سازگاري اقليمي
نياز ايران است
مهدي زارع
اقليم عمدتا خشك يا نيمهخشك در فلات ايران، براي هزاران سال است كه مسائل مهم مديريت آب را به وجود آورده است كه ايرانيان ياد گرفتهاند با آن كنار بيايند، به ويژه سامانه كانال زيرزميني مشترك قنات، امكان آبياري مكانهايي را كه اغلب دور از چاهها قرار دارند، ميدهد. قنات سامانه آبياري مبتني بر يك طرح اكولوژيكي است از در اوايل 550 قبل از ميلاد توزيع آب را براساس گرانش انجام ميدهد. با قنات بود كه كشاورزي در ايران در طول تاريخ توسعه يافت و ستون فقرات اعصار مختلف تمدن ايراني را فراهم كرد. زيرساختهاي توزيع آب از يكپارچگي ارضي، مبادلات بين مراكز شهري و مناطق داخلي روستايي و قدرت اقتصادي كشور حمايت ميكند. مديريت آب ستون ثبات يا عامل بيثباتي براي ايران بوده و هست. قنات با معرفي فناوريها و زيرساختهاي آبياري مدرن و با بهرهبرداري بدون محدوديت از آب زيرزميني با چاههاي عميق از حدود پنجاه سال قبل، به تدريج ازبين رفت. چنين شيوه جديد كشاورزي در ايران با استفاده كامل از آبهاي سطحي و پمپاژ چاه، به خشكي گسترده ايران انجاميد. تركيب عوامل مختلف (ازجمله ساخت سدها) به كاهش منابع آب (روندي كه ايران را در برابر اختلالات اقليمي آسيبپذيرتر كرده)، و تضعيف تنوع زيستي و بدتر شدن وضع منابع آب انجاميده است.
درياچه اروميه تا نيمه دهه 90 تقريبا خشك شد. باتلاقهاي حوزه هيرمند در بلوچستان جنوبي در شرق ايران در حال خشك شدن است. بادهاي حامل نمك و گرد و غبار نه تنها تعداد توفانهاي زابل را افزايش داده بلكه منابع آب منطقه را نيز آلوده كرده و در نتيجه به تخريب و شور شدن آب بيشتر منجر شده است.
ناپديد شدن تودههاي بزرگ آب با افزايش سرعت تبخير به دليل نابودي پوشش گياهي و گرم شدن زمين در حال افزايش است. از آنجايي كه جنگلزدايي با سرعتهاي هشداردهندهاي در ايران اتفاق ميافتد، چرخه هيدرولوژيكي مختل شده و منجر به تسريع بيابانزايي و اختلال در بارندگي نه تنها در ايران، بلكه در كل منطقه شده است. اين بدان معناست كه الگوهاي بارندگي غيرقابل اعتمادتر ميشوند و به سمت افراط گرايش پيدا ميكنند، يا منجر به خشكساليهاي طولانيمدت يا رويدادهاي شديد اقليمي ميشود. حدود ۷۷درصد از خاك ايران تحت «اضافه برداشت شديد آبهاي زيرزميني» قرار دارند، به اين معني كه مصرف آب بيش از سه برابر بيشتر از سرعت تغذيه طبيعي است و درنتيجه باعث كاهش شديد آبهاي زيرزميني ميشود. خشكسالي طولاني يا كاهش بارندگي يك «كاهش مداوم و طولانيمدت در منابع آب» است. اين آب زيرزميني ايران است كه بدون هر نوع امكان تجديد مصرف ميشود.
خشك شدن رودخانهها، درياچههاي در حال محو شدن، كوچك شدن تالابها، كاهش سطح آبهاي زيرزميني، فرونشست زمين، فروچالهها، بيابانزايي، فرسايش خاك، توفانهاي گرد و غبار، آلودگي هوا، از بين رفتن تنوع زيستي، جنگلزدايي و آتشسوزيهاي جنگلي فهرست طولاني از نشانههاي قابل مشاهده از بحران اقليمي ايران است. اگر اين فرآيند مديريت نشود، منجر به كاهش آب ميشوند. وقتي سطح آب كوچك ميشود، روي تمام تواليهاي بيولوژيكي اثر ميگذارد. خاكها كمتر حاصلخيز ميشوند، تنوع زيستي آسيب جدي ميبيند و گازهاي گلخانهاي بيشتر آزاد ميشوند. چنين روندي منطقه تحت اثر را مستعد سوانحي مانند بيابان زايي، خشكسالي، سيل، آتشسوزي، زمينلغزش، سيلاب و توفانهاي گرد و غبار و تشديد احتمال زلزله ميكند.
آب يك بخش اولويتدار در برنامه پنج ساله ششم توسعه 1400-1395 بود، ولي ارزيابيهاي اخير نشان ميدهد كه سرفصلهاي برنامه ششم در مورد آب درصد تحقق بسيار كمي داشته است.
استفاده بيرويه از آبهاي زيرزميني سطح آب را كاهش ميدهد كه منجر به پمپاژ نامنظمتر سفرههاي آب ميشود كه به نوبه خود باعث افزايش شوري آب ميشود. چاههاي غيرقانوني راهي براي امرار معاش گروهي از مردم و البته امكاني سريعتر براي تخريب سريع منابع آبهاي زيرزميني كشور هستند. در سال 1397 سرانه منابع آب تجديدپذير داخلي در ايران حدود 1571 مترمكعب برآورد شد كه كمتر از نصف سطح سال 1356 – در حدود 3692 مترمكعب - است. بنابراين ايران اكنون با تنش آبي طولاني مواجه است (چرا كه اين عدد به زير 1700 رسيده است) و به سرعت در مسير رسيدن به بحران آب (زماني كه آب به زير 1000 مترمكعب برسد) است.
در ايران، مانند بسياري از مناطق خشك و نيمه خشك، بايد با احياي آب به عنوان پايهاي براي سازگاري با اقليم آغاز شود. تقويت چرخه هيدرولوژيك از طريق بازسازي سفرههاي آب زيرزميني و تنوع زيستي خاك ممكن است. محصولات با مصرف زياد آب بايد به گونهاي متنوع شوند كه پايه اقتصادي محكمي را براي فعالان وابسته به كشاورزي همزمان با افزايش تابآوري آنها فراهم كند. راههايي براي حمايت از بخشهاي اقتصادي بايد يافت كه به نفع چرخههاي طبيعي احياكننده عمل ميكنند.