نابخردي اجتماعي
عباس عبدي
مشكل سياست را با مجازات نميتوان حل كرد
اگر يك اره چوببُر را به هر دليلي براي بريدن فلز استفاده كنيم، نه تنها قادر به بريدن آهن نخواهد بود، بلكه به علت كند شدن يا شكستن دندانههايش، ديگر قادر به بريدن چوب هم نميشود. وضعيت امروز ما به گونهاي است كه برخي از صاحبان قدرت يا نمايندگان مجلس و افراد صاحب نفوذ در ساخت قدرت، خِرد متعارف و لازم براي ايفاي نقشي سازنده در ايجاد نظم اجتماعي را ندارند و يك ارّه چوببُر كه در جاي خود وسيله لازمي است را در دست گرفتهاند و ميخواند هر چيزي را با آن برش دهند.
نظم اجتماعي پديده و موضوع بسيار مهمي است. انسان از آغاز حيات اجتماعي خود با آن مواجه بوده است و هميشه در پي پاسخ به اين پرسش بوده كه عوامل نظمدهنده به جامعه چيست؟ اين عوامل تركيبي است از پيوندها و منافع و همبستگيهاي اجتماعي كه به صورتهاي گوناگوني حفظ ميشوند. يكي از اين صورتها، مجازات افراد مجرم است. گرچه وجود مجازات براي مجرمين شرط لازم نظم اجتماعي است، ولي اين عامل در كنار عوامل گوناگون ديگر اين نقش را ايفا ميكنند و نظم هيچ جامعهاي را نميتوان صرفا براساس مجازات حفظ كرد و اگر كاربرد مجازات از حدي بيشتر شود نتيجه منفي ميدهد. همچنان كه ميبينيم جوامعي كه مجازاتهاي شديدتري دارند، به طرز معناداري فراواني جرم و مجرم نيز در آنجا بيشتر است، زيرا تكيه بر مجازات، حكومت را از اصلاح امور ديگر غافل ميكند. ضمن اينكه مجازات بايد شامل افراد بسيار كمي شود، لذا اگر جرم را به گونهاي تعريف كنيم كه تعداد بسيار زيادي از افراد مشمول آن شوند، در عمل آن جرم ناديده گرفته خواهد شد. نمونه؟ قانون ماهواره و حجاب. آيا درباره قانون قتل چنين وضعي را ميبينيد؟ اگر حكومت در برابر قتل هم مثل قانون ماهواره و حجاب برخورد كند، همه از كشور فراري خواهند شد ولي درباره اين دو موضوع، از عدم رسيدگي استقبال هم ميكنند .
اخيرا يكي از نمايندگان كه ظاهرا انتسابي هم به انديشهها و فعاليتهاي نواصولگرايان دارد، در سخناني تاملبرانگيز، افراد فاقد حجاب را تهديد به بستن حسابهاي بانكي كرد. اين افراد تصور ميكنند كه با اقدامات ايذايي و تهديد ميتوانند ماجرا را حل كنند، در حالي كه مساله را اصولا نميتوان در قالب جرم تعريف كرد كه حالا بخواهيد با تعيين انواع جديد مجازات آن را حل كنيد. استفاده از ابزار جرم و مجازات در اين زمينه كارآيي بسيار محدود و ضمنا زيانبار دارد. اتفاقا يكي از علل ضديتي كه در سطح جامعه با چادر و حجاب و نيز روحانيون ديده ميشود (اين نماينده نيز روحاني است) همين مواجهه آنان با اتكا به قدرت سياسي و تنبيه و مجازات است. روحانيون هميشه درباره حجاب كمابيش حساس بودهاند و با شيوههاي گوناگون آن را ترويج و از آن دفاع ميكردند و اتفاقا در گذشته موثر بوده است، ولي از زماني كه شيوههاي اقناعي و فرهنگي را در اين باره كنار گذاشتند، دچار يك پسرفت بزرگي شدند و مردم نيز از اين رفتارها روي برگرداندند و حتي در مقام ضديت با آن برآمدند.
اين رويكرد نه فقط در موضوع حجاب، بلكه در ساير امور بهطور ويژه در سياست نيز ديده ميشود. اين تصور كه اتفاقاتي رخ داده كه بايد مجرمانه تعريف شوند و افراد آن زندان يا اعدام شوند بدون اينكه جنگ مسلحانهاي رخ داده باشد، ناشي از همين رويكرد اشتباه است كه گمان دارد، مشكل سياست را با مجازات ميتوان حل كرد. هر اندازه كه مساله حجاب با قانون مجازات حل شد، مساله سياست نيز حل خواهد شد.
امروز بيش از گذشته بايد با يك انديشه اجتماعي درست به تحليل مسائل و رويدادها بپردازيم. اين حتي نياز به مطالعات آنچناني هم ندارد، كافي است قدري متعارف و به دور از قدرت فكر كنيم، مشكلات و راهحلها آشكار خواهند شد .