بستن و خراجگيري در تنگه هرمز دواي هيچ دردي نيست
حسن بهشتيپور
خشونت، خشونت ميآورد و اقدامات راديكال، اقدامات راديكال ميآفريند. اين يك اصل است و وقتي پارلمان اروپا در واكنش مجموعه شرايط اخير در ايران بخشي از نيروهاي مسلح ايران را تروريستي اعلام ميكند، اين يك اقدام راديكال است. اقدام پارلمان اروپايي روابط طرفها را دچار مشكلات عميقي ميكند. در اصول روابط بينالملل هم عمل مقابله به مثل يك اصل به رسميت شناخته شده است. وقتي طرفي نيروهاي مسلح ما را به هر دليلي تروريستي اعلام ميكند، طبيعتا بخشي يا همه نيروهاي مسلح كشورهاي اروپايي را تروريستي اعلام ميكند. اين كنش و واكنش باعث ايجاد تنش و به بنبست كشيدن ديپلماسي ميشود. اما فارغ از عملكرد متقابل و مقابله به مثل، اظهارنظرهاي ديگر در مورد اين مساله بايد هر يك در جاي خودش بررسي شود. مثلا وقتي فردي ميگويد بايد از كشتيهاي عبوري از تنگه هرمز خراج بگيريم، نشان ميدهد كه اين نماينده محترم مجلس از اصول شناختهشده روابط بينالملل و قواعد مربوط به آزادي كشتيراني در آبراههاي بينالمللي بياطلاع است. تنگه هرمز يك آبراه بينالمللي است و نميتوانيم به صورت يكجانبه اعلام كنيم كه از كشتيهاي عبوري خراج دريافت ميكنيم. حرفهايي از اين دست، از جمله پيشنهاد بستن تنگه هرمز روي كشتيهاي عبور، نه پيشنهادهاي عملي هستند، نه منفعت كشور را تامين ميكند و نه گرهي از مسائل ديپلماتيك باز ميكنند.
تهديد بستن تنگه هرمز، شايد زماني جواب ميداد؛ بيش از دو دهه پيش در دورهاي كه هفتاد ميليون بشكه در روز مصرف متوسط روزانه نفت خام در جهان بود، نزديك به ۴۰ ميليون بشكه از آن از طريق خليج فارس به سراسر جهان صادر ميشد. اما امروزه حدود ۱۰۰ ميليون بشكه در روز مصرف نفت خام در جهان است و تخمين زده ميشود كه زير ۲۰ ميليون بشكه، يعني حدود ۱۷ ميليون بشكه از آن از طريق تنگه هرمز عبور ميكند. يعني ميزان نفت عبوري از تنگه هرمز از بيش از ۵۰ درصد نفت مصرفي جهان به كمتر از ۲۰ درصد رسيده است. درست است كه بستن تنگه هرمز ميتواند به بازار شوك وارد كند و در كوتاهمدت باعث افزايش قيمت نفت خام شود، اما در ميانمدت با تمهيداتي كه انديشيده شده است، اثربخشي چنين اقدامي به تدريج كم و كمتر ميشود. اما در برابر اتفاقي كه ميافتد، اين است كه در صورت اجراي تهديد بستن تنگه هرمز، برخي دوستان كنوني ما و دوستان بالقوه ما كه مشتري نفتي هستند كه از خليج فارس ميگذرد، به دشمنان تازه ما بدل ميشوند. چين يكي از كشورهايي است كه بخش زيادي از نفت خام مصرفي خود را از طريق خليج فارس و از عربستان سعودي و عراق و كشورهاي ديگر منطقه دريافت ميكند. علاوه بر چين، ژاپن، كره جنوبي و خيلي كشورهاي آسيايي هستند كه نفت خام وارداتي خود را از اين منطقه دريافت ميكنند و درصورت اجرايي كردن چنين تهديدي، ما با دستان خودمان دشمنان جديدي براي خودمان در دنيا ميتراشيم.
پيشنهادهاي ديگر در مورد كنار گذاشتن خويشتنداري و اخراج سفراي اروپايي هم دردي از ايران دوا نميكند. در اين وضعيتي كه اكنون قرار گرفتهايم، چنين اقدامي يك تصميم احساسي و بيمنطق در مقابل اقدام احساسي و بيمنطق پارلمان اروپاست. به نظر من چنين اقدامي كمكي به حل مساله نميكند و بيشتر باعث ضرر ديدن و آسيب رساندن به منافع ملي خودمان ميشود. كمترين نتيجه چنين اقدامي ايجاد تنشها در بازار داخلي و تجارت و بازرگاني كشور خواهد بود. ما بايد به سمت اقدامات ديپلماتيك برويم.
راهحل منطقي براي مقابله با قطعنامه اخير پارلماني اروپا، در وهله نخست ديپلماسي است. بايد دستگاه ديپلماسي ما سياست گفتوگوي هشداردهنده را در پيش بگيرد و به طرفهاي اروپايي بگويد كه اين اقدام چقدر ميتواند و تا چه اندازه براي منطقه تنشزا باشد. همزمان مجلس هم ميتواند اقدامات بازدارنده متقابلي را در نظر بگيرد. اما اقدامي مثل بستن تنگه هرمز فقط به تعداد دشمنان ما ميافزايد. اينكه ما مقابله به مثل بكنيم و در صورت اجرايي شدن تصميم اتحاديه اروپا، نيروهاي مسلح كشورهاي عضو اتحاديه را تروريست اعلام بكنيم، يك اقدام پذيرفتهشده بينالمللي است، چرا كه قاعده مقابله به مثل يك حق پذيرفتهشده براي كشورهاست.
اقدام پارلمان اروپا را از هيچ منظري نميتوان به لحاظ حقوقي قابل قبول تصور كرد. پارلمان اروپا، بدون تشكيل هيچ دادگاه يا قطعنامهاي از سوي شوراي امنيت، بدون اتكا به هيچ قاعده بينالمللي چنين قطعنامهاي را صادر كرده است. هيچ مبناي حقوقي وجود ندارد كه يك نهاد حكومتي و بخشي از نيروهاي مسلح يك كشور را تروريست اعلام كرد. اقدامات ديپلماتيك يك بخش اعلاني دارد و يك بخش اعمالي. ما بايد در بخش اعمالي اقداماتي را ساماندهي كنيم كه طرف مقابل متوجه شود كه چنين اقدامي تا چه اندازه بازي با آتش است و چقدر ميتواند براي ايران و كشورهاي منطقه و حتي كشورهاي اروپايي دردسر ساز باشد.