• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5421 -
  • ۱۴۰۱ سه شنبه ۱۸ بهمن

آيا جشنواره‌هاي ملي، دولتي شده‌اند؟

جاي خالي نقد

سعيد فلاح‌فر

روزنامه‌ها را ورق مي‌زنيم، سايت‌هاي خبري را بالا و پايين مي‌كنيم. پر از اخبار مربوط به جشنواره‌هاي هنري هستند. كمي دقت مي‌كنيم؛ همه شبيه هم هستند و انگار يك نفر يا يك منبع براي همه گزارش‌هاي مشترك نوشته است. همه تيترهاي خبري از خوبي اوضاع هنري مي‌گويند. مخصوصا اصرار دارند كه همه‌ چيز از سال گذشته بهتر است. تقريبا هيچ انتقاد تندي در اين نوشته‌ها به چشم نمي‌خورد. صفحات مجازي هم كه تقريبا دچار فيلترينگ شده‌اند و منابع غيررسمي به راحتي در دسترس نيستند. بنابراين عجيب نيست اگر اذهان خواننده‌هاي كنجكاو حداقل دو موضوع را به خاطر بياورند؛ اول اينكه امسال جشنواره‌ها را دولت جديد برگزار مي‌كند و دوم اينكه بي‌ساماني‌هاي خياباني ماه‌هاي اخير موجب موضع‌گيري‌هاي برخي هنرمندان و گروهي از مردم شده است. لابد هر مخالفت و نقدي هم به سياه‌نمايي و دشمني مربوط مي‌شود. بعضي هم نگران اين مهم شده‌اند؛ ورود هنر به سياست با ورود سياست به هنر دو پديده كاملا مجزا با نتايج بيروني متضاد هستند. نمونه‌اش مواضعي كه نسبت به فراخوان‌هاي تحريم جشنواره‌ها اتخاذ و اعلان مي‌شود. آيا حمايت‌هاي دولتي، جشنواره‌هاي ملي را دولتي كرده است؟
هيچ ‌كس نمي‌تواند مدعي باشد كه در حوزه رويدادهاي هنري، برنامه‌اي بدون نقص اجرا كرده است. حداقل اينكه اغلب در ميان مخاطبان حرفه‌اي و منتقدان اختلاف سلايقي به وجود مي‌آيد. چه كسي مي‌تواند فعال حوزه هنر يا هنرمند باشد اما خود را بي‌نياز از نقد هنري يا گفت‌وگوهاي تخصصي و حتي سليقه‌اي بداند؟! هنر آيين‌نامه اداري يا قانون نيست كه ابلاغ شود و همگان موظف به شنيدن و پذيرفتنش باشند. هنر يك بحث علمي و منطقي هم نيست كه بالاخره در جايي اتفاق نظر حاصل شده و گفت‌وگو به پايان برسد. هنر، محل گفت‌وگوي دائمي است. نه گوينده مطلق است و نه شنونده مطلق.
امروزه چه چيزي از پچ‌پچه‌هاي جلوي درهاي خروجي سينماهايي كه فيلم سينمايي «گوزن‌ها»، «گاو» و... را اكران مي‌كردند، باقي مانده است؟ چه چيزي از حرف‌هاي درگوشي بعد از انتشار «هواي تازه» باقي مانده است؟ تحسين و تمجيدهاي احساسي طرفداران عارف قزويني را كه كنار بگذاريم، چقدر از جزييات قوت و ضعف كنسرت‌هايش مي‌دانيم؟ نسل‌هاي بعدي چطور بايد مسير پيشرفت موسيقي را دنبال مي‌كردند؟ اگر منتقدان ننويسند و اگر ناشران و رسانه‌ها منتشر نكنند، چطور مي‌توان به داشتن يك فضاي سالم فرهنگي اميدوار بود؟! تاريخ چگونه ما را قضاوت خواهد كرد؟ هنر معاصر حداقل از تركيب هنرمند، اثر هنري، مخاطب و منتقد شكل مي‌گيرد كه البته هر كدام ممكن است در اشكال متنوعي بروز كنند. هنر معاصر بدون عملكرد درست و به موقع هر كدام از اين اجزا معناي واقعي خود را از دست مي‌دهد. خصوصا كه با تكثير مدعيان هنر، وظيفه منتقدان و رسانه‌ها براي جدا كردن سره از ناسره و ارتقاي سواد هنري جامعه از همه ادوار تاريخ بيشتر و حياتي‌تر است.
طبق سال‌هاي گذشته، فصل زمستان فصل بزرگ‌ترين رويدادهاي هنري كشور در رشته‌هاي مختلف نمايش، تجسمي، سينما، شعر، موسيقي و... است. بعضي از اين رويدادها كارشان را شروع كرده‌اند و برخي در حال انجام آخرين مراحل پيش از افتتاح هستند. قطعا از اولين مراحل تدارك چنين رويدادهاي بزرگي، موضوعات قابل طرح مهمي وجود دارد. اعم از رويكردها و سياستگذاري‌ها، تنظيم فراخوان، انتخاب دبيرها و مديرها و داورها، طراحي پوسترها و... كه مي‌توانند مورد نقد يا اختلاف باشند. نقدها و طرح اختلافاتي كه اگر به موقع گفته شوند و به موقع شنيده شوند در سرنوشت كيفي رويداد موثر خواهند بود. «تجربه» بدون تحليل درست از وقايع به منظور تدارك آينده‌اي بهتر، هيچ لطفي ندارد. چرا بايد با نفي چنين تجاربي در هر دوره جديد، مجبور به اختراع دوباره چرخ باشيم و تصور و تبليغ كنيم كه گذشته‌اي وجود نداشته است؟! بعيد مي‌دانم هيچ يك از دست اندركاران اين رويدادها، مدعي كار بي‌نقص و بي‌نياز از آسيب‌شناسي و نقد باشند يا اصلا معتقد به تكصدايي و قاطعيت نظامي در مقوله هنر يا رويدادهاي هنري باشند.
به نظر مي‌رسد موضوع «نقد هنري» اين روزها چنان كه شايسته فضاي فرهنگي و هنري باشد، فعال و پويا نيست. اصلا يك ركن از اركان هنر مورد غفلت عمدي و سهوي قرار گرفته است. نه بودجه‌اي براي آن در نظر مي‌گيرند و نه حمايتي مي‌شود. سير نزولي موضوع نقد هنري از نظر كمي و كيفي، خصوصا از باب جسارت و صراحت نقد از سال‌هاي گذشته آغاز شده و در شرايط خاص اين روزها به فقيرترين شكل خود رسيده است. با اينكه فضاي اجتماعي و هنري كشور در ماه‌هاي گذشته با دشواري‌هاي غيرقابل انكاري رو‌به‌رو بوده و چشم بستن بر آنها غيرممكن است، مسوولان اصرار دارند كه رويدادهايي مثل جشنواره‌هاي فجر پررونق‌تر و كيفي‌تر از سال‌هاي گذشته‌اند. موضوعي كه معمولا از طرف لايه دوم جشنواره‌ها ـ مثلا در مصاحبه داوران و شركت‌كنندگان ـ تاييد و تكرار مي‌شود. رسانه‌ها هم بيانيه‌ها و گزارش‌های دولتي و ارسالي روابط عمومي جشنواره‌ها را بي‌كم و كاست منتشر مي‌كنند. گاهي خبرنگاراني هم با ادبيات مشابهي قلم مي‌زنند تا صفات بهترين و بزرگ‌ترين و باشكوه‌ترين و نخستين و... كه عباراتي كلي و عوامانه هستند، به جاي نقدهاي حرفه‌اي منتشر شوند. اما واقعا متون تخصصي و نقدهاي علمي مستقل كه صحت و سقم اين مواضع را نشان بدهند يا به بررسي كيفي آثار هنري اين جشنواره‌ها بپردازند، چندان به چشم نمي‌خورد. گمان نمي‌رود نبود چنين انتقاداتي را بتوان تعبير به بي‌نقصي يك رويداد هنري كرد. علاوه بر اين بخش مهمي از شور و هيجان جشنواره و خاصيت آموزشي و مشاركت اجتماعي از عملكرد چنين نقدهايي برمي‌آيد. آيا اگر روزنامه‌ها از مشكلات اقتصادي ننويسند، يعني مشكل اقتصادي كشور حل شده است؟! آيا شمردن آدم‌هايي كه براي ديدن اين جشنواره‌ها مي‌آيند، كار سختي است؟! آيا مديران اجرايي براي دفاع كيفي از آثار اين جشنواره‌ها تخصص كافي يا وظيفه اداري دارند؟! معيار سنجش رويدادهاي هنري، ميزان مشاركت كيفي، عيار هنري آثار و... چيست و چه كساني در اين امر صاحب نظري عادل و بي‌غرض محسوب مي‌شوند؟
سوال اينجاست كه نبود يا كمبود محسوس چنين نقدهايي زاييده چه شرايطي است؟ ضعف دانش مخاطب و منتقد؟ سكوت يا نااميدي منتقدان؟ كوتاهي مديران رسانه‌ها؟ عدم استقبال مديران فرهنگي؟ مقابله‌هاي فرمايشي با منتقدان و رسانه‌ها؟ ضعف جذابيت اين رويدادها براي منتقدان حرفه‌اي يا هر آنچه بايد پيش از اتفاق، شناسايي و درمان شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها