نترس
تو از كدام گم شدن حوالي من آمدي همين كه لب به لب شدي به خالي من آمدي
غبار عشق بر لبت رسيدهاي به انزوا دمي سكوت كن غزل كمي بخواب بيصدا
تو خستهاي نگاه كن چقدر زخم خوردهاي و اتفاق بود اگر هنوز هم نمردهاي
نشستهام كنار تو نترس خوب ميشوي دوباره ماه قصهها پس از غروب ميشوي
افشين يداللهي