اندر فضايل مديران بر مردم عادي
نيوشا طبيبي
خبر زلزله خوي در سوز سرماي زمستاني و مشكل تامين سوخت و گاز و امداد رساندن به مردم دچار آمده به گرفتاري، باز هم خواب راحت شبانه و فرو بردن جرعهاي آب خوش از گلو را از همه ما گرفته. بدتر از آن باز هم درشتگوييها و شاخ و شانه كشيدنهاي مسوولان براي مردم مصيبتزده است. روزنامه شرق در توييترش خبري به اين مضمون منتشر كرده:
«گلايه شهروند زلزلهزده فيرورقي از برخورد بد استاندار در پاسخ به مطالباتشان؛ بنيادمسكن براي بازسازي خانه من ۱۵ميليون تومان در نظر گرفته درحالي كه حدود ۲۰۰ميليون هزينه دارد!
وقتي به استاندار در خصوص كم بودن مبلغ وام اعطايي بنياد مسكن گلايه كردم، گفت: «خب نگيريد، كسي مجبورتان نكرده!»
همين قدر زمخت و زشت. در نزول مصيبتها و بلايا، اصل گرفتاري و مضيقه و سختيهاي آن به كنار، ادا و اطوار مسوولان و نمك پاشيدنشان روي جراحتها و زخمهاي مردم دردديده ناراحتكنندهتر است. عده زيادي در اين اوقات براي گرفتن عكس يادگاري با چكمه پلاستيكي و در بر كردن جليقه نجات هلال احمر خود را به محل حادثه ميرسانند، معمولا حضورشان با هيات همراه عريض و طويل، بيشتر مانعي براي امدادرساني است تا تسهيل امور. ناتواني در سازماندهي و ايجاد آمادگي در دستگاههاي مسوول سبب حضور آنها در محل و به قول خودشان «ميدان» ميشود تا با نمايش «كار جهادي» راه انتقاد از وضعيت مديريتشان را سد كنند. در زلزلهها و سيلهاي گذشته عين اين اتفاقات واقع شده. هيات انبوه همراهان مقام مسوول كه جمعيتي هم از مردم ساكن در محل و مسوولان منطقه دنبالشان ميكند، روان ميشوند. مسوول مزبور به صدور اوامر و دستوراتي در محل اقدام ميكند. قاعدتا ايشان بايد در دفترشان به همراه مشاوران و متخصصان نشسته باشند و بر اساس آمار و ارقام دقيقي كه به دستشان ميرسد با كمك افراد مجرب به تصميمگيري و صدور دستور اقدام كنند، امّا با نشستن در دفتر و كنترل اوضاع نميشود عكس و فيلم تبليغاتي توليد كرد و نمايش داد. پس بايد چكمه لاستيكي به پا در محل حاضر شد.
سيل و زلزله اتفاقات عادي و معمول سالهاي اخير كشورمان است. ما بايد دانسته باشيم، درك كرده باشيم كه اين سرزمين گرفتار اين قسم بلاياي طبيعي است. آمادگي براي بروز حوادث اينچنيني طبعا وظيفه ستادهاي بحران ملّي و منطقهاي و شهري است. آنها در سطوح مختلف قاعدتا براي چنين اوقاتي طرحهايي از پيش آماده دارند. اگر چنين طرحهايي وجود ندارند كه بدا به حال همه ما و اگر وجود دارند، غافلگيري و شگفتزدگي و واكنشهاي غيرمنطقي و عجيب مسوولان چه دليلي دارد؟ ادا و اطوار و انجام امور بيحاصل پر سر و صدا كه كمترين علاجي از درد مردم نميكند بيشتر به كار ارتقاي شغلي و موقعيت سازماني مدير مربوطه ميآيد تا حل درد مردم مصيبتزده.
ما روزنامهنگاران و اهل رسانه و هركسي از ملّت كه ميتواند صدايش را به مديران برساند بايد به آنها يادآوري كند كه دستمزد آنها بابت خدمت به ملت و ميهن از محل مالياتهاي دريافتي از مردم و فروش نفت كه ثروت ملّي است تامين ميشود. آنها بايد بدانند كه هيچ برتري و هيچ فضيلتي بر مردم ديگر ندارند. آنها فرصتي پيدا كردهاند كه بر مسندي بنشينند و در دورهاي كه بر آن جايگاه تكيه زدهاند اگر وظيفه قانوني و اخلاقي و وجداني خود را در قبال ميهن و مردم به جا آوردند شايسته تقدير و سپاس هستند و غير از آن پول ماليات و درآمدهاي ملّي را به باد دادهاند و بر سر سفرهاي نشستهاند كه در صحت و سلامت نانش ترديد جدي وجود دارد.
شيوه سخن گفتن، نشستن و برخاستن و تغيرها و عتابها و حتي نگاه كردن بسياري از مسوولان نشان ميدهد كه آنها از عمق جان خود را برتر و والاتر از بقيه خلايق ميدانند. خود را از نخبگان و نوابغ جامعه تصور و حاكم بر سرنوشت مردم ميدانند. به زبان خود را فروتن و مردمي و خدمتگزار مينامند و در عمل خود را تافته جدا بافته و برتر و داناترين مردم ميشمارند. كليد واژه «ژن برتر» را فراموش نكنيد، عقيده به اين «ژن خاص» در بسياري از مديران و وابستگانشان وجود دارد.
البته كه بخشي از اين رفتار بازتاب رفتار ما مردم، به ويژه اهل رسانه است. آنها كه در برخورد با مديران گويي با شخصيتي مقدس برخورد كردهاند، دست بر سينه، با كمري نيمخم و لبخندي در طلب رضايتمندي وزير و وكيل و مدير با او سخن ميگويند.