها، پاسخهاي كهنه ميدهند.» تقويت مشروعيت نظام تنها از طريق كاهش شكاف حاكميت با ملت، تجديدنظر در روشهاي ناكارآمد و شكست خورده بخشهايي از حكومت و در يك كلام تن در دادن به اراده ملت و سبك زندگي آنان ميسر است. هشدار ميدهم با توجه به واقعيات جوامع اقصينقاط ايران كه مخالفان اصلاحات بايد شرايط خطير كنوني داخلي كشور و بينالمللي را دريابند و از در آشتي با ملت درآيند، براي مقابله با تهديدات و تحريمات خارجي و اعتراضات و احساسات داخلي تا سرحد انفجار و فاجعه، راهي جز برانگيختن همراهي مردم با حاكميت وجود ندارد. متذكر ميشوم ديگر امكان اينكه بخشهايي از حاكميت، بدون توجه به اخطارها و نصايح دلسوزانه مصلحين، بخواهند همچون گذشته مطابق ميل و سليقه خود عمل كنند وجود ندارد و هشدار ميدهم تداوم سياستهاي اقتدارگرايانه و تماميتخواهانه جريان خاص جبهه پايداري و نفي حقوق و مطالبات مردم جز تضعيف بيشتر وحدت ملي و افزايش آسيبپذيري نظام در برابر تهديدهاي خطير داخلي و خارجي كنوني، نتيجهاي نخواهد داشت. اصلاحطلبان در عين حال معتقدند اين امكان وجود دارد كه با استفاده از شرايط موجود، با درايت و تدبير و مردمداري، تهديدهاي جدي را به فرصتهاي عيني تبديل كرد. اكثريت مردم ما كه پس از حماسه دوم خرداد76، خواهان اصلاحات و پاسخگويي حاكميت به مطالبات قانوني و مشروعشان بودند، پس از تداوم عملكرد بخشهايي از حاكميت در محدود نمودن آزاديهاي سياسي، مطبوعاتي و سبك زندگي، دستگيريها و محاكمات عمدتا سياسي، ناتوان كردن مجلس در قانونگذاري و اعمال نظارت، برخوردهاي قضايي با نمايندگان تا سر حد زندان، ايراد اتهامات گوناگون و شايعهپراكني و راستنمايي دروغ عليه اصلاحات و اصلاحطلبان، به تدريج به اين باور رسيدند كه راي و نظر آنان در اعمال حاكميت نافذيت و صداي آنان در مراكز تصميمگيري كشور شنيده نميشود، اين در حالي بود كه چهره مثبت و موجه ايران، پس از دوم خرداد در عرصه جهاني نيز با گذر زمان رنگ باخت و برجام هم به فرجام نرسيد و طرفه آنكه پيامد چنين روندي عدم حضور 85 درصد مردم شهرهاي بزرگ در انتخابات شوراها، مجلس شوراي اسلامي و رياست جمهوري و استارت اعتراضات و انتقادات و اغتشاشات و برخورد نامهربانانه با برخي از آنها و صدور بيانيهها، تحريمها، مصوبهها و گزارشات بيسابقه، نقض حقوق بشر از سوي مجامع بينالمللي و دول زياد عليه ايران بود. گسترش دامنه شكاف حاكميت و ملت و ايجاد فضاي بياعتمادي نسبت به اصلاحپذيري نظام، در عين حال گستردگي منافقين و معاندين نظام و كيان عليه ايران و اصلاحناپذيري آن در داخل و خارج، ذيل شعارهاي دفاع از حقوق بشر، مخالفت با اعدام انسان، مخالفت با كمك به پوتين جنگافروز، آزاديهاي سياسي، اجتماعي و سبك زندگي، مخالفت با سلاحهاي كشتار جمعي و مبارزه با تروريسم را فراهم آورده و دامنه تهديدات و تحريمات به اكثريت كشورهاي دنيا كشيده شده است. اصلاحطلبان با درك و تبيين اين شرايط، بر اين نظرند كه راه برونرفت در اين وضعيت حساس و ويژه جز با تكيه بر راهبرد اصلاحات و اعتمادسازي در سطح ملي و بينالمللي نيست، بنابراين بار ديگر بر پيشبرد اهداف و برنامههاي اصلاحي در كشور تاكيد كرده و پيمودن اين راه را تنها امكان پاياندهي به اعتراضات شهروندان كشور و رسيدن به فرداي بهتر و حفظ استقلال، آزادي و تماميت ارضي و جمهوري اسلامي ميدانند و معتقدند به هيچ عذر و بهانهاي، در جهت نيل به اهداف ملك و ملت، نميتوان از آن عدول كرد. اصلاحطلبان كاهش شكاف ميان مردم و نظام را بيهيچ غباري در معرض ديد همگان قرار ميدهند و اطمينان دارند كه غوغاسالاريها، اعتراضات بحق در مورد عدم رعايت حقوق كامل اساسي مردم و جوسازي بناحق و خلاف اخير در حق مصلحين جامعه، ذرهاي تاثير در اراده اكثريت مردم متعهد و آگاه ايران اسلامي، براي احيا و استمرار و ادامه روند اصلاحات دوره خاتمي نخواهد داشت و به عنوان دلسوزان ملك و ملت به اغتشاشگران و پارهاي از جريانات متحجر فرصتطلب و ضدمردمي جبهه پايداري، نصيحت ميكنند و هشدار ميدهند كه اين بار از تلاشهاي بيهوده، براي نااميد ساختن مردم از اصلاحات دست برداريد و مطمئن باشيد كه به فرض محال در صورت تحقق چنين يأسي، گزينه دوم، ديگر واپسگرايان ناپايدار جريان خاص يا جريان پشت پرده اغتشاشگران نخواهد بود. عرصه اصلاحطلبي همچون فرهنگ و هنر ايران، پيچيده و پر از و ساز و رمز و سد و گاه، سر به مهر است كه جز در مقام صبر و شكيبايي نميتوان به پيشبرد آن مدد رساند. از جمله ثمرات سوءمديريت تماميتخواهان و نامهرباني جريان جبهه پايداري ضد مردمي، بيداري عمومي و اعتراضات به عملكردهاي آنان است كه بيترديد همين تهديدها، فرصتها و دو بال پرواز و اوجگيري اصلاحگري مشتاقانه ملت در كشور است و هيچ چيز نميتواند براي تقويت نظامهاي حكومتي، جانشين بيداري عمومي شود و شك نبايد به خود راه داد كه در عمل، بيداري عمومي، نقش ممتازي در به نتيجه رسيدن پروژه اصلاحات در كشور خواهد داشت. ملت از ناتمام و ابتر رها شدن، حركت اصلاحي نظام سخت گلايهمندند، كه اميد است اين نگراني و گلايه اعتراضآميز ملت، با حضور ژنرالهاي باكفايت اصلاحات در عرصه انتخابات و نوسازي اجتماعي، توسط اصلاحطلبان با همكاري و مشاركت شهروندان و برخورداري از سياستهاي حمايتي رهبري مكرم و نهادهاي حاكميتي رفع و ترقي ايران و تعالي ايران رقم خورد. بيترديد دستيابي به وحدت و وفاق ملي و پيشرفت و توسعه همه ما به كشور جز از طريق پايبندي صادقانه به قانون اساسي و بازگشت پرونده متهمان اعتراضات و اغتشاشات به موازين قانوني و مسير متعارف و قانعكننده افكار عمومي، تبديل يأس خانوادههاي متهمين و اقوام غيور ايراني، به اميد و رضايت و همراهي مردم با حكومت ميسور نيست. قانون اساسي دربرگيرنده آرمانهاي بلند پيشواي كبير انقلاب اسلامي و آرزوها و خواستههاي بحق مردم بزرگوار ايران در جريان مبارزه دشوار عليه استبداد و وابستگي رژيم ستمشاهي است كه در شعار جاويدان آن (استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي) متبلور بود و دربرگيرنده حق حاكميت ملي و حقوق انساني و شهروندي عموم ايرانيان است. امروز پايداري اين ملت در حفظ شعارهاي مترقي انقلاب، ميان سه شعار اصلي (استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي)، هيچ تفاوتي نميشناسند و آزاديخواهي، قانونگرايي و مردمسالاري را در چارچوب احترام به قانون اساسي، به عنوان ميثاق ملي تلقي ميكنند. دانشجويان هم نيك ميدانند، راه اصولي دستيابي به اصلاحات پايدار و موثر حركتهاي مدني اعتراض بر مدارهاي قراردادهاي اجتماعي است و در همين چارچوب انتقادات دلسوزانه و فريادها و فعاليتهاي دانشجويي را بيان و اجرا ميكنند. با توجه به اعتراضات گسترده ملت، ديگر نميتوان به اعمال قانون پر ابهام و غيرشفاف كه راه هر گونه اعمال سليقه را براي تضييع حق حاكميت ملت بر سرنوشت خويش باز ميگذارد رضايت داد و تغييرات و تجديدنظرهاي قانوني و فراقانوني بايستي به سمت باز كردن فضاي سياسي و انتخاباتي ختم شود. ديگر نميتوان با مشاركت حداقلي كشور را اداره كرد. اميدوارم همه كساني كه دغدغه اعتلاي دين و نظام و كشور را دارند با برخورد جدي با رفتارهاي تماميتخواهان ضد جمهوريت نظام جريان خاص، اجازه ندهند در پشت صحنه كه ميكوشند منويات خطرناك خسرانآور خود را به دست برخي نهادها به مرحله اجرا درآورند موفق شوند و بيش از اين به كشور، نظام و حق حاكميت ملت لطمه وارد كرده و بحرانساز شوند.