اگر فرانسوا تروفو در ايران به دنيا ميآمد...
حسن لطفي
فرانسوا تروفو بچه درسخواني نبود. با اين حساب اگر به جاي آنكه ششم فوريه 1932 در پاريس به دنيا بيايد در همان سال يا بعدتر در كشوري مثل ايران به دنيا ميآمد نه تنها شماتت بسيار ميشنيد، بلكه بسياري از متوليان سيستم غلط آموزشي او را دانشآموز كودني ميدانستند كه لايق لاي جرز ديوار است .خوشبختانه چنين نشده و او در پاريس به دنيا آمده و با تمام رد شدنهاي مكرر در مدرسه و پاگير نشدن در كنار درس وقتي در هشت سالگي نخستين فيلم زندگي اش (بهشت گم شده ساخته آبل گانس) را ديد، متوجه شد، سالن سينما بيشتر از كلاس درس، آن هم با معلمهايي شبيه آدم بزرگهاي فيلم چهارصد ضربه برايش جذابيت دارد. البته گمان نميكنم آن روزها تصور ميكرد چند سال بعد در فيلم چهارصد ضربه (فيلم ستايش شدهاي كه تروفو در سال 1959 و در بيست و هفت سالگي به عنوان اولين فيلم بلندش ساخت) با سينما به نقد آن روزها و آن آدمها بپردازد. اتفاقي كه خوشبختانه رخ داد و تروفوي جوان بعد از سالها قدم زدن در حاشيه سينما با اين فيلم وارد دنياي سينما شد. (البته قبل از آن -اگر اشتباه نكنم- دو فيلم كوتاه هم ساخت) حاشيهاي كه بيربط با متن سينما نبود و تروفوي نوجوان و جوان با گام نهادن در آن توانست به همراه عاشقان فيلمي همانند خودش ثابت كند، از نقد فيلم هم ميتوان به فيلمسازي رسيد و فيلمهاي خوبي ساخت. فيلمهايي كه از نظر مضمون متنوع و گسترده است. فيلم فارنهايت 451 روايت دنياي آدمهايي است كه از آگاهي و كتاب گريزانند و تصور ميكنند با اجبار و زور ميتوانند آدمها را از دانايي و كتاب دور كنند. خيالي واهي كه در انتهاي فيلم مشخص ميشود نتيجهاي جز پذيرش شكست نتيجهاي ندارد. فيلم شب امريكايي (روز به جاي شب) موضوع ديگري دارد و يكي از بهترين فيلمهاي ساخته شده درباره دنياي سينماست و... البته فيلمهاي درجه يك، تنها دستاورد و ثمره عشق تروفو به سينما نبود. او در عمر نسبتا كوتاه 52 سالهاش توانست با نقدها و گفتوگوهايي كه با فيلمسازان قدرتمندي همچون آلفرد هيچكاك داشت، سينما را براي بسياري از افراد بازتعريف كند و جايگاه واقعي فيلمسازان مولف (هيچكاك، فورد، هاوكز و...) را نشان بدهد. البته ناگفته پيداست كه در اين راه همراهان عاشق سينماي ديگري همچون بازن و تروفو نيز همراه او بودند. كساني كه بعدها از نقد فيلم به فيلمسازي رسيدند و شاهكارهاي ماندگاري براي تاريخ سينما خلق كردند. شاهكارهايي كه بدون تروفو، گدار و... امكان ساختش ميسر نبود. راستي در زمانه تروفو چه كسي مسوول سينماي فرانسه بود. نامي از او سراغ داريد؟ گمان نميكنم! با اين حساب خوب است مسوولان سينمايي ايران (وزير و وكيل و رييس و دبير و...) يادشان باشد صاحب و خالق فيلم، فيلمساز است. سينما بدون فيلمساز و تماشاگر نيازي به مسوول ندارد. خيلي خودمان را صاحب و همهكاره سينما ندانيم.