بازگشت به مسير اصلي
ساسان كريمي
عدم احياي برجام بيشترين و مستقيمترين هزينه را بر ايران تحميل كرد
در سالهاي اخير و با توجه به كانوني شدن موضوع هستهاي و به تبع آن تحريمهاي اعمالي عليه ايران، اصل مساله ديپلماسي به مثابه راهكار حل مساله به موضوع اختلافي بين گرايشهاي مختلف سياسي در كشور تبديل شده است: پرسش اساسي در اين باب اين است كه آيا ديپلماسي يك امر ضمني و حاشيهاي است كه ميبايست به صورت شكلي جريان داشته باشد يا نوك پيكان سياست خارجي كشور و به خصوص با توجه به شرايط كنوني ايران راهكار اصلي حل مساله است؟ البته حتي در سطحي عميقتر اينكه متغير مستقل و وابسته در مسائل و چالشهاي اساسي كشور چيست خود موضوع بحثي بود كه در انتخابات گذشته مطرح شد ولي با توجه به عدم احياي برجام در دولت جديد، بهرغم وجود مشكلات در ديگر ساحتها، هرروز بيش از گذشته حتي نزد اهالي موافق با دولت سياست خارجي به عنوان گلوگاه اصلي حل مساله در كشور به رسميت شناخته ميشود. با اين همه پرسش قبلي هنوز پابرجاست: مشكل تحريمها را ميبايست با رفع آنها مرتفع كرد يا همكاري با ديگر كشورها در عين وجود تحريمها ميسر و مشكلگشاست؟ و اينكه آيا احيانا براي رفع تحريمها بايد ديپلماسي را به عنوان ابزار اصلي مورد استفاده قرار داد يا ديد ما نسبت به ديپلماسي حداقلي و در حد رعايت مناسبات شكلي است؟ پاسخهاي مختلف به اين پرسشها ميتواند در اتخاذ راهكارها تفاوت معناداري ايجاد كند: اگر ديپلماسي اميد اصلي كشور براي رفع تحريمها باشد انتخاب ديپلمات كاركشته لاجرم است، وگرنه صرف رعايت مناسبات شكلي و ابراز مواضع نيازي به متخصص اين حرفه ندارد. ديگر آنكه ابتكار عمل و پيشاهنگي ديپلماسي نيازمند خلاقيت و پيش و بيش از آن نيازمند اختيارات و حمايت است.
حمايت و اختياراتي كه براي يك ديپلمات يا تيم ديپلماتيك توانمند و متخصص مفروض است متناسب با ماموريتي است كه به ايشان داده ميشود و به جز اختيار در تصميمگيري، حمايت بيشتر از پي كارشكنيها و تاثير عوامل بيروني خواهد بود.
براي مثال اگر در صنايع نظامي از پي تمامي دقتها و كارشناسيها، رخدادي به هر نحو موجب خسارت، از ميان رفتن سايت طراحي يا توليد و حتي كشته شدن افراد ذياثر شود، ضمن بررسي درخصوص زمينه بروز حادثه، اصل فعاليت مذكور ادامه مييابد. يا به عنوان مثالي ديگر با بروز يك حفره امنيتي و ورود خسارت قابل توجه به يك سايت هستهاي، تلاش ميشود كار امنيتي يا هستهاي تعطيل يا از محتوا نميشود بلكه ادامه مييابد و تلاش براي نتيجه گرفتن از آن تكرار و بر انجام آن اصرار ميشود.
در مورد ديپلماسي هم اگر به موارد مشابه در جهان توجه كنيم درمييابيم كه چنين است و در پي تحميل اثر عوامل بيروني در كار يك توافق، ديپلماسي تعطيل نميشود بلكه مجددا تلاش ميشود تا با رفع موانع پيش آمده كار به ريل اصلي برگشته و حركت ادامه يابد: اين را حتي با وارد شدن فاكتوري نظير دونالد ترامپ و سياستهاي غيرقابل پيشبيني و غيرعاقلانهاش درخصوص پيمان نفتا با شركاي امريكايي ايالاتمتحده، پيمان پاريس و موضوع تعرفهها با چين ميتوانيم مشاهده كنيم. چه در همان زمان حضور ترامپ و چه بعد از خروج او از كاخ سفيد اين موارد به مانند ديگر مثالهاي ذكر نشده با كنش طرفهاي ذي نفع مجددا به مسير اصلي بازگشته و تلاش شده از خسارت بيشتر جلوگيري شود.
درخصوص برجام و احياي آن به هر علت، سياست كلان كشور در دوران ترامپ عدم مذاكره با دولت ايالاتمتحده بود. اما با تغيير دولت در واشنگتن مقتضي بود كه از تكانه تغيير بهره برده و در همان اولين هفتهها و ماهها ولو به صورت شكلي مسير بازگشت به اجراي برجام ازسوي همه طرفها مورد توافق قرار گرفته و موضوع از دستهبندي هويتي خارج شود، اما اينطور نشد و بهرغم رسيدن به نقطهاي مناسب براي توافق احيا اين امر ميسر نشد. با تغيير دولت و تيم مذاكرهكننده نيز اين مهم نه تنها به انجام نرسيده است بلكه تحت تاثير عوامل ديگري كه در محيط بينالمللي حادث شدند اساسا تا اطلاع ثانوي از حيز انتفاع ساقط شده است.
مهم نيست كه يك مذاكره به نتيجه برسد يا نرسد كه اگر همه نوع حرفهايگري و صداقت هم از يك طرف مبذول شود ممكن است طرف مقابل مانع پيشرفت در اين مسير باشد. اما موضوعي كه ميبايست به آن پرداخت و اهميت داد نگاه ما به كنش موثر در محيط بينالمللي و به خصوص در اين موضوع خاص است: اگر قرار بود ما در اين مسير به سهم خود و به سياقي كه ذكر شد حرفهاي و تمام قد عمل كنيم و مثل موارد ديگر مجدد تلاش كنيم تا پروژه خود -كه اول جلوگيري از امنيتيسازي ايران و به تبع آن عاديسازي كشور در محيط بينالمللي و گشايش در مناسبات انرژي و اقتصادي و ... بود- را به مسير اوليه و اصلي كه مورد توافقمان بود باز گردانيم، نياز بود تا اولا با رويكردي موافق و افراد موافق با آنچه در سطح حاكميتي و ملي انجام داده بوديم وارد صحنه شويم و ثانيا با حداكثر ظرفيت تخصصي كشور اين مساله را به پيش ببريم.
بازگشودن گره از تحريمها و جلوگيري از افزايش آنها به سود همگان بود؛ به خصوص كه امروز بر همگان پرواضح است كه نه همكاري با همسايگان در شرايط تحريمي ميتواند گرهگشاي مسائل اقتصادي كشور باشد و نه كشورهاي قدرتمند ديگر نظير چين ميتوانند در شرايط تحريمي همكاري اقتصادي چنداني فراتر از رفع نياز خود -به خصوص در شكل سرمايهگذاري- با ايران انجام دهند.
اما امروز با توجه به حمله روسيه به اوكراين و اتهام يا شايعه همكاري پهپادي ايران با دولت پوتين شايد بتوان گفت امكان گفتوگوي موثر در حوزه احياي برجام از هر وقت ديگر كمتر است، چراكه از يكسو بازگشت به تعهدات برجامي براي دولتهاي اروپايي هزينه زيادي در افكار عمومي دارد و از سوي ديگر براي دولت بايدن واجد هزينه قطعي و زياد و فايده احتمالي و كم در حوزه سياست داخلي و رقابتهاي انتخاباتي پيش روست.
به بيان ديگر امروز جهان محيط ديگري است كه احياي برجام چندان در اولويت آن قرار ندارد و البته از اين عدم احيا ما بيشترين و مستقيمترين هزينه را متحمل شده و ميشويم.