براي درگذشت استاد محمدعلي دلپذير
خداحافظ «محمد دُهلي» تُربتيها
حسينعلي مردانشاهي
استاد محمدعلي دلپذير، هنرمند موسيقي نواحي خراسان در تربتجام از يك طايفه و خانواده هنري بودند و همه اقوام ايشان در زمينه هنر فعاليت داشته و دارند. استاد دلپذير هنر خود را مديون پدر بودند تا آنجا كه بين مردم هم به محمدِ علياكبر شهرت داشتند؛ يعني با نام پدرشان شناخته ميشدند. پدر استاد دلپذير هم نوازنده دهل بودند و هم خواننده. همچنين دو چهره شاخص به موسيقي محلي معرفي كردند. يكي خود استاد محمدعلي دلپذير كه از دهلنوازان مطرح دوران بودند و ديگري استاد برات دلپذير، اعجوبه سرنانوازي منطقه.
استاد محمدعلي دلپذير كه اخيرا بدرود حيات گفتند، شخصي منحصر به فرد بودند و در موسيقي فولكلور و سازهاي كوبهاي هنرمندي شاخص و شناخته شده به شمار ميرفتند كه در حوزه سازهاي كوبهاي و دهلنوازي به عنوان منبع و مرجع قرار دارند و اكثر جوانان دهلنواز امروزي بخشي از اثرپذيري خود را مديون استاد دلپذير هستند. از 4 پسري كه استاد محمدعلي دلپذير دارند، سه نفر در حوزه دهلنوازي فعاليت دارند و پسر بزرگشان هم سرنانواز هستند هم دهلنواز كه در كار خود فرد قابلي هستند و هنر، نام و ياد پدرشان را زنده نگه ميدارند.
استاد محمدعلي دلپذير با توجه به هنرشان، در موسيقي مناطق نقش بيبديل و فوقالعاده خاصي داشتند. از كودكي و نسل به نسل در خانواده، موسيقي را آموخته بودند و در واقع از زماني كه توانستند دهل را در دست بگيرند، فعاليت هنري داشتند و تا زمان بيماريشان كه بر اثر سرطان به رحمت خدا رفتند، دهلنوازي را رها نكردند. اين چند دهه فعاليت مداوم به ايشان نقش ويژهاي در موسيقي منطقه بخشيده بود.
از ديگر ويژگيهاي اين هنرمند فقيد، مهارت آوازخواني ايشان بود. ايشان علاوه بر دهلنوازي و تخصص در سازهاي كوبهاي، آوازهخوان خيلي خوبي هم بودند، بهخصوص آواز هزارگي ايشان بسيار مشهور و شناخته شده بود. محمدعلي دلپذير در حيطه آواز، در فرم خاصي تحت تاثير استاد شريفزاده و همينطور پدرشان بودند و ويژگي آوازي كاملا شاخص و بارزي داشتند.
با اين همه، خصلت مردمي استاد محمدعلي دلپذير را هم نبايد از ياد برد. ايشان فعالترين و تاثيرگذارترين فرد در مجالس شادي مردم منطقه بودند و كمتر تربتجامي و كمتر كسي از منطقه ميتوانيد ببينيد كه استاد دلپذير در مجالس يكي از اقوام يا نزديكانش به عنوان هنرمند دهلنواز، نقشآفريني نكرده باشند. حتي خيليها ايشان را با صفت دهلشان ميشناختند و با تمام جايگاهي كه داشتند بين مردم منطقه به محمد دهلي معروف بودند و اگر كسي ميخواست سريع ايشان را پيدا كند بايد با اين نام ايشان را جستوجو ميكرد. اين مساله نشاندهنده نقش بارز و بيبديل ايشان در موسيقي محلي و نقشآفريني ويژه ايشان در ميان مردم است.
استاد در جشنوارههاي داخلي و خارجي هم هنر خود را ارايه كرده بودند. در سال 56 در جشنواره بازيهاي آييني كانادا به عنوان چهره و هنرمند خاص معرفي شده و جايگاه ويژهاي براي خود داشتند. به هر حال اين ويژگيهاي ايشان باعث شد كه مثل ساير بزرگان موسيقي منطقه، در حوزه كاري خودشان يعني موسيقي فولكلور و به خصوص بخش مردمي آن، نقش پررنگي را داشته باشد.
با اين اوصاف ايشان در بيخبري و سكوت رسانهاي درگذشتند كه البته بايد گفت در جامعه ما اگر چنين اساتيدي فراموش نشوند، عجيب است! چراكه باتوجه به نوع نگرش، نوع حمايت و نوع نگاهي كه به موسيقي محلي و مقامي وجود دارد به انزوا رفتن و به فراموشي سپرده شدن آنها اصلا چيز عجيبي نيست. در تمامي دنيا مرسوم است كه مثل يك گنج و ميراث بشري از موسيقي مقامي حفاظت و حمايت ميكنند. طبيعتا وقتي موسيقي محلي در برنامهريزيها و سياستگذاريهاي كشور ما نقش پررنگي ندارد و افراد به آن توجه نميكنند، خود به خود خروجياش اين ميشود كه در نقاط مختلف كشور افراد بزرگي در سطح استاد دلپذير به فراموشي سپرده ميشوند و تنها يك عده خاص كه علاقهمند بوده و دغدغه هنر فولكلور را دارند، اين اساتيد را ميشناسند. همانطور كه متاسفانه به برخي از اين اساتيد حتي تا زمان مرگشان درجه هنري تعلق نگرفته است مثل خود استاد دلپذير كه در خراسان كمتر چهرهاي به اين حد شناخته شده داريم؛ گرچه مردم منطقه ما كاملا با ايشان آشنا هستند ولي نياز به يك سياست حمايتي در تمام سطوح وجود دارد و حتي مردم هم بايد نقش پررنگتري در اين زمينه داشته باشند.
اينكه اساتيد موسيقي محلي خود را بشناسيم و آنها را دنبال كرده و سعي كنيم در زندگي آنها اثرگذاري مثبتي داشته باشيم. ما بايد مثل گذشته كه اين اساتيد سرآمد تمامي مجالس عمومي مردم و منطقه بودند اين اتفاق را دوباره زنده كنيم. اتفاق جايگزيني فرهنگي عجيبي كه رخ داده كه نقش سرنا و دهل كمرنگ شده و سازهاي جديدي جايشان را گرفتهاند، نبايد باعث فراموشي سرنا و دهل شود و اميدوارم نگرش مثبت به موسيقي نواحي در تمامي سطوح جامعه شكل بگيرد و در كنار توجه بيشتر و بهتر مردم شاهد اتفاقات بهتري باشيم تا كمتوجهي به اين اساتيد كمتر اتفاق افتد؛ اگرچه اين آرزو بعيد است ولي بايد به آن اميد داشت.