ادامه از صفحه اول
اجرای عفو را از دست تنگنظران خارج کنید
نمیتوان عنوان جاسوسی را به دیگر عناوین تعمیم داد. حتی در یک مورد، در دادنامه صریحا جاسوسی حذف شده و فرد به همکاری با دول متخاصم محکوم شده که فارغ از اینکه این عنوان درباره متهم یا متخاصم بودن دولت موردنظر صادق باشد یا نباشد، باید مشمول عفو شود ولی دادگاه مربوطه نمیپذیرد اگر این نکات موردتوجه قرار گیرند افراد بیشتری از آزادی بهرهمند میشوند. اصولا وقتی که چنین دستورالعملی میتواند بهانه و فرصت موجهی برای رفع مشکل و ترمیم جراحتها باشد چرا برخی اصرار دارند به هر طریقی که شده افرادی را در حبس نگه دارند؟
3. در مورد شمول بخشنامه عفو درباره دکتر قرهحسنلو و همسرشان با درنظر گرفتن اینکه بخشنامه عفو فرصتی طلایی است برای اینکه این مساله به آسانی حل شود و در فرآیند طولانی قضایی که موجب برانگیختن بحثهایی خواهد شد نیفتد، واقعیت این است که اگر همچنان پرونده در شعبه دیوان منتظر اعلام نظر بود بازهم طبق قانون تا زمانی که حکمی قطعی نشده است، افراد، محکوم به اصل برائت هستند و چون بخشنامه عفو امسال شامل متهمان هم میشود این نوع افراد که عنوان اتهامیشان در مستثنیات آمده را هم شامل میشود مگر اینکه حکمشان درباره موارد مستثنیشده قطعی شده باشد. این درحالی است که حکم دکتر قرهحسنلو و همسرش در دیوانعالی کشور و آنهم در معتمدترین شعبه به ریاست آقای رازینی نقض شده و دیگر عنوان محاربه ندارد و گرچه وکلای ایشان ادله کافی و محکم دال بر لزوم اعلام برائت را تقدیم دادگاه کردهاند ولی بر فرض اینکه شعبه همعرض به دلیل شرایط ایجاد شده نتواند چنین حکمی صادر کند حداکثر اتهام اجتماع و تبانی را مطرح خواهد کرد که بازهم مشمول بخشنامه عفو است. حتی اگر زمان صدور رای دادگاه بعد از بخشنامه باشد اما نشان میدهد در نفس الامر، اتهام محاربه منتفی بوده و این دونفر مشمول بخشنامه بودهاند. از آنجا که حکم صادره علیه دکتر قرهحسنلو و همسرش قطعی نیست نمیتواند جزو مستثنیات قرار بگیرد ولی نتیجه امر بستگی زیادی دارد به اینکه مراجع امنیتی و قضایی تصمیم به مساعدت داشته باشند یا خیر؟ بدون شک اگر قصد مساعدت وجود داشته باشد میتوان با استفاده از همین بخشنامه راهی را گشود. نکته کلیدی این است که اصل تفسیر مضیق قانون به نفع متهم باید در اجرای عفو هم رعایت شود. باتوجه به اینکه نخستینبار است که بخشنامه عفو دربرگیرنده تعداد زیادی از متهمان و محکومان سیاسی و مطبوعاتی میشود بدون شک با رعایت این اصل افراد زیادی مانند آقای مهدی محمودیان، مصطفی تاجزاده، سعید مدنی، محمدرضا جلاییپور، اسماعیل عبدی، حسین رزاق، بهاره هدایت، فائزه هاشمی، مصطفی نیلی، ویدا ربانی، امیرسالار داوودی، محمد نجفی، آرش کیخسروی، حنظله هدایتی، روحالله نخعی و دهها تن دیگر که نامشان از قلم افتاده است آزاد خواهند شد و آثار نیکویی بر جای خواهد گذاشت.
ايران، مادري براي فرهنگ های مختلف
فرزندان حتي پس از مستقل شدن نيز هر وقت دلشان خواست به خانه مادر سر ميزنند و از او مهرباني ميبينند.
سياستهاي فرهنگي ايران نيز به مثابه سرزمين مادري ميتواند از رفتارها و خلق و خوهاي مادرانه اقتباس شود. ايران خانه مادري فرهنگهاي مختلف است؛ اما آيا رفتار و منش سياسي و فرهنگي ما با كشورهايي كه بخشي از قلمرو فرهنگي ايران محسوب ميشوند، مادرانه است؟ اجازه بدهيد به برخي واقعيتها اشاراتي داشته باشيم كه در برجستهسازي ايده مادر بودن سرزمين ايران به ما كمك خواهد كرد.
- جمعيت تركهاي آذربايجاني ايران از جمعيت جمهوري آذربايجان بيشتر است. سهم و نقش ايران در شكلگيري فرهنگ آذربايجاني در قرنهاي متمادي قابل انكار نيست. حال پرسش اين است آيا بهطور طبيعي نبايد در مقام مقايسه، ايران سردمدار جذابيت فرهنگي تركهاي آذربايجاني باشد و نگاهها بيشتر به ايران باشد تا كشور كنوني جمهوري آذربايجان؟ متاسفانه آنچه ذهن سياستورزان و نخبهها و حتي افكار عمومي را به خطا ميكشاند، «درصد جمعيت» و «سهم جمعيتي يك گروه قومي» در دو كشور مجاور است. اين خطاي تحليلي موجب ميشود كه به جاي شمار جمعيت اقوام ساكن در كشورها، درصد جمعيتي آنها در كشورها ملاك قرار گيرد. در نتيجه كشوري كه درصد جمعيت يك گروه قومي در آن بيشتر است، براي مردمان آن قوم، سرزمين مادر محسوب و نگاههاي فرهنگي به آن معطوف ميشود.
- كردها، قطب مهم جمعيتي ايران را تشكيل ميدهند و سهم ايران در ايجاد فرهنگ كردي مانند فرهنگ آذربايجاني قابل توجه است.
- جمعيت عرب زبانهاي ايران از برخي كشورهاي عرب منطقه بيشتر است.
- جمعيت بلوچ زبان ايران هرچند در مقايسه با كشورهاي همسايه چون پاكستان و افغانستان كمتر است ولي به لحاظ فرهنگي، بستر نفوذ ايران در مسائل فرهنگي اين قوم بيشتر است.
اين مسائل را به آن جهت در اين نوشتار پررنگ كرديم كه تلنگري باشد به اين واقعيت كه آنچه ميتواند درباره فرهنگ اقوام ايراني نقطه قوت و امتياز و برگ برنده ما در تحولات منطقه به ويژه جذابيتآفريني ايران باشد با سياستهاي نادرست به عامل هراس و چالش امنيتي و سياسي تبديل شده است. شالوده اين بيتدبيريها به اين بر ميگردد كه تقويت فرهنگهاي قومي ايران، عاملي در راستاي تضعيف هويت ملي و خطر تجزيه ايران تلقي ميگردد. در صورتي كه درست بر عكس، وقتي ايران به عنوان سرزمين مادر، محل پرورش فرهنگ اقوام منطقه در زمينههايي چون شعر، داستان، هنرهاي نمايشي، تصويري و شنيداري چون نقاشي، تئاتر، سينما و موسيقي باشد و شهرهاي بزرگي چون تهران، تبريز، سنندج، اهواز و زاهدان، مأمن نخبهها و فعالان فرهنگي، سخنوران، شاعران، نويسندگان، هنرمندان ترك، كرد، بلوچ و عرب از كشورهاي مختلف منطقه محسوب شود، ديگر سمت و جهت نگاهها به ايران خواهد بود. همچنين ايجاد كرسيهاي پژوهش براي زبانهاي تركي آذربايجاني، كردي، بلوچي، ... و تشويق و ترغيب سخنوران ديگر كشورهاي جهان براي همكاري با اين مراكز، زمينه را براي مركزيت بخشي فرهنگي ايران فراهم خواهد ساخت.
يادمان باشد ويژگي سياست فرهنگي مادرانه آن است كه در مقابل نامهربانيهاي سياستمداران كشورهاي همسايه به مثابه فرزندان صبوري كرد تا حرمت مادري شكسته نشود. بايد زيركانه عمل كرد تا فرزند را مقابل مادر قد علم نكنند. يادمان باشد شباهت ايران با كشورهاي همسايه و خاورميانه بسيار بيشتر از شباهت كشور فرانسه با كشورهاي آفريقايي است اما امروز بهرغم وجود برخي احساسات ضد فرانسوي در اين كشورها، فرانسه همچنان از نفوذ اقتصادي و فرهنگي عميقي برخوردار است و نخبگان برخي كشورهاي آفريقايي، فرانسه را به عنوان مركز ثقل فرهنگي و علمي تلقي ميكنند. جاي تعجب نيست كه در كشور فرانسه موسسهاي براي اهداي جايزه ادبيات عرب تاسيس ميشود.
اجازه دهيم ايران مأمن همه اقوام منطقه گردد. با ايجاد جذابيت كاري كنيم نخبههاي كشورهاي منطقه، ايران را به عنوان مركز ثقل فرهنگي، مقصد مهاجرتي خويش انتخاب كنند. اجازه دهيم تهران، مركز همايشهاي زبان اقوام ايراني با حضور گسترده از پژوهشگران كشورهاي مختلف باشد. خودمان به اين زبانها كتاب چاپ كنيم و خودمان براي تدوين فرهنگ لغت آنها، بودجه اختصاص دهيم. از گسترش فرهنگ اقوام ايراني نهراسيم؛ چراكه با گسترش تلقي ايران به عنوان سرزمين مادري، هيچ كسي از مردم منطقه، از كوچك و ناامنشدن ايران حمايت نخواهند كرد و به عكس ايران را آباد و آزاد خواهند خواست.