ادامه از صفحه اول
حاتمبخشي براي هيچ
بر مبناي كدام معيار و ملاك و با كدام كار كارشناسي چنين تصميمي گرفته شده و چنين فهرستي برگزيده و دعوت شده است؟ آيا دنبال كردن يك صفحه اينترنتي يا زدن يك كامنت حمايتي يا مخالفتي ميتواند ملاك موثر شناختن فردي و حاتمبخشي به وي از جيب ملت گردد؟ رييسجمهوري كه به خاطر شورش ملت كشور خود عليه فساد و سوء مديريتش از كشور متواري شد، چه اثرگذاري دارد؟ ميهمان سياسي كه خبر «يه قل و دوقل بازي كردن» وي در حاشيه همايش، جزو خبرهاي سايتهاي خبري از همايش است، چه گلي ميخواهد به سر جهان بزند؟ آيا چنين همايشهايي ما را از مشكلات بينالمللي و منطقهاي دور خواهد ساخت؟ آيا موضع جهاني ما را تقويت خواهد كرد يا برعكس، موجب تمسخر وجهه كشورمان در محافل و رسانههاي بيگانه و ناراحتي مردم كشورمان از چنين اقدامات هزينهبر ميشود؟ اگر فرض را بر اين بگذاريم كه اين همايش دست كم حدود 200 هزار يورو هزينه داشته است و هزينه هر يورو را 48 هزار تومان در نظر بگيريم، چه هزينه سنگيني براي «يك رخداد با نتيجه هيچ و پوچ» بر كشور تحميل شده است؟ ندانمكاريها گويي در حال بازتوليد شدنند و به هيچ انتقادي نسبت به اين برنامههاي زيانبار توجهي نميشود. اگر با نگاه واقعبينانه به امور پرداخته ميشد يا نقد منتقدان دلسوز ديده و شنيده ميشد، به جايي نميرسيديم كه براي گروهي از افرادي كه هيچ هنري ندارند، هزينههاي سنگين بر ملت تحميل شود.
تحليل كدام روزنامه به واقعيت نزديكتر است؟ روزنامه اعتماد يا كيهان
مواضعي نسبتا تند و عليه تيم مذاكرهكننده دولت محمد خاتمي است و از وزارت خارجه و تيمهاي مذاكرهكننده دولتهاي احمدينژاد حمايتهايي قوي كرده؛ تحريمها را در عين سختي، مفيد دانسته و ترسي هم از ارجاع پرونده هستهاي ايران به شوراي امنيت نداشته است. در مقابل روزنامه كيهان نيز با تحليل مواضع او در سالهاي 96 و 97، معتقد است اين اظهارات به وضوح بيانگر تعلق و حمايت آشكار وي از خسارتمحض برجام، تسليم شدن در برابر نظام سلطه و خودتحريميFATF است. اين روزنامه هيچ اشارهاي به مواضع اكبري در حمايت از رويكرد اصولگرايان و ضديت با اصلاحطلبان در مسائل مختلف سياست خارجي در سالهاي متمادي نكرده است. روزنامه اعتماد همچنين به تشريح ويژگيهاي ظاهري و پوششي ميپردازد كه اكبري به عنوان جاسوس، خود را در نقاب آن مخفي ميكرده است. تيتر «جاسوسي با پيشاني پينه بسته» به خوبي اين تاكيد را نمودار ساخته است. اما روزنامه كيهان به ويژگيهايي نميپردازد كه افراد نفوذي ميتوانند به كمك آنها با چهرهاي موجه، در زير نقاب تظاهر به دينداري، به مراكز حساس نفوذ پيدا كنند. درباره تحليل اين دو روزنامه در اين باب، ذكر چند نكته ميتواند مفيد باشد:
- نخست آنكه هيچ فردي بالفطره جاسوس به دنيا نميآيد. به عبارت ديگر جاسوسي براي كشورهاي رقيب يا دشمن يا حتي كشورهاي به ظاهر بيطرف يا دوست، فرآيندي زمانبر است و بايد انگيزههاي قوي از خيانت به ميهن در فرد رشد پيدا كند. بر اين اساس، اگر فرض را بر اين بگيريم كه اكبري پس از تصميم به جاسوسي، ماموريت خاصي برعهده گرفته است كه بخشي از آنها به نوشتارها و اظهارنظرهاي جهتدار و هدفمند او مربوط ميشود، بايد بين ديدگاههاي او در دوره قبل و بعد از تصميم به جاسوسي، تمايز قايل شد.
- با اين تمايز، اظهارنظرهاي فرد جاسوس در دوره جاسوسي را نميتوان دقيقا ديدگاه واقعي او تلقي نمود. به ويژه اگر كنشگري جاسوسي او در ارايه اطلاعات محرمانه و حساس به ديگر كشورها تعريف شده باشد، در اين صورت فرد جاسوس اظهارنظرهاي متناقضي بيان خواهد داشت تا شك و اتهام جاسوسي را از خود دور كند. در نتيجه، تحليل سخنان جاسوس، ما را دچار خطا خواهد كرد. بر اين اساس ايجاد همبستگي تحليلي بين گرايش سياسي فرد جاسوس با اظهارنظرها و كنش جاسوسي او با خطا همراه بوده و فايده چنداني هم نخواهد داشت.
- در اين ميان آنچه ارزش تحليلي دارد، پرداختن به فرآيند جذب فرد در سيستمهاي جاسوسي، ارايه راهكارهايي براي بستن روزنههاي رخنه به نخبههاي سياس و امنيتي ما و نيز تحليل شيوههايي است كه فرد براساس آنها ميتواند با رد گم كردن و فريب نهادهاي امنيتي با چهرهاي موجه در نهادهاي حساس، نفوذ و اطلاعات محرمانه و حساس را دراختيار سرويسهاي جاسوسي بيگانه قرار دهد؛ وگرنه، فرد هر گرايش سياسي هم داشته باشد در اين فرآيند، امكان غوطهور شدن در باتلاق خيانت به ميهن را خواهد داشت. در مجموع تحليل روزنامه اعتماد را ميتوان در اين راستا تلقي نمود. اين تحليل مشخصات ظاهري و اظهارنظرهايي را معرفي ميكند كه حساسيت كمتري در نهادهاي امنيتي براي نفوذ و جاسوسي ايجاد ميكند.