امان از دست تماميتخواهان ناپايدار
درباره یک گروه تندرو و پیامد حضورش در سیاست ایران
كمال الدين پيرموذن
آن زمان كه يكي از اعضاي جبهه پايداري در رسانه ملي صراحتا اشعار نمودند كه ما طالب مشاركت كمرنگ مردم در انتخاباتها هستيم تا من و همفكران من بتوانند پيروز عرصه رقابت انتخابات شويم و مرادشان هم از نيم ساعت وقت تبليغي انتخابات خبرگان رهبري استفاده نكرد، بر همگان مشخص و مبرهن شد كه اين خودحقپنداران تماميتخواه، به ركن جمهوريت نظام و حاكميت ملي اعتقادي ندارند و باورسوزي در جوانان و مردم و همچنين بياعتماديها و كاهش فاحش سرمايه ارزشمند اجتماعي را فراهم خواهند كرد و لطمات فراوان جبرانناپذير به منافع ملك و ملت و نظام و كيان وارد خواهند كرد. از طرف ديگر، در سالهاي اخير، حاكميت يكدست كشور عليرغم برخورداري از توافق برجام در دست امضا و اجرا، هم با بيكفايتي نتوانست برجام را به فرجام رساند و هم اينكه قادر نبود حتي ذرهاي از مشكلات و مسايل مملكتي را حل كند و با همراه شدن با پوتين در جنگ روسيه عليه اوكراين، خسران فراواني به منابع و منافع ملي و همچنين تاريخ و مدنيت كشور و كيفيت زندگي ايرانيان رساندهاند. چهره نوراني اسلام ناب، با برداشتهاي متحجرانه اعضاي كثير جبهه پايداري موجود در دولت و رفتارهاي خودسرانه و ماجراجويانه و تنگنظرانه مخدوش گرديده است، به آرمانهاي جاودانه انقلاب اسلامي، يعني استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي خاصه به جمهوريت نظام، اعضاي جريان خاص ناپايدار آسيب فراوان رساندند و با اصرار و ابرام بر سياستهاي افراطگرايانه و ماجراجويانه، در داخل و خارج كشور، دنيا را عليه ايران تهييج كردند و آسيب فراوان به آرمانهاي بلند كيان و نظام و منافع ملك و ملت رساندند. براي ملت ايران، تورم، فقر، بيكاري، آسيبهاي اجتماعي، فشارهاي اقتصادي و يأس و افسردگي و نامهرباني و ناامني بيشتر شد و حقوق آحاد ملت و بخصوص اقوام و بانوان ضايع گرديد. روزمرگي و رفتارهاي فراقانوني و سليقهاي و محاسبات سرانگشتي منسوخ مجدد رواج يافت. به نام عدالت، زهر در كام حقيقت ريختند و به نام مهر و محبت، نامهرباني و اذيت دانشجويان و بانوان را دامن زدند. اصلاحطلبان، اعتداليون و شايستگان را با اظهارات نسنجيده خويش مورد آزار قرار دادند و با تحريك تماميتخواهان جبهه ناپايدار پايداري با شعار دروغين به مسببين وضع امروز، سرمايههاي انساني كشور را به شكل گستردهاي حذف، خانهنشين و يا از ايران فراري دادند. در زير سايبان درخت به ظاهر خدمت و در باطن رياست، چنان بساط قدرتپرستي، مقدس مآبي، راستنمايي دروغ و رياكاري برپا كردند كه غير از خود هيچ كس را در اين كشور مستعد نديدند و با كوتاهي و ناتواني ،تورم بيسابقه كمرشكن را براي هموطنان فراهم آوردند و با كاهش فاحش بينظير ارزش پول ملي، فقر و ذلت و رنج و نداري را نصيب 95 درصد جمعيت كشور كردند. براي تقديس خود با شعار دروغين دولت و مجلس انقلابي، همه نيروي خط امامي و رهبري را تكفير كردند، براي مطرح كردن خود همه رقباي خويش را تخريب و براي بقاي خويش همه چيز اين كشور را نابود كردند و موجبات نارضايتيها، گلايهها، انتقادات و اعتراضات تند و گسترده مردمي را فراهم آوردند. آگاهانه و ناآگاهانه، آسيبرساني به جمهوريت نظام و فاصله انداختن بين حاكميت و ملت و نيز استمرار تمام جنب و جوش و هيجان جريان تماميتخواه ناپايداري، جبهه پايداري براي قبضه انحصاري قدرت، به هر نحو ممكنه، در دستور كار آن چسبيدگان مخالف خط امام و جمهوري نظام قرار دارد. عليرغم اينكه در مكتب ما يأس با ايمان قابل جمع نيست، ليكن تماميتخواهان كماكان قصد دارند، ملت به طور عام و دانشجويان و خواهران به طور خاص دچار يأس و دلمردگي و دلزدگي شوند و آگاهانه و گسترده در انتخاباتها شركت نجويند. جريان تماميتخواه به جبر با حكمراني خوب با دينباوري (دين مبتني بر حقيقت، زيبايي، آزادي، محبت، عدالت، گفتوگو و رشد) و تعميق دموكراسي مخالف هستند و استمرار قبضه قدرت را در كشور در حضور حداقلي مردم در انتخابات جستوجو و پيگيري ميكنند. تماميتخواهان هرگز به نوسازي اجتماعي و براي واگذاري آرام قدرت ولو بخشي از آن تربيت نشدهاند و شعار آنان، اين كه براي من است يا با استفاده از هر ترفند ممكنه، حتي با زمينهسازي بحرانآوري در كشور، براي هيچ كس تا ديروز شعار ميدادند: «هر كه با ما نيست بر ماست» اكنون با صداي گوشخراش شعار ميدهند: «هر كس با ما نيست، تروريست است، جاسوس امريكا و اسراييل و غرب است، لاابالي و بيدين است، ضد ولايت فقيه است و...» آنان معتقدند سرنوشت مردم را بهتر از خود مردم تشخيص ميدهند. لذا عليالظاهر نگران انحراف مردم از راه راست هستند. ولي در واقع نگران از دست دادن قدرت و ثروت بادآوردهاي هستند كه صرفا از راه عدم مشاركت حقيقي مردم و عوامفريبي به دست آوردهاند. تا قبل از اعتراضات گسترده دانشجويان و جوانان و بانوان و... عليرغم تذكرات و سفارشات دلسوزان و بزرگان ملك و ملت، پذيرش هر نوع تغيير و تحول در تركيب مجلس و رييس دولت را به منزله حذف قطعي و دايمي خودشان تلقي ميكنند و كماكان قاعده بازي را در سياست از نوع حيات و زندگي يا صفر يا صد ميدانند كه يا در اوج بازي يا در حذف مطلق و به همين جهت هم براي ادامه حيات سياسي و در اوج بودن، مايوسانه و نااميدانه دليلتراشي ميكنند. كاش تماميتخواهان فقط رقبا را ناديده ميگرفتند، بلكه به اسم شرع يا تمسك به دين براي حفظ دستمال سياست، قيصريه حق و قانون، ملك و ملت، آبروي مسلمانان و حتي انقلاب و اسلام را به آتش ميكشند. ايمان و آبروي مردم را به چوب حراج ميزنند، حق انتقاد و اعتراض ملت را پاس نميدارند و براي يافتن بهانه محروميت از حقوق شهروندي و يا برخورد نامهربانانه، در پي بند و ماده و عمله ظلم ميگردند. عليرغم اينكه مسوول ترقي ايران و تعالي ايراني و ارتقاي كيفيت زندگي اين دنياي هموطنان هستند، ليكن آنان دچار اين ابهام و اوهام هستند كه عين دين و برابر دين هستند، لذا در قضاوت و تصميمگيري در مورد ديگران در خصوص اخراج از كار و غيره، بر عرش آفريدگار مهربان تكيه زده و براي آنها سرنوشت بهشت و جهنم تقدير ميكنند. چه مصيبتي بالاتر از اين است كه مسلماني را به نامسلماني متهم و او را از حقوق اجتماعي و شهروندي محروم كنند؟ دين وادي محبت و افق رهايي است، بدون ترديد، دفعكنندگان و حذفكنندگان مسلمانان، در حريم شريعت و فرآيند طريقت و ميدان حقيقت جايي ندارند. آنان كه ياران امام، فرزندان انقلاب، چكيدگان تعهد و عاشقان ايران و ايرانيان، اساتيد و دانشجويان را به جرم تلاش، توسعه، نقد، آزادانديشي، معترض بودن، محبوبيت مردمي، دفاع از قانون اساسي، دفاع از برجام، مخالفت با حمايت ايران از روسيه در جنگ با اوكراين، دفاع منطقي از رهبري، دغدغه منافع ملي، اقتدار نظام و امنيت كشور و آزادي سبك زندگي شهروندان و...، به خاطر مقام و قدرت از ميدان سياست و خدمت خارج ميكنند، البته طبيعي است آنان كه از دين به آساني به عنوان ابزاري تعيينكننده براي تصاحب قدرت بهرهگرفتهاند، امروز نيز براي استمرار قدرتطلبي و حب رياست با برچسب و انگ سست شدن پايههاي ايمان رقبا، حركتشان را تسهيل كنند. چرا اعضاي جريان خاص پايداري، براي پنهان كردن اهداف دنيوي خود، از اسلام و ولي فقيه مايه ميگذارند؟ مردم، خاصه جوانان و بانوان، ديگر فريب شعارهاي پر زرق و برق يا مظلومنمايي اينان را نميخورند. تماميتخواهان با مخالفت از جمهوريت نظام و به سرانجام رساندن تعامل سازنده با دنيا و برخورد نامهربانانه با معترضين و به ويژه با كارنامه رفوزه در مهار تورم و افزايش قيمت ارز و دارو و... ديگر به هيچ صورت، نميتوانند از بحران عدم اعتماد و بيمهري مردم نجات يابند. جبهه پايداري تابع جرياني خطرناك هستند كه حضور ملت و حاميان ملت و فرزندان راستين انقلاب را برنميتابند و موقع بيداري آنان و متحول نمودن اذهان خويش، روز به روز دارد به انتها ميرسد.