كتابهايي درباره احمد عاشورپور
آوازهخوانِ آفتاب و توفان
گروه هنر و ادبيات
براي كساني كه به مطالعه درباره احمد عاشورپور علاقهمند هستند، خواندن دو كتاب كه بهطور اختصاصي به زندگي و هنر اين هنرمند ميپردازد، توصيه ميشود. در اينجا به معرفي اين دو كتاب پرداختهايم.
آفتاب خيزان، دريا توفان
كتاب «آفتاب خيزان، دريا توفان» درباره زندگي و آثار احمد عاشورپور، پدر موسيقي فولكلوريك گيلان است. اين كتاب توسط نشر چشمه و در سال 1384 منتشر شد. حسين حقاني، بابك ربوخه و محمدرضا رضاييراد نويسندگان اين كتاب هستند. در بخش نخست كتاب، طي گفتوگويي با احمد عاشورپور به فعاليتهاي سياسي و زندان و تبعيد او پرداخته شده است. بخش ديگر كتاب نيز به آثار عاشورپور در زمينه شعر و موسيقي اختصاص دارد و كوشش شده تا نام شاعر و آهنگساز هر ترانه ثبت شود. اين آثار توسط بابك ربوخه به نت درآمده است. عاشورپور متولد 18 بهمن 1296 در غازيان بندر انزلي بود. اين خواننده، آهنگساز و ترانهسرا پس از دوماه بستري بودن در بيمارستان جم تهران، دي ماه سال 1386 به دليل عوارض ناشي از كهولت سن و عفونت ريه درگذشت. بخش مهمي از گنجينه موسيقي سرزمين شمال به ترانههاي احمد عاشورپور اختصاص دارد. او جزو معدود خوانندگاني است كه از محدوده اقليم خود فراتر رفته و آوازهايش در خاطره همه ايرانيان باقي مانده است. عاشورپور بيشتر آثارش را جز به زبان محلي به فارسي نيز خوانده است. كتاب «آفتاب خيزان، دريا توفان» دو سال قبل از درگذشت اين هنرمند منتشر شد. بابك ربوخه يكي از نويسندگان اين كتاب در مراسمي كه براي گراميداشت عاشورپور در سال 98 برگزار شده بود، به اصالت و ريشه احمد عاشورپور به عنوان يك هنرمند نوگرا تاكيده كرد و عاشورپور را خوانندهاي تمامعيار خواند كه موسيقي فولكلور زادگاهش و ترانههاي عاميانه سرزمينش را به صورتي دلنشين و محبوب مردم ارايه ميكرد. ربوخه عاشورپور را مشرف بر علم موسيقي دانسته بود كه ملوديهاي نو و سبك تازهاي در خواندن ترانههاي فارسي خلق كرد و به بوميسازي ملوديهاي خارجي نيز پرداخت.
شورشي آوازهخوان
كتاب «شورشي آوازهخوان» نوشته امين حقره است؛ در اين كتاب زندگي هنري و سياسي احمد عاشورپور را ميخوانيم. شورشي آوازهخوان توسط نشر فرهنگ ايليا منتشر شده است. حقره در مقدمه كتاب در معرفي عاشورپور اينطور نوشته است: « بيراه نيست اگر بگوييم از زمان ورود صنعت ثبت و پخش صدا به ايران تا به امروز، هركجا از هر حنجرهاي ترانهاي به زبان گيلكي شنيده شد و در خاطرهها ماند، پيشتر آواز خوب و پرصلابتِ عاشورپور در گوشِ سراينده و سازندهاش پيچيد و با جانش درآميخت و شايد حتي انگيزاننده و الهامبخش خلق اثر هنرمندان ديگر شد.» حقره پژوهشگر و نگارنده كتاب در بخشي ديگر اينطور ميآورد: «در كارنامه احمد عاشورپور عاشقانهها بسيارند. آنچه بهوضوح برميآيد اين است كه «عشق» فصلِ مشترك اكثرِ قريب به اتفاق ترانههاي اوست. زندگي، كار، طبيعت و حتّا سياست (كه همه زندگاني او را متاثّر از خود كرده است) از منظر عاشورپور آغشته به عشق معنا ميدهند.
عشق به دلبر و مهر به خاك و مردمانش است كه دليل خواندن است، نه چيز ديگر. عاشق، در بند عشق است و هماره از هرچه غيرِ آن آزاد. و به گواه اين دلگفتهها و آن ترانهها، نه جبر زمانه و منع حكيمانه كه آزادانه انديشيدن و عاشقانه زيستن براي آقاي ترانههاي گيلان، دليل هرِ راه رفته و كارِ ناكرده و خواندهها و ناخواندههاست...» نويسنده احمد عاشورپور را محبوبترين، عاشقترين، موثّرترين و در عين حال شايد غريبترين سيماي پهنه موسيقي گيلان ميداند. حقره در بخش ديگري يادآوري اين نكته را ضروري دانسته كه «در دوره پژوهش درباره زندگي سياسي مهندس احمد عاشورپور و در جريان مصاحبه با ياران سالهاي گوشهنشيني و عزلت، به شكلي اتفاقي معلوم شد كه مجموعه خاطراتي دستنويس (از روزهاي كودكي، گرايش به هنر موسيقي، فعاليتهاي سياسي، مهاجرت و ايام در سكوت...) نيز به خط خود عاشورپور نزد دوستي امانت است. گويي حالا امكان دسترسي به اين دستنوشتهها فراهم آمده است كه اميد دارم به زودي با رفع موانع، شرايط نشر آن فراهم شود تا پژوهشگران و علاقهمندان حوزه تاريخ و هنر. فرهنگ گيلان زمين، بيواسطه از تراوشات انديشه و قلم انساني درستكار و آزاده و هنرمندي شريف و مبارز، بهره ببرند.» در اين كتاب همچنين منتخبي از ماندگارترين ترانهها با معرفي آهنگساز و شاعر آن آمده است.