• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5429 -
  • ۱۴۰۱ يکشنبه ۳۰ بهمن

روایت‌هایی از راهپيمايي سالروز پيروزي انقلاب

مهدي مهدوي‌زاهد

هر ايراني با هر فكر و عقيده‌اي، بايد پژواكي  از صداي خود را در حاكميت ببيند

شبِ 22 بهمن بود كه در نوشته‌اي ضمن بيان  برخي انتقاداتِ «روشي» و «رويكردي» به سياست ‌گذاري‌هاي كلانِ اجتماعي؛ فرهنگي و سياسي مانند كيفيت دسترسي به اينترنت، مساله حجاب و نحوه نظارت بر انتخابات كه جملگي دلالت بر يكسان‌سازي و نه پذيرش «تكثرِ» واقعا موجود در جامعه ايران دارد؛ حمايتِ مبنايي و همدلي قلبي خودم از «اساسِ» جمهوري اسلامي را وضوحا تصريح كردم. بنيادِ اين نظام همان گزاره‌هاي غيرقابلِ بازنگري، مطروحه در اصل 177 قانون اساسي است كه به نوعي اين موارد را مي‌توان جزئي از «اساسي» دانست كه ملت ايران با انقلاب اسلامي سال 1357 بنيان نهادند و نه تنها قانون اساسي كه كل هنجارهاي حقوقي، جلوه عينيت‌يافته آن تصميمِ سياسي تاريخي است.  اما اين اعلامِ مواضع كه به‌ طرزِ حيرت‌انگيز و عجيبي بازتاب يافته بودند، به سلسله‌اي از واكنش‌ها انجاميد كه مرا به اين فكر فرو بُرد كه در مواجهه با اختلاف فكرها «چه بايد كرد؟» چرا جامعه و افرادش اين‌قدر عصباني و كوره‌اي از انزجار و نفرت شده‌اند؟ اين امور براي كساني كه مي‌انديشند، عجيب هشداردهنده و تأمل‌آفرين است، زيرا اين ميزان شقاق و تضادِ اجتماعي و اين درجه از شكاف و گسل بين آحاد جامعه، در دهه‌هاي اخير تقريبا بي‌سابقه است؛ حتي در وقايع بعد از انتخابات سال 1388 هم اين سطح از قطبي‌شدن جامعه ديده نمي‌شد. اين قطبيت در دو سوي ماجرا با چشم غيرمسلح علمي هم رويت مي‌شود. شخصا در همه سال‌هايي كه در راهپيمايي سالروز پيروزي انقلاب اسلامي شركت كردم، هرگز چنين تراكم جمعيتي مانند امسال را نديده بودم اما اين حضورِ بي‌سابقه‌، مستند به حدود پنج ساعت مردم‌نگاري كه در خيابان‌هاي تهران داشتم، اكثريتِ قريب به اتفاق، فقط از اقشار مذهبي و ديندار مردم بودند و در طرف ديگر نيز، هرگز اين ميزان از تندخويي از طرف منتقدان، معترضان و مخالفان را شاهد نبودم كه بعضا در گفت‌وگوهايي كه با برخي از آنها داشتم، حتي شهادت مظلومانه آرمان علي‌وردي عزيز و   كشتارِ سبُعانه شهيد روح‌الله عجميان را نيز «واكنش طبيعي» قلمداد مي‌كردند!!! آيا از چنين جامعه قطبي شده‌اي كه حداقلي از «تكثر» و «تنوع» را ولو در ظاهر و كلام هم برنمي‌تابد، انتظارِ تحققِ ايران براي همه ايرانيان هست؟! 
اينها را نوشتم كه از منظرِ جامعه‌شناسانه، اعلان قرمز و بيدارباشي را عنوان كنم كه مفقوده جرياناتِ اخير، «پذيرشِ ديگري»  است. تا مادامي‌كه «توافقِ تعارضي» را نپذيريم و سعي بر حذفِ ديگري و تكفير و تحقير و تمسخر و تصغير باشد، ولو كه ساختارهاي سياسي-   حقوقي هم  تغيير  كنند، در بر همان  پاشنه  قبلي  قرار  دارد.
جامعه ايران به جهت تنوع قومي، ديني و مذهبي ازيك‌سو و تفاوت در سبك زندگي اقشار مختلف از سوي ديگر، با گوناگوني‌هاي متعددي روبه‌رو است كه هيچ‌يك هم قابلِ ناديده‌ انگاشتن نيستند، زيرا اين مجموعه‌ از تغييرات ارزشي و نگرشي در جامعه ايران به شكل‌گيري سطوحي از تكثر و «سبك‌هاي متفاوت زندگي» انجاميده كه جامعه ايران را غير هم‌شكل و چندالگويي ساخته است. جامعه‌اي كه در برابر پرسش‌هاي واحد، پاسخ‌هاي متفاوتي ارايه مي‌كند. حال اگر حاكميت بتواند اين تعارضات و منازعات را به‌ نحو سودمند و كارآمد مديريت كند، به هدفِ حكمراني نائل آمده است و در صورت عقب‌ماندگي تدبيرهاي‌ حكومت از تغييرات اجتماعي و تعرض به تفاوت‌ها، علاوه بر بروز بيماري‌هاي اجتماعي چون ظاهرنمايي و فريب، تنوعات فرهنگي و ارزشي به چندپارگي‌هاي اجتماعي منجر و نقاط امنيت‌سازِ جامعه به گسل‌هاي امنيتي و بحران‌ساز تبديل خواهند  شد. 
حال اكنون كه نظام سياسي با تصحيح‌پذيري در چند باب از جمله اجراي ناگفته سياستِ سهلگيرانه نسبت به مقوله حجاب و اعلامِ عفو عمومي نسبت به متهمان و محكومانِ سياسي-  امنيتي، آغازگرِ اين امور بوده،  هنجارها، ساختارها و سازوكارهاي حقوقي نيز بايد بازتاب‌دهنده اين «تكثر» باشند وگرنه شوربختانه شاهدِ ويراني رواني كليت جامعه خواهيم بود كه اين دالان سرِ دراز دارد و هميشه جماعتي در پي نابودي جمعيتي خواهند بود، زيرا در صورت گزينش يك نظام ارزشي خاص و پي‌ريزي نظام هنجاري برمبناي آن، ديگراني كه ديگرگونه مي‌انديشند، همواره در معرضِ بي‌عدالتي و در آستانه خشم و خشونت قرار مي‌گيرند. از اين‌روي، خط‌مشي حاكميت بايد ناظر بر شناسايي تكثر زيست‌جهان‌ها از طريق هم‌پذيري و هم‌زيستي مدني و مسالمت‌آميز اشخاص در جامعه باشد و امكانات حكومتي نيز به‌ منظور توانمندسازي اجتماعي آحاد جامعه در راستاي ظهور و بروز اجتماعي ايشان قرار ‌گيرد، در چنين شرايطي، به دليل پيوندهاي چندجانبه و متقاطع فرد با جامعه؛ اولا حداقلي از تعلق به جامعه در وجود «شهروند» نهادينه شده و وي از رفتارهاي افراطي و مخرب پرهيز مي‌كند؛ ثانيا با غلبه و برتري عقلانيت در ساحت اجتماعي، با  آرامشِ  نهادينه  مواجه  خواهيم  بود. 
به هر ترتيب به عنوان كسي كه در عهد جمهوري اسلامي به دنيا آمده و از حيث خانواده و تربيت و تحصيل و... ريشه در اين نظام دارد، وفادارانه و به گواه خداوند، از سرِ صدق و خيرخواهي محض راهكارِ حيات و پويايي اين شجره طيبه (نه فقط بقاي آن) را كه به بركت خوني شهدايي كه اهل نماز شب و تهجد و سجده و بُكاء  بوده‌اند، حاصل شده است، در گرو شناسايي «تكثر» و انعكاسِ اين به رسميت شناختن در سياست‌هاي كلان مي‌دانم. هر ايراني با هر فكر و عقيده‌اي، بايد پژواكي از صداي خود را در حاكميت ببيند و احساسِ «برنده»  و «بازنده» بودن به جهت قوميت، مذهب، عقيده سياسي، سبك زندگي و... نداشته باشد. صداي مخالف را بشنويم و تمرين ديگرپذيري كنيم كه با برقراري صلح و ثبات؛ «ايران» را قوي و «ايراني» را عزيز و «اسلام» را  رفيع   ببينيم.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون