مرگ ديپلماسي ايالاتمتحده در مناقشه اسراييل و فلسطين
ايالاتمتحده مدتها پيش تسليم افزايش بيوقفه شهركسازيهاي اسراييل شده است
جفري آرونسون
مهمترين تحول در سفر اخير آنتوني بلينكن، وزير امور خارجه امريكا به اسراييل و كرانه باختري، هيچ ارتباطي با سفر وي نداشت. پيشنهادات كمرنگ آنتوني بلينكن براي كاهش درگيري بين اسراييل و فلسطينيها نشاندهنده تزلزل ردپاي ديپلماتيك ايالاتمتحده در پروندهاي بود كه سالها بخش كليدي سياست ايالاتمتحده در منطقه بود. خبر
به مراتب خبرسازتر و از نظر تاريخي مهمتر، انتشار افزايش سالانه جمعيت شهركنشينان در بيش از 200 شهرك در كرانه باختري توسط يك وزارتخانه اسراييلي بود. گزارش ثبت احوال وزارت كشور اسراييل اشاره ميكند كه جمعيت شهركنشينان اسراييل به بيش از 500 هزار نفر در كرانه باختري و بيش از 200 هزار نفر در شهركهاي الحاق شده بيت المقدس شرقي رسيده است. افزايش مستمر و غيرقابل اجتناب جمعيت شهركسازي اسراييل، روندي به قدمت خود پديده اشغال را به خود اختصاص داده است. در نيم قرن گذشته، مهم نيست كه كدام دولت اسراييل - چپ، راست يا ميانه- قدرت را در دست داشته باشد، جمعيت شهركسازي اسراييل و تعداد شهركهاي اسراييل همواره افزايش يافته است.
سند منتشر شده توسط اين وزارتخانه اسراييلي نقشه شهركسازي را به تصوير ميكشد كه به طور مداوم در سراسر كرانه باختري در حال رشد است. اين شامل آن شهركها در مناطقي از بيتالمقدس شرقي با جمعيتي بيش از 200000 نفر است كه بهطور رسمي توسط اسراييل ضميمه شده است و حلقه مناطق مسكوني بزرگ در اطراف بيتالمقدس كه به اصطلاح «اورشليم بزرگ» ناميده ميشود. افزايش جمعيت شامل اقامتگاههايي در دره كم جمعيت اردن و همچنين مناطقي در ارتفاعات يهوديه و سامره است كه خانه وزير دارايي فعلي، بزالل اسموتريچ است.
علاوه بر رشد اين مناطق مسكوني به اصطلاح رسمي و مجاز، اقامتگاهها و پاسگاههاي غيرقانوني كه در ابتدا بدون تاييد رسمي رژيم در بيست و پنج سال گذشته تاسيس شده بودند، همچنان از نظر تعداد و جمعيت افزايش مييابند. اينكه دولتهاي پيدرپي اسراييل متعهد به برچيدن اين پاسگاهها شده اما در عمل اتفاقي رخ نداده، موضوع كوچكي نيست. در واقع، دولتهاي ايالاتمتحده مدتهاست كه درخواستي هم از اسراييل نميكنند، چه رسد به اينكه بخواهند اسراييل به چنين تعهداتي كه به واشنگتن داده، عمل كند. در طول پنجاه سال گذشته، تنها يك مانع معنادار (اگرچه زودگذر) براي افزايش جمعيت شهركسازي اسراييل وجود داشته است: مقاومتي كه با انتفاضه دوم بين سالهاي 2000 و 2005 همراه بود. اما درنهايت ناامني ناشي از انتفاضه فلسطينيها، صرفا افزايش سالانه جمعيت شهركها را كاهش داد. در مقابل، ديپلماسي تحت حمايت ايالاتمتحده -كه با «مذاكرات خودمختاري» در سال 1977 آغاز شد و در طول يك روند طولاني به معاهده اسلو در سال 1992 رسيد- نه تنها نتوانست اين روند شهركسازيها را محدود كند كه به نوعي اين روند را تسهيل هم كرد. در واقع، يك ارزيابي عيني از اين دوران تنها ميتواند ما را به اين نتيجه برساند كه يكي از اهداف كليدي فرآيندهاي ديپلماتيك در چند نسل سياسي گذشته، افزايش فوقالعاده شهركها و شهركنشينان بوده است.
تعامل كنوني دولت بايدن در پرونده فلسطين همچنان بر اين فرض استوار است كه سرويسهاي امنيتي فلسطين بايد كالاها را به اسراييل تحويل دهند و از شهركنشينان و سربازان آن محافظت كنند، بدون هيچ چشماندازي براي بازگرداندن حق اوليه آنها كه سالهاست منتظر آن هستند: اعاده استقلال، حاكميت و عقبنشيني نيروهاي دفاعي اسراييل و شهركنشينان به مرزهايي كه به رسميت شناخته شدهاند.
اگر توافقنامه اسلو در بهترين حالت به چنين نتيجهاي اشاره ميكرد، از زمان عمليات سپر دفاعي در آوريل 2002 مشخص شد كه هيچ چشمانداز واقعي براي عقبنشيني قابل توجه امنيتي يا شهركسازي اسراييل در كرانه باختري وجود ندارد و تلاشهاي ديپلماتيك به رهبري امريكا براي مقابله با اين واقعيت و تبديل اشغال به استقلال و حاكميت شكست خورده است.
ايالاتمتحده، ازجمله دولت فعلي، مدتها پيش تسليم افزايش غيرقابل اجتناب شهركسازيهاي اسراييل شد. از زمان دولت جورج دبليو بوش هيچ ديپلماسي جدي بين طرفين صورت نگرفته و بيش از يك دهه است كه امريكاييها حتي تلاش ديپلماتيكي براي متوقف كردن شهركها انجام ندادهاند، چه رسد به معكوس كردن رشد. در غياب چنين «افق ديپلماتيك» مبتني بر ايجاد يك كشور فلسطيني در كرانه باختري و نوار غزه، ابتكار ديپلماتها محدود شده به خلق يكسري داستان براي فعال و پويا نشان دادن ديپلماسي امريكايي در اين پرونده.
در بهترين حالت، اين تلاشها به جاي مقابله با علت واقعي افزايش اين شهركسازيها كه اراده دولتهاي متفاوت اسراييل براي اشغال بيشتر و بيشتر با حقيقتسازي روي زمين است به حواشي پرداخت.
براي مثال، تعامل ايالاتمتحده با اسراييل اكنون بر يك طرح امنيتي ديگر در كرانه باختري متمركز شده كه بار ديگر، هدف آن ايجاد دايره بسيج حمايت مردمي فلسطين از نهادهايي -امنيتي و ...- است كه به طرز غمانگيزي در حمايت از فلسطينيان و از آنچه آنها به عنوان يك تهديد بزرگ سياسي، اقتصادي و اغلب شخصي قلمداد ميكنند يعني شهركنشينان و شهركسازيها ناكام مانده است.
تعامل كنوني دولت بايدن در پرونده فلسطين همچنان بر اين فرض استوار است كه سرويسهاي امنيتي فلسطين بايد كالاها را به اسراييل تحويل دهند و از شهركنشينان و سربازان آن محافظت كنند، بدون هيچ چشماندازي براي بازگرداندن حق اوليه آنها كه سالهاست منتظر آن هستند: اعاده استقلال، حاكميت و عقبنشيني نيروهاي دفاعي اسراييل و شهركنشينان به مرزهايي كه به رسميت شناخته شدهاند. اگر توافقنامه اسلو در بهترين حالت به چنين نتيجهاي اشاره ميكرد، از زمان عمليات سپر دفاعي در آوريل 2002 مشخص شد كه هيچ چشمانداز واقعي براي عقبنشيني قابل توجه امنيتي يا شهركسازي اسراييل در كرانه باختري وجود ندارد و تلاشهاي ديپلماتيك به رهبري امريكا براي مقابله با اين واقعيت و تبديل اشغال به استقلال و حاكميت شكست خورده است