درباره كتاب «نجات از مرگ مصنوعي» نوشته حبيبه جعفريان
در ستايش «من»
پيمان طالبي
چه «داستان همشهري» صدايش كرده باشيد چه «همشهري داستان»، يكزماني اين مجله از مهمترين مجلات فرهنگي و ادبي ايران بوده است. نشريهاي كه با نويسندگان جوان و تازهنفسش، در هر شماره مجموعهاي از مطالب خواندني را كنار هم قرار ميداد و نه تنها در تهران كه در شهرستانهاي دورافتاده - ازجمله محل زندگي آن روزهاي من- هم خواننده داشت، بهطوري كه يادم نميرود كه اگر فقط دو، سه روز ديرتر از انتشار شماره تازه مجله خبردار ميشدم، ديگر خيلي بعيد بود كه چيزي از مجله در كتابفروشيهاي شهر مانده باشد. آن جمع دوستداشتني و خوشقلم، حول يك شخصيت كاردرست عالم ادبيات و روزنامهنگاري به نام نفيسه مرشدزاده جمع شده بودند، همان خانم مرشدزادهاي كه بعدها «نشر اطراف» را به راه انداخت و امروز هم وقتي كتاب تازهاي با برچسب اين نشر به بازار ميآيد، دوستان كتابخوان من مثل شمارههاي «داستان همشهري» آن روزگار، به سرعت در پي تهيهاش هستند. از جمله نويسندگان خوشقلم و جواني كه حرفشان را زدم، يكي حبيبه جعفريان بود كه ما «داستان همشهري»خوانها -كه سرمان براي ادبيات درد ميكرد و ديگر مجلات همشهري را هم نگاه نميكرديم- با رفتن مرشدزاده و تيمش از مجله، ناگهان گمش كرديم. هر چند كه او به سراغ زندگينامه نوشتن رفت و كتابهاي متعددي هم در اين ژانر منتشر كرد - «بودن با دوربين» درباره كاوه گلستان و «هفت روايت خصوصي» درباره امام موسي صدر از جمله اين كتابها هستند - اما اين كتابها با آن متنها كه در «داستان همشهري» منتشر ميشدند، فرق داشتند. آن متنها كه آنوقتها اسمشان را هم نميدانستيم. در مجلهاي كه قرار بود همهچيزش داستان يا درباره داستان باشد، آن متنها داستان نبودند و سالها گذشت كه بفهميم بايد به اين متنها بگوييم: «ناداستان».
شاكله اصلي كتاب تازه حبيبه جعفريان كه «نجات از مرگ مصنوعي» نام دارد و عنوان فرعي «در ستايش تنشهاي دروني» نيز روي جلدش حك شده، را همان متنها يا - حالا ميتوانم بگويم- جستارهاي «داستان همشهري» تشكيل ميدهند. او در كنار آن متنهاي خواندني، تعدادي هم جستار تازه نوشته كه همگي در همان حال و هوا هستند و چقدر خوب كه در كتاب ذكر نشده كداميك از جستارها در مجله چاپ شده و كداميك براي اولينبار منتشر ميشوند. اين كار به خواننده كمك ميكند كه همه جستارها را از يك جنس ببيند و ميبيند.
جستارهاي جعفريان را بايد در زمره «جستارهاي شخصي» دستهبندي كرد. انتشار چنين اثري از يك نويسنده ايراني، كار بزرگي است، چراكه اكثر نويسندگان ايراني مخصوصا در حوزه ناداستان يا nonfiction از به اشتراك گذاشتن «من شخصي» خود واهمه دارند. دلايل اين مساله ميتواند متعدد باشد اما حتما يكي از مهمترين دليلها طرح اين سوال است كه «آخر چرا اينها بايد براي كسي مهم باشد؟» جعفريان در كتاب تازهاش با اين سوال به خوبي كنار آمده و صدالبته ميتوان با كمي دقيق خواندن كتاب و رصد حالات، علايق و بهطور كلي زندگي نويسنده پاسخش را به خوبي دانست. جستار شخصي بسيار پيشتر و بيشتر از ايران، در ادبيات جهان پذيرفته شده و طبعا كسي كه ارتباط خوبي با عالم ادبيات بينالمللي داشته باشد، احتمالا از خير آن نخواهد گذشت. جعفريان در كتاب نشان ميدهد كه هم ادبيات جهان را به خوبي خوانده و هم به واسطه تسلط بر زبان و سفرهاي متعدد، ارتباط خوبي با جهان بيرون از مرزها دارد. اين شايد يكي از دلايلي باشد كه ميبينيم نويسنده «نجات از مرگ مصنوعي» نهتنها از نوشتن جستار شخصي نميترسد، بلكه براي نوشتن در اين قالب، تنشهاي درونياش را با عنوان موضوع برميگزيند تا خود واقعياش را در نوشتهها عريان كند.
نوشتن جستار شخصي و علاوه كردن موضوع «تنشهاي دروني» به آن، در قدم اول نيازمند يك خصيصه مهم در نويسنده است؛ «صداقت». من فكر ميكنم هر خوانندهاي با هر ميزان دانش و سليقهاي، ميتواند به اين كتاب نقد مثبت يا منفي داشته باشد اما مطمئنم منتقدترين خوانندگان اين كتاب -منتقد به معناي ايرادگير!- نيز اعتراف ميكنند كه نويسنده اين جستارها بسيار بسيار صادق است. افزون بر تشريح درونيترين حالات در خصوصيترين لحظهها، يك شاهد ديگر نيز براي صداقت حبيبه جعفريان در كتاب تازهاش دارم. از جستارهاي جعفريان در جاي جاي فصلها به سادگي ميتوان فهميد كه نويسنده بسيار باسواد و كتابخوانده است. اما او تنها زماني يك نقل قول از شخصي يا پاراگرافي از كتابي را به متنش احضار ميكند كه حقيقتا به آن نياز دارد. يعني هيچجاي نوشتههاي او خبري از فضلفروشي نيست و اين خود بارزترين دليل بر صداقت نويسنده است.
كتاب تازه حبيبه جعفريان را نشري به نام «كاربن» منتشر كرده كه اين كتاب، از قضا اولين كتاب اين نشر نيز هست. كتاب اواخر پاييز در سكوت كامل خبري منتشر شد و دليلش را ميشود حدس زد اما حيف است كه اين جستارهاي شخصي خواندني، در زمانهاي كه همهچيز از همهسو به «جمعيت» در برابر «فرديت» ارج بيشتري مينهد، مهجور واقع شود.