خادمان بي صدا
نيوشا طبيبي
تاريخ و تمدن را آدمها ميسازند، براي همين ياد كردن از آنها و خواندن شرح زندگاني و سعي و تلاششان، بخش مهمي از ادبيات امروز جهان را تشكيل ميدهد. ما به دلايل مختلف تاريخي و شخصي چندان تمايلي به بازگو كردن زندگي خود يا نوشتن زندگينامه افراد ديگر نداشتهايم. نويسندگاني كه پژوهشي دقيق و موشكافانه درباره شخصيت كساني كه در حيات تاريخي و اجتماعي ايران نقش داشتهاند، انجام دهند هم كم داريم. خضوع دانشمندان و فرهيختگان ما در بيان خدماتشان يكي از دلايل كمكاري در اين عرصه است. دليل ديگر، عدم تمايل تاريخي ما به ثبت وقايع و روايتهاست. تاريخ ما بيشتر از آنكه به دست خود ما نوشته شود، توسط ديگران نوشته شده و ما امروز مجبور به استفاده از متون آنها هستيم. دليل ديگر شرايط اجتماعي حاكم بر دورههاي مختلف تاريخي ايران بوده كه مانعي براي ابراز آزادانه نظر و شرح بدون نگراني تفكرات و كنشها و واكنشهاي روزمره نويسنده بوده است.
نوشتن زندگينامه و يادداشتهاي روزانه توسط افرادي كه متعلق به اقشار مختلف اجتماعي هستند، بدون توجه به وزن و اهميت نقشي كه در زندگي ايفا كردهاند حاوي نكتههاي فراواني از حيات ملت ايران است و از اين منظر هر كس كه به ثبت وقايع و سرگذشت خود يا روايت زندگي افرادي كه ميشناسد همت كند، در حقيقت به ثبت گوشهاي از تاريخ ايران پرداخته. گوشهاي كه از ديد تاريخنگاري سياسي پنهان ميماند و به مثابه بخشي از عمق حيات ملي است.
هر كدام از ما افرادي را ميشناسيم كه در گوشهاي خلوت و بي سر و صدا سر به كار خود دارند، مينويسند، ميسازند، پژوهش ميكنند و برگي به فرهنگ ايران اضافه ميكنند و كسي از نام و نشان آنها خبري ندارد يا عده معدودي شاگردانش و مخاطبانش او را ميشناسند.
كارشناسان و متخصصاني كه موسسه باستانشناسي دانشگاه تهران فعاليت و پژوهش ميكنند، كساني كه در موزه ملك به كتابداري و پژوهش و امور ديگر فرهنگي اشتغال دارند و صدها و هزاران نفر ديگر كه در گوشهگوشه سرزمين ما به فعاليت و تلاش براي ايران ميپردازند و نامي از آنها شنيده نميشود. نه «اينفلوئنسر» شبكههاي اجتماعي هستند و نه دولت به آنها توجهي دارد و نه حاصل كار آنها به صورتي گسترده و در دسترس عموم قرار ميگيرد.
افراد ديگري بي صدا و آرام ولي پيوسته و بدون خستگي در جهت اعتلاي فرهنگ ايران و نشر دانش فعاليت ميكنند. شرمين نادري، نويسنده پركار سالهاي گذشته كه در عرصه مطبوعات و نشر مقالات و كتابهاي زيادي از او ديدهايم، مدتهاست بدون سر و صدا و هياهو با آرامش و سادگي تمام در حال مدرسهسازي، تجهيز كتابخانه و برپايي خانههاي بازي و مطالعه در سيستان و بلوچستان است. من از دور فعاليتهاي او را رصد ميكنم. ميبينم كه كودكان آن سامان در محرومترين نواحي ايران چگونه او را مانند يكي از افراد نزديك خانوادهشان ميشناسند او را دوست دارند و ميدانند شرمين نادري چه كار مهمي را براي آينده آنها انجام ميدهد.
شرمين نادري، كودكاني را كه در بخشهاي دورافتاده و از نظر پنهان كشور بودند به دايره فعاليتهاي آموزشي و فرهنگي آورده. كتاب و كتابخانه برايشان مهيا كرده، مدرسه و كلاس درس آماده كرده و افق جديد و اميدي بزرگ را در زندگي اين كودكان به وجود آورده. اين مطالب را بدون كسب اجازه از او مينويسم، اما وظيفه دانستم كه به سهم خود به عنوان يك ايراني از كار بزرگي كه او انجام ميدهد سپاسگزاري كنم. درباره شرمين نادري و افرادي مانند او بايد نوشت. از زندگي آنها و راه و شيوه كه براي سپري كردن عمرشان برگزيدهاند بايد سخن گفت تا آيندگان بدانند چه كساني با زحمت فراوان، بي مزد و منت، با خون دل و عرق جبين و با مهرباني و عشق به فرزندان اين سرزمين و خاك ايران خدمت كردهاند و ستون به سقف اين تمدن زدهاند تا بماند تا ابد، انشاالله.