وقت ناخوشي ورزش كن
روناك حسيني
يكي از موانع اصلي ورزش كردن اين است كه بيميلي نسبت به آن، پيش از هر چيز به دليل «تنبلي» است. دليل اينكه ما زياد روي مبل لم ميدهيم، زمان زيادي را در رختخواب ميگذرانيم، يا مايل به دويدن نيستيم، اين است كه تا مغز استخوانمان تنبليم. اما بايد بفهميم كه وقتي حال روحي و روانيمان خوب نيست، واقعا جريان از چه قرار است: وقتي حالمان خوب نيست، به دليل تنبلي يك گوشه با بالش و پتو جا خوش نميكنيم؛ دليل اصلي بيماري است. اين از ويژگيهاي خاص ناخوشي رواني است كه ممكن است هر فردي به آن مبتلا شود. اين موضوع مانع حركت دادن بدن، با هر درجهاي از قدرت ميشود.
شايد بتوان گفت بيمار بودن روان انسان، او را وادار به كنارهگيري و انزوا ميكند. انزوا از جهان بهطور كلي؛ از درختانش، مردمانش، ماجراها و دغدغهها و حتي شاديهايش. علاوه بر اين، باعث ميشود كه فرد از بدن خون، از اندامش، پوستش و حق بودنش هم كنارهگيري كند. شايد بتوان گفت كه بيماري، جلوي هشياري ما چمباتمه ميزند و مانع از هر گونه حركتي ميشود.
بسياري از انواع ناخوشيهاي رواني، ما را دچار جمود ميكنند، نه لزوما به دليل احساس ترس، بلكه با احساسهايي چون نفرت از خود، شرم، اضطراب و عذاب وجدان. وقتي چنين احساساتي در وجود ما جولان ميدهند، نميتوانيم خيلي راحت بلند شويم و تمرينهاي كششي انجام دهيم، بدويم يا كارهاي پرريسك بكنيم. ما در جاي خودمان، ريشه كردهايم، در گوشه غم، احساس بدبختي و وحشتمان.
ما ميدانيم كه فوايد ورزش كردن غير قابل انكار است. اندامهاي ما نياز به تحرك دارند، ريههاي ما نياز به اكسيژنرساني با سرعت بالا دارند، پوست ما نياز دارد كه گاهي بهشدت عرق كند... اما زماني كه بيماريم، اين حرفها در نهايت به احساس تنبيه و تقصير در ما ختم ميشود. به ما يادآوري ميشود كه از انجامشان ناتوانيم و اينكه آدمهايي شكستخوردهايم و وضعمان چقدر وحشتناك است.
اگر بخواهيم در چنين وضعيتي شانسي براي ورزش كردنمان وجود داشته باشد، بايد رويكردي متفاوت و البته همدلانه و بخشندهتر در پيش بگيريم. وقتي بيماريم و «فعلا» دوست نداريم ورزشكار باشيم، بايد سراغ چيزي برويم كه از آنچه در حالت ايدهآل توصيه ميشود، ملايمتر باشد. تمريني كه در چنين وضعيتي قادر به انجام آن خواهيم بود، بايد سبك و تا جاي ممكن ملايم باشد. يعني در شكل واقعبينانهاش تمرين ورزشي ما بايد بيرون رفتن و قدم زدن باشد و نه چيزي بيشتر. بله ممكن است قدم زدن چندان كار شاقي به نظر نرسد و چندان مايه مباهات نباشد، اما اين تقريبا درباره تمام دستاوردهاي فرد در حال بهبودي صادق است. زماني كسي ميتواند به ارزش واقعي كارهايي مثل پيادهروي با وجود ناخوشي پي ببرد كه حقيقتا بداند فرد براي دست زدن به اين كارها، بايد با چه دشواريهاي طاقتفرسايي دست و پنجه نرم كند.
اين پيادهروي ميتواند مسيري كوتاه در كوچه و خيابانهاي اطراف خانه باشد، اما همچنان ارزشمند است؛ به خصوص اگر هر روز تكرار شود. در برخي موقعيتهاي رواني، فرد به قدري در شرم فرو ميرود كه احساس نميكند اجازه خروج از خانه را دارد. فرد احساس ميكند حق بيرون رفتن و خوشگذراندن با خود را ندارد و ديگران او را ميبينند و قضاوتش ميكنند. دوست دارد پنهان شود، چرا كه خود را هيولايي در نظر ديگران تصور ميكند. بنابراين اينكه كسي در چنين وضعيت شال و كلاه كند و برخلاف تمام اين احساسات، پا به خيابان بگذارد، شاهكار بزرگي است: اينكه دريابد دنيا هنوز هم ميتواند جايي پذيرا، قابل سكونت و تا حدودي امن باشد.
با اين حال، اينكه خطر كنيم و پا بيرون از خانه بگذاريم، بسيار به حالمان فايده دارد، چرا كه تماشاي منظره درختان در افق، پرندگان روي ديوارهاي كوتاه، يا سگي لميده كنار سوپرماركت ميتواند شفابخش باشد. آنچه در اطرافمان ميبينيم، شواهد تسكينبخشي است بر اينكه جهاني فراتر از ذهنهاي بداخلاق و بيرحم ما وجود دارد. چيزهاي زيادي در جهان وجود دارد كه چيزي از ما نميداند، مثل ستارههاي درخشاني كه در گرگ و ميش هوا ميدرخشند، به طرز باشكوهي نسبت به ما بيتفاوتند و آنجا نايستادهاند كه ما را شرمزده كنند. ما ميتوانيم دوباره به آرامي در بدن خود ساكن شويم. بيرون خيلي عاديتر از چيزي است كه در سرمان است و ميتواند برايمان الهامبخش باشد: يك نفر در حال اسبابكشي است، بچهاي با تكه چوبي بازي ميكند، گربهاي زير نور آفتاب خودش را كش و قوس ميدهد، همه اينها به ما يادآوري ميكند كه برخلاف وقتي در اتاق خوابمان بوديم و در ذهنمان از دالانهاي تاريك خاطرات عبور ميكرديم، شايد همهچيز آنطور كه ما خيال ميكنيم وحشتناك نباشد. كمكم احساس ميكنيم پاهايمان گامهاي بلندتري برميدارند و ريههايمان فعالانهتر كار ميكنند. ما كارمان را درست انجام دادهايم.
نبايد به خودمان سخت بگيريم؛ ورزش كردن ميتواند بسيار سبك، اما همچنان بسيار مفيد باشد. اگرچه ما دونده ماراتن نيستيم، اما چيزي خارقالعاده را مديريت كردهايم. ما ورزشكاراني از نوع متفاوت هستيم، با دشمن ديگري مقابله ميكنيم و نبرد ما در حال حاضر به خوبي در جريان است.