«روزگار سودابه» مريم مظفري منتشر شد
مهاجرتهاي دهه شصت در آينه رمان
گروه هنر و ادبيات| «روزگار سودابه» رماني است از مريم مظفري كه به تازگي از سوي نشر پيدايش منتشر شده است. رماني كه به موضوع «مهاجرت» ميپردازد و با تجربه ايرانيان جلاي وطن كرده در دهه شصت پيوند دارد. «روزگار سودابه» در عين حال اثري زنانه است. اين را انگار از همان پاراگراف اول به ما ميگويد. يكي از راويهای رمان با قرار دادن شخصيت زن در زاويه ديد سومشخص خود و توصيف نشانههاي زنانگي، مادرانگي و... همزمان از اتمسفر زنانه كتاب هم رونمايي ميكند: «آينه غبار گرفته، چهرهاش را كدر نشان ميداد. فوتي به آينه كرد. دست به سرش كه رگه سفيد از ميان موهاي سياهش بيرون زده بود، برد. تاب بلند مويش را در دست پيچاند و پشت سرش جمع كرد. نگاهي دوباره در آينه به خود انداخت. آينه يادگار مادر بود. وقتي لالهشمعدان مس را روشن ميكرد، نرمه نور به روي تارهاي ظريف مس دور آينده ميافتاد و سودابه را به ياد تعريفهاي مادر از آسمان پرستاره شبهاي يزد ميانداخت. مادرش يزدي بود و آرامش درونش مثل آب انبار قديمي شهر يزد، عميق.»
رمان از سه فصل تشكيل شده است و راويهاي مختلفي دارد. كتاب، داستان زني است كه تلاش ميكند فرزندش را از محاصره جنگ نجات بدهد و تصميم به مهاجرت ميگيرد. مظفري در سفر اخيرش به ايران درباره «روزگار سودابه» به «اعتماد» گفت كه معتقد است «درونمايه كتاب، تجربه مشترك بخشي از مردم ايران در دهه شصت است.» «روزگار سودابه» شخصيتهاي زيادي دارد و به تبع آن داستانهاي فرعي آن هم زيادند. زبان اثر ساده است و مساله جلاي وطن در آن برجستگي دارد. اين در كنار تجربه زيستي نويسنده در خارج از كشور به مساله «مهاجرت» در اين كتاب موضوعيت ويژهاي ميدهد. چنانكه خود نويسنده هم معتقد است رمانش را بايد در زمره «ادبيات مهاجرت» قرار داد. مريم مظفري كه در آلمان زندگي ميكند، كار جدي نويسندگي را در نيمه دهه هفتاد خورشيدي با حضور در دورهاي از كلاسهاي عباس معروفي در آلمان آغاز كرد. اولين داستان كوتاه او در سال 1374 در مجله «پر» شيكاگو چاپ شد. بعدها آثاري از او در مجلات ادبي منتشر شد؛ از جمله داستان «زن و آينه» در مجله «عصر پنجشنبه» كه بعدا مجموعه داستاني از مظفري به همين نام با نشر چشمه در ايران منتشر شد.
مظفري در زمان سكونتش در آلمان عضو «گروه داستان برلين» بوده كه جلسات داستانخواني و نقد داستان با حضور نويسندگاني مثل اميرحسن چهلتن، شهريار مندنيپور، عباس معروفي و... برگزار ميشد. چهار مجموعه از داستانهاي «گروه داستان برلين» با نام «داستان برلين» زير نظر عباس معروفي منتشر شد كه مظفري هم در آنها داستان دارد. در بخشي از رمان «روزگار سودابه» ميخوانيد: «هوا كه رو به تاريكي رفت، سودابه راه افتاد. به هايم كه رسيد، غلام و دوستانش آمده بودند. ماشينشان جلو در بود. سودابه دوش گرفت و كت و دامن نخي سبزرنگش را پوشيد و به اتاق مهين خانم رفت. شام را كه خوردند، باز حرف پناهندگي و هايم بود. غلام گفت: «هايم دايم، با هايم موقت خيلي فرق دارد. هايم موقت خودشان غذا ميدهند. مثل سربازخانه بايد سر ساعت معين بيدار شوي. در غير اين صورت گرسنه ميماني!»
ناصر عينك دورفلزي سياهش را با انگشت روي بينياش هل داد: «پول توجيبي ماهانه هم كه كفاف نميدهد. هايم ما در برلين خيلي فرق داشت. ما حتي ميتوانستيم كلاس زبان را شروع كنيم. اينجا شرايط بدي دارد!» غلام گفت: «ناصر جان درست است كه پول كم ميدهند ولي روابط بين پناهندگان بهتر است. مردم به هم خيلي كمك ميكنند...»
«روزگار سودابه» را نشر پيدايش در 272 صفحه به قيمت 123 هزار تومان منتشر كرده است.