پرسشهايي در باب توتاليتاريسم
قيمت مستقل بودن- بخش ۱۰
محمدجواد لساني
ديگر تو سايهاي شمارهدار نيستي
تا آن ارباب بيچهره به زنجيره ابدي محكومت كند/ اوكتاو يوپاز
هرچه درباره توده بيشكل اما تاثيرگذار در جهان كنوني بيان شود بازهم ناگفتهها باقي است، زيرا چيزي كه در قلمپردازي امروزي مفقود شده پرداختن به ريشههاست. پژوهش سترگ ويليام كورن هاوزر در موضوع تودهشناسي، نمونه درسآموزي است تا كاوشها بدين شيوه پرمايه پيش رود؛ كورن هاوزر به سال ۱۹۲۵ ميلادي در شيكاگو زاده شد. ويليام كوچك تصور نميكرد روزي يك جامعهشناس سياسي و متخصص جنبشهاي اجتماعي خواهد شد. او به سال ۱۹۴۸ مدرك كارشناسي اقتصاد و دو سال بعد كارشناسي ارشد جامعهشناسي ميگيرد. همچنين دكتراي جامعهشناسي را به سال ۱۹۵۳ كسب ميكند. همه اين مراتب دانشاندوزي در دانشگاه شيكاگو روي ميدهد. كورن هاوزر با اين پشتوانه علمي در دانشگاه كلمبيا، جامعهشناسي تدريس ميكند. اما بخش مهم زندگي علمي او به سال ۱۹۵۳ برميگردد كه در پختگي كامل،
استاد تمام درس جامعهشناسي دانشگاه بركلي ميشود.
پافشاري او در كلاس، بر نظامهايي است كه تكيه آنها بر اطاعت بيچون توده از يكسو و قدرت ميليتاريسم در سوي ديگر است. حاكميت، سياههاي را بسيج ميكند كه در تشكيلات مدني ديده نشدهاند و نسبت به ثبات و نظم آن هم بيگانه و نابلد هستند. بيشترين شمار افراد اين كلاف جمعيتي براي اجراي اهداف فراقانوني به كار برده ميشوند. درحالي كه آنان پيوند سستي با ردههاي سازماني دارند و ليدرها گاهي از اين ديده نشدن در مجموعه قدرت، شكوه ميكنند.
نِيل اسمِلسر (Neil Smelser)، استاد ۳۰ سال خدمت در بركلي معتقد است كه اثر فكري همكارش، به كتابي تاثيرگذار و به طور گسترده مورد استناد دانشگاهيان تبديل شده. ويليام كورن هاوزر به دليل پيشگويي سرراست در اثر برجستهاش، از سال ۱۹۵۹ ميلادي، به آهستگي، آوازهاي جهاني مييابد. قدرت اين پيامگستري را بايد در ۴ دليل جستوجو كرد؛ شفافيت متن، ابطالپذيري آن، اشتياق زائدالوصف استاد به تدريس ضرورتهاي روز و تاثير بر كنشگران دانشجويي دهههاي ۶۰ و ۷۰ ميلادي است كه در اروپا و به ويژه جنبش پاريس به بار مينشيند و در بخشهايي از امريكا در كنار مطالبه حقوق مدني تناور ميشود. كورن هاوزر در كتاب خود پس از بررسي نظريههاي پيشين موفق ميشود درباره تجمعات تودهاي، تز عام و فراگيري ارايه دهد كه فرمول مبارزه با توتاليتاريسم تعريف شده. شايد بتوان گفت كه گرانيگاه نظريه او در جايي است كه در اثرش از تهديد شدن «نخبگان مستقل» خبر ميدهد. مطابق اين يافته، در صورت زوال استقلال در ميان نخبگان جامعه، فاجعه چيرگي ديكتاتور به آساني رخ ميدهد. خاستگاه اين اشخاص مستقل، گروههاي مياني جامعه است. توتاليتر به خوبي ميداند اين قشر آگاه در سطح جامعه، آسيبپذيرند و با حبس و سانسور آنها كه حكم سلسله اعصاب را ايفا ميكند خلأ هولناكي در جامعه پديد ميآيد كه منجر به پيدايش اجتماع تودهاي ميشود. اين واقعه بدشگون را بايد عقبگرد تاريخي يك ملت به حساب آورد، زيرا با سركوب مستقلان، رژيم تماميتخواه با اتكا به همين توده، خود را به اريكه قدرت ميرساند و از آنها به عنوان گروه فشار بهرهكشي ميكند. كورن هاوزر در كتابش، جايگزين شدن نخبگان وابسته به جاي قواعد دموكراسي را ويژگي بارز اجتماع تودهاي برميشمرد. به باور اين نظريهپرداز، قدرت تودهاي از نظر عيني ذرهاي ميشود اما از نظر ذهني از خود بيگانه هستند. هم از اين روست كه آنان از آمادگي بالايي براي بسيج شدن و به حركت درآمدن ناگهاني برخوردار هستند به ويژه آنكه تهييج احساساتشان برعهده نخبگان غيرمستقل نهاده شده كه داراي بلندگوي رسانهاي هستند و در خفا، تامين مالي ميشوند. در اين شرايط سياه، گروههاي مستقل قلع و قمع شدهاند و نيروي فكري مستقلي براي سازماندهي افراد جامعه وجود ندارد. به طور معمول قلادهداران به حركت در ميآيند. نخبگان جيرهخواري كه همواره به مسخ حقيقت افتخار ميكنند. حاكميت، با وقاحت تمام، آنان را طبقه آگاه خطاب ميكند اما اين ادعا هم از محصولات كارخانه دروغسازي تماميتخواهان است كه هر روزه بازتوليد ميشود. در سوي دوم، كورن هاوزر تصوير ايدهآل خود را هم رو ميكند. آنها براي تداوم يك نظام مردمسالار و براي حفظ مدنيت تلاش ميكنند. براي آزادي بيان اولويت قائلند. به استقلال نسبي نخبگان منتخب صحه ميگذارند و نيز به استقلال گروههاي اجتماعي ميانجي بين خانواده و دولت (مثل انجمنهاي محلي، تشكلهاي داوطلبانه و گروههاي شغلي) بها ميدهند. البته اين شرايطِ دموكراتيك با كثرتگرايي اجتماعي فراهم ميآيد؛ پذيرش چندگانگي فكري و دعوت از گروههاي مستقل باعث تحكيم پايههاي اجتماعي ميشود بهطوري كه رقابت آزاد براي كسب مناصب دولتي، قضايي و پارلماني بدون هرگونه رانت و سفارش از ميان كارآمدن جامعه آماده ميشود. بدينترتيب مشاركت گسترده مردم در انتخاب شايستگان، محدودسازي اعمال فشار بر مجريان قانون و خودگرداني در حوزههاي وسيعي از زيست فرهنگي برساخته ميشود.
كورن هاوزر مفهوم توده را به همان معنايي كه هانا آرنت در كتاب «ريشههاي توتاليتاريسم» آورده بهكار ميبرد. به قسمي كه توده فقط زماني مصداق پيدا ميكند كه آنها نتوانند در هيچ سازماني مبتني بر منافع مشترك از قبيل حزب، سنديكا يا شوراهاي شهري، توان تشكليابي داشته باشند.(1)
1- William Korhauser. The Politics of Mass Society. London, Routledge and Kegan, 19Pp 32-34.