همه چيز درباره روابط چين و آفريقا
گامهاي دورانديشانه پكن براي نفوذ در قاره سياه
وزير امور خارجه جديد چين در ماه ژانويه به 5 كشور آفريقايي سفر كرد
محمدحسين لطفالهي
قاره آفريقا از زمان پايان جنگهاي داخلي چين در 1947 اهميتي حياتي براي سياست خارجي پكن داشت. در دوره جنگ سرد، چين از تعداد زيادي از جنبشهاي آزاديخواهانه در آفريقا حمايت كرد و از 1950 هر سال دستكم يكبار وزير خارجه چين به يك كشور آفريقايي سفر كرده است. كين كانگ، وزير امور خارجه جديد چين در ژانويه 2023 از 5 كشور آفريقايي بازديد كرد. وانگ يي، وزير امور خارجه پيشين اين كشور كه به تازگي به كار خود پايان داد در طول دوره وزارت به 48 كشور آفريقايي سفر كرده بود. شي جين پينگ، رييسجمهور چين نيز در فاصله سالهاي 2014 تا 2020 مجموعا 10 سفر به قاره آفريقا داشت. به نوشته انديشكده چتم هاوس، در سال 1971، راي كشورهاي آفريقايي در مجمع عمومي سازمان ملل متحد و شوراي امنيت نقشي كليدي در گرفتن كرسي چين از نيروهاي مليگرايي كه اكنون در تايوان حضور دارند و انتقال آن به جمهوري خلق چين با مركزيت پكن ايفا كرد.
تا چند دهه بعد، تمركز چين در آفريقا روي اين بود كه هيچ كدام از كشورهاي آفريقايي دولت تايوان را به رسميت نشناسند. اين تلاش كه البته موفقيتآميز هم بود باعث شد بوركينافاسو، مالاوي، ليبريا، سنگال و تعدادي ديگر از كشورهاي آفريقايي موضع
به رسميت شناختن دولت تايوان را كنار بگذارند و جمهوري خلق چين را به رسميت بشناسند. در حال حاضر در سال 2023 تنها كشور آفريقايي كه دولت تايوان را به رسميت ميشناسد، اسواتيني است.
در سال 1999 چين از استراتژي جديدي رونمايي كرد كه براساس آن، دولت شركتهاي بزرگ را به سرمايهگذاري در خارج از مرزهاي اين كشور تشويق ميكرد. اين استراتژي كه نتيجه رشد اقتصادي قابل توجه چين بود موج جديدي از همكاريها ميان چين و كشورهاي آفريقايي را در پي داشت و باعث شد علاوه بر كشورهاي آفريقايي كه زيرساختهايشان توسط سرمايهگذاران چيني توسعه پيدا ميكرد، كارگران چيني نيز كه براي كار كردن در اين پروژهها اعزام ميشدند، وضعيت بهتري پيدا كنند.
نوامبر 2003، اولين نشست سه سالانه مجمع همكاريهاي چين و آفريقا (FOCAC) در پكن تشكيل شد. هدف از تشكيل اين مجمع، تقويت همكاريها ميان چين و كشورهاي آفريقايي بود و نشان ميداد چين چگونه در پي هموار كردن مسير توسعه نفوذ خود در قاره سياه است.
زماني كه شي جينپينگ در سال 2013 از ابتكار يك كمربند – يك جاده (BRI) رونمايي كرد كه يكي از اهداف آن احياي مسير قديمي تجارت ابريشم در امتداد سواحل شرق آفريقا بود، انتظار ميرفت سرمايهگذاريهاي چين در كشورهاي شرق آفريقا بيشتر شود اما تمايل بسياري از كشورهاي آفريقايي به حضور در اين ابتكار باعث شد، به سرعت دامنه و جاهطلبيهاي ابتكار يك جاده - يك كمربند در آفريقا گسترش يابد.
در قالب ابتكار يك كمربند - يك جاده پروژههاي زيرساختي زيادي در سراسر آسيا و آفريقا ساخته شد كه تامين مالي بيشتر آنها از طريق تخصيص وامهاي كلان - و اغلب مبهم از نظر جزييات - از سوي چين انجام ميگرفت. بسياري از كشورهاي آفريقايي در اين دوره به شدت مقروض وامهاي چيني شدند.
سرمايهگذاريهاي چين در آفريقا در سال 2016 به اوج خود رسيد. از آن زمان با گذشت زمان سرمايهگذاريهاي چين در آفريقا و اعطاي وام ازسوي چين به كشورهاي آفريقايي به طور مداوم كاهش يافت به طوري كه از 28.4 ميليارد دلار در سال 2016 به 1.9 ميليارد دلار در سال 2020 رسيد. بخشي از اين تغيير سياست به خاطر تحولات داخلي در چين بود كه ايجاب ميكرد اين سرمايهگذاريهاي خارجي كاهش پيدا كند و بخشي ديگر به ناتواني كشورهاي آفريقايي در بازپرداخت وامها بازميگشت.
سرمايهگذاريهاي چين در آفريقا
پكن سياستي كاملا متفاوت با كشورهاي غربي براي سرمايهگذاري در كشورهاي آفريقايي در پيش گرفت. چين سرمايهگذاري خود را در حوزههايي تعريف كرد كه براي هر دو طرف سود و فايده زيادي داشته باشد و همزمان اعلام كرد تصميم ندارد به خاطر اين سرمايهگذاريها در امور داخلي كشورهاي آفريقايي دخالت كند.
از اين نظر چين توانست خود را در جايگاهي قرار دهد كه كشورهاي غربي - اغلب با پيشينه استعماري و سابقه غارت منابع كشورهاي آفريقايي - با رفتارهاي تهاجمي و تلاش براي تحميل دموكراسي به كشورهاي آفريقايي قادر به دستيابي به آن نبودند.
چين به مرور زمان به نحوه كار در آفريقا و محدوديتهايي كه ممكن است در آنجا با آن روبهرو شود آشنايي يافت. در يك نمونه، زماني كه شركت ملي نفت چين در حال كار روي خط لوله نيل در سودان جنوبي بود، جنگ داخلي در سودان جنوبي جريان داشت و چينيها مجبور بودند با گروههاي مختلف مخالف حكومت به طور مداوم گفتوگو داشته باشند تا بتوانند اين پروژه را به سرانجام برسانند.
بسياري از كارشناسان تاييد ميكنند كه چين، پس از دوره جنگ سرد تلاش زيادي براي صدور كمونيسم به كشورهاي ديگر به ويژه كشورهاي آفريقايي انجام نداد. به باور مقامهاي چيني، كمونيسم چيني فقط در داخل چين كاركرد داشت و نيازي به تحميل آن به ديگر كشورها نبود. هر چند پيوندهاي ايدئولوژيكي ميان رهبران حزب كمونيست چين و برخي حاكمان آفريقايي (نظير حكام اتيوپي از حزب رونق با ريشه ماركسيست - لنينيستي هستند) نيز وجود دارد.
پيوندهاي سياسي ميان چين و فعالان سياسي آفريقايي هم پيوندي عميق است. براساس دادههاي رسمي در حال حاضر كنگره ملي خلق چين با 35 پارلمان آفريقايي ارتباط مستقيم و رسمي دارد. دفتر ارتباطات بينالمللي حزب كمونيست چين نيز با 110 حزب آفريقايي در 51 كشور اين قاره مرتبط است.
سياستمداران غربي - با سابقه قرنها استعمار آفريقا - معتقدند نيات چين در آفريقا غارتگرانه است و هشدار ميدهند چين با سياست بدهكار كردن كشورهاي آفريقايي ميخواهد آنها را مجبور كند بهرهبرداري از منابع خود را در اختيار چين قرار داده و به پكن اجازه بدهند در كشورهايشان پايگاه نظامي داير كند.
ديپلماسي «تله وام»
بسياري از كارشناسان غربي در توصيف سياست چين در آفريقا ميگويند كه پكن سياست «تله وام» را درقبال كشورهاي آفريقايي در پيش گرفته است كه برمبناي آن وامهاي كلان و به مبالغي دور از توان بازپرداخت آفريقاييها به آنها ميدهد و در ازاي اين وامها، آنها را به بخشي از حوزه نفوذ چين تبديل كرده و تعهداتي ناعادلانه به آنها تحميل ميكند.
در حال حاضر برخي كشورهاي آفريقايي از بدهيهاي كلاني كه به چين دارند رنج ميبرند. اين كشورها كه در پي شيوع كوويد 19 و تبعات اقتصادي ناشي از آن، حمله روسيه به اوكراين و نرخ بهره بالاي وامها مشكلاتشان تشديد شده، راهي به جز جلب رضايت چين ندارند.
واقعيت اما اين است كه نميتوان همه تقصير را بر گردن چين و وامهاي چيني انداخت و مديريت نادرست و فساد گسترده از جمله دلايلي است كه باعث ميشود آفريقاييها در بازپرداخت وام ناكام باشند. كشورهايي نظير كنيا و زامبيا نمونههايي هستند كه نشان ميدهند وامگيرندگان آفريقايي در پرداخت بدهي به همه سرمايهگذاران و وامدهندگان مشكل دارند؛ نه فقط در پرداخت بدهيهاي چين. در اين ميان برخي كشورهاي آفريقايي نيز توانستهاند با برنامهريزي واقعبينانه و دريافت وامهاي قابل مديريت، بدون ريسكپذيري پروژههاي اساسي خود را ذيل ابتكار يك كمربند يك جاده پيش ببرند. كارشناسان ميگويند چين با يك مشكل جدي ديگر هم روبهرو است؛ چين نياز دارد به برخي كشورها براي بازپرداخت بدهي فشار بياورد در حالي كه ميخواهد چهره خود را به عنوان يك ابرقدرت دوست درقبال كشورهاي در حال توسعه حفظ كند.
تحليلگراني كه بدون سوءگيري يا با سوءگيري كمتري به مساله نگاه ميكنند، معتقدند سياست چين در قبال كشورهاي آفريقايي يك سياست استعماري نيست اما نبايد استفاده از اين سياست براي توسعه نفوذ و دسترسي به منابع آفريقا از سوي چين را بهطور كامل ناديده گرفت.
چين در حال حاضر رقابتي شانه به شانه با ايالات متحده دارد و تقويت روابط با كشورهاي آفريقايي ميتواند در اين رقابت به چين كمك كند.
فعاليتهاي نظامي چين در آفريقا
هنگامي كه صحبت از پايگاههاي نظامي به ميان ميآيد، چين علاقه بسياري به حضور در كشورهاي شاخ آفريقا و خليج عدن نشان ميدهد. نمونه ويژه آن جيبوتي است كه ميزبان اولين پايگاه نظامي چين در خارج از خاك چين شد. اين پايگاه چين در فاصله 6 مايلي از پايگاه نظامي ايالات متحده در جيبوتي قرار دارد.
هدف اوليه چيني از احداث پايگاه نظامي در اين كشور آفريقايي مبارزه با پديده دزدان دريايي بود. همچنين يكي از انگيزههاي چين به ماجراهاي پس از سقوط رژيم قذافي در ليبي بازميگشت كه بسياري از شهروندان چيني در اين كشور در خروج از ليبي به مشكل برخوردند و وجود يك پايگاه نظامي در منطقه ميتوانست كمككننده باشد.
چين به مسائل نظامي در آفريقا به عنوان يك فرصت تجاري نيز نگاه ميكند. كشورهاي آفريقايي به دليل جنگهاي داخلي و حضور گروههاي تروريستي نياز زيادي به سلاح دارند و چين ميتواند سود زيادي در اين حوزه كسب كند. آمارها نشان ميدهد در فاصله سالهاي 2012 تا 2017 فروش اسلحههاي چيني در آفريقا 55درصد افزايش يافته است.
برخي رسانههاي غربي به نقل از منابع ناشناس مدعي هستند كه چين قصد دارد پايگاههايي جديد در كشورهاي گينه استوايي و كيپ ورد تاسيس كند. تاكنون شواهدي ميداني در اين خصوص مشاهده نشده است.
پكن سياستي كاملا متفاوت با كشورهاي غربي براي سرمايهگذاري در كشورهاي آفريقايي در پيش گرفت. چين سرمايهگذاري خود را در حوزههايي تعريف كرد كه براي هر دو طرف سود و فايده زيادي داشته باشد و همزمان اعلام كرد تصميم ندارد به خاطر اين سرمايهگذاريها در امور داخلي كشورهاي آفريقايي دخالت كند. از اين نظر چين توانست خود را در جايگاهي قرار دهد كه كشورهاي غربي - اغلب با پيشينه استعماري و سابقه غارت منابع كشورهاي آفريقايي - با رفتارهاي تهاجمي و تلاش براي تحميل دموكراسي به كشورهاي آفريقايي قادر به دستيابي به آن نبودند. بسياري از كارشناسان تاييد ميكنند كه چين، پس از دوره جنگ سرد تلاش زيادي براي صدور كمونيسم به كشورهاي ديگر به ويژه كشورهاي آفريقايي انجام نداد.
بسياري از كارشناسان غربي در توصيف سياست چين در آفريقا ميگويند كه پكن سياست «تله وام» را درقبال كشورهاي آفريقايي در پيش گرفته است كه برمبناي آن وامهاي كلان و به مبالغي دور از توان بازپرداخت آفريقاييها به آنها ميدهد و در ازاي اين وامها، آنها را به بخشي از حوزه نفوذ چين تبديل كرده و تعهداتي ناعادلانه به آنها تحميل ميكند. اما نميتوان همه تقصير را بر گردن چين و وامهاي چيني انداخت و مديريت نادرست و فساد گسترده ازجمله دلايلي است كه باعث ميشود آفريقاييها در بازپرداخت وام ناكام باشند. كشورهايي نظير كنيا و زامبيا نمونههايي هستند كه نشان ميدهند وامگيرندگان آفريقايي در پرداخت بدهي به همه سرمايهگذاران و وامدهندگان مشكل دارند؛ نه فقط در پرداخت بدهيهاي چين.