بازگشت ماهي نارنجي به موزه هنرهاي معاصر
قدرتالله عاقلي
شايد حتي اگر يك بار گذرتان به موزه هنرهاي معاصر تهران افتاده باشد، با مجسمه حركتي ماهي نارنجي كه در فضاي موزه نصب شده باشد روبرو شده باشيد. مجسمهاي كه الكساندر كالدر در سال 1946 خلق كرده بود و از زمان تاسيس موزه در اين مجموعه نصب شده بود. اما در پنج سال گذشته به واسطه تعميرات موزه در گنجينه نگهداري ميشد. محل نصب كنوني مجسمه ماهي نارنجي در راهروي رمپ و جايي است كه در زمان تأسيس موزه جانمايي شده بود.
مجسمه متحرك آويخته شده با اندازه ۴۴۷ در ۱۹۰ سانتيمتر است. يكي از آثار كالدر، مجسمهساز برجسته تجددگراي امريكايي است. همچنين اثر ديگري از اين هنرمند با عنوان گلابي خاردار (۱۹۶۴) به بلندي ۱۰ اينچ در باغ مجسمه موزه وجود دارد. اين اثر با استفاده از ورق فلزي، پيچ و مهره و رنگ ساخته شده است.
بهترين راه براي نزديكي جستن به هنر الكساندر كالدر، رويكرد و واكنش متقابل نسبت به آثار او است. بدين معني كه بايد با آن بدون ديدگاههاي روشنفكرانه روبرو شد. در سايه كلمات يا از لابه لاي كارهايش ميتوان دريافت كه - نسبت به ساير هنرمندان قرن بيستم- در نهايت سادگي، به حقيقت مطلق زيبايي پرداخته است. او همچنين اولين مجسمهسازي است كه در طي تاريخ طولاني هنر، بعد چهارمي را به هنري بصري اضافه كرده است. زمان به عنوان سيري در فضا؛ اين بدين معني نيست كه ابتكارات او محدود به پيكرههاي متحرك اوست.
بلكه مجموعههاي عالي پيكرههاي غيرمتحرك او نيز امروز در آسمان مناطق گوناگون جهان همان شاعرانگي را در بالاترين سطح قدرت و توانايي دارند و در مقام توانايي نمايش تعادل و حركت غيرقابل تصور هستند. اين روش خاص اوست كه گاهي ورقههاي فلز را با نقاط تيز و گاهي با انحناي ملايم چنان برش ميدهد كه بر شكوه و جذابيت آنها بيآنكه كه سطحي و ساده باشند ميافزايند. اشكالي ساده و در عين حال جالب توجه و گيرا؛ درك پيچيدگي اشكالي كه كالدر ميآفريند و همواره به صورتي بديع در سنت هنر غربي وجود داشته است، احساسي ناميرا و جوان و سرزنده را به نمايش ميگذارد. بيش از هميشه، به تعبير كالدر، هنرمند حد واسطي بين فراگير بودن و قابل درك بودن است و ارتباط او با مخاطب متعادل است و با نظري متافيزيكي به جهان، آثارش را ميسازد. دنياي زيبايي كه او در قالب تصوير ارايه ميدهد، همگي از اشكال ساده، عناصر طبيعي و عجايب پنهان و آشكار طبيعت سرچشمه ميگيرند .
ورقههاي نازك فلزي او به آرامي، با كمترين تلاشي كه انسان براي تنفس كردن ميكند، با نسيم ملايمي كه صبحگاهان دريا را چين و شكن مياندازد يا باد خفيفي كه در پرهاي پرنده دميده ميشود، به نوسان در ميآيند. در آثار كالدر ديگر آن توهم حركت را كه تنديسسازان كلاسيك تلاشهاي فراواني براي تثبيت در يك تصوير حجمدار انجام دادهاند، وجود ندارد. اين شيوه، گاهي بدون توهم زمان در عبور از وضعيتي به وضعيت ديگر مشاهده ميشود كه در دورههاي پيكرتراشي از زمانهاي گذشته تاكنون قابل بررسي است. حركت در آثار كالدر كه پيكرههاي غيرمتحرك را نيز در بر ميگيرد، توفيق غيرمنتظره تعدادي طرح در فضا را نشان ميدهد. اشكال، هر يك به دنبال ديگري در يك سلسله تصاوير نامحدود و باز يكديگر را كامل ميكنند. آثار او مانند ما انسانها زندگي و تنفس ميكنند و به ما ثابت ميكنند كه حركت حجمها امري دست نيافتني نيست. ولي وقتي كه حركات فيزيكي اشكال و فرمهايش و ارتباط تنگاتنگ آنها با فضا در نظر گرفته ميشود، كاملاً ابتكاري و بيسابقه هستند. گابو نيز در پيكرههايش در نخستين سالهاي دهه بيست، حركت مكانيكي را تجربه كرد. با علم به اين حقيقت كه جنبش كالدر و انديشه كلي آن در آثار بسياري مجسمهسازان كانستراكتيويست نيز ديده شده، ولي كالدر در نزديك شدن به اين شيوهها موفق نبوده است. هيچ يك از آنها در بيان حركت به اندازه كالدر موفق نبودهاند. بيشك بايد از كالدر به عنوان يكي از مهمترين مجسمهسازان جهان ياد كرد كه بر نسلهاي بعد تاثير گذاشت.
تا دهه 1930 اغلب پيكرسازان با برنز كار ميكردند؛ تا وقتي هنرمنداني مثل الكساندر كالدر (۱976-۱898) از موادي چون آهن و فولاد به عنوان عناصر مدرن و پويا در پيكرسازي استفاده كردند. كالدر از اين فلزات جديد در مجسمههاي آويزان و معلق با قطعات متحرك استفاده كرد كه برخي به وسيله موتور و بعضي با جريان هوا به حركت درميآمدند. خلاقيت كالدر باعث پيدايش نوع جديدي از هنر شد؛ مجسمههاي متحرك. او به خاطر خلق اولين مجسمه حركتي مورد توجه قرار گرفت و در واقع حركت در بسياري از مجسمههاي وي نقش اساسي داشت. مارسل دوشان آنها را «جنبشي» (Kinetic) ناميد.
اين مجسمههاي جنبشي از حاصل قرارگيري فرمهاي طبيعي فلزي روي ساقههاي سيمي خميده هستند. مجسمههايي با فرمهاي آبشارگونه كه از جاذبه سرپيچي ميكنند و همچون يك طراحي سهبعدي شناور در هوا هستند. با وجود عدم تقارن، حس تعادل زيبايي را به تصوير ميكشند و حتي در حالت ثابت نيز متحرك به نظر ميآيند. كالدر اجزاي فلزي آثارش را با دست ميبرد، خم ميكند و ميپيچاند و همانطور كه در تصوير ميبينيد، او هر برگ را نقاشي كرده و حتي در بعضي موارد مواد خام به كار رفته قابل مشاهده است. او در آثارش از طبيعت و كيهان الهام گرفته است.