محمد خاتمي در پيامي به كنگره حزب مردمسالاري تاكيد كرد
اصلاح خشونت پرهيز، كمهزينهترين و پرفايدهترين راه
سيد محمد خاتمي رييسجمهوري اسبق، در پيامي به كنگره حزب مردمسالاري با اشاره به اينكه «اصلاحطلبي راستين در عين آرمانخواهي پاي بر زمين واقعيتهايي دارد كه احيانا بايد تغيير كند» نوشت: «اصلاحطلبي در عين داشتن آرزوهاي بلند، در عمل به ممكنات ميانديشد و راه و شيوهاي را ميبيند و پيشنهاد ميكند كه امكان تحقق آنها بيشتر است.»
به گزارش جماران، متن كامل پيام محمد خاتمي به اين شرح است:
«سخن از اصلاحات گفتن، چنانكه از انقلاب و جمهوري اسلامي در فضاي نفسگير دوقطبي حاكم، بسي دشوار است. در اين فضا، يك قطب آنچه را هست و جاري است، خوب و دلخواه و حتي مقدس مينماياند و قطب ديگر راهي را جز براندازي نميبيند
و در اين فضا آنچه بر ذهن و زندگي چيره ميشود، احساسات و هيجانهايي است كه پديد آورنده يا دامنزننده به آن تبليغات و هياهويي است كه سررشته آن را وابستگان به دو قطب در دست دارند و سوگمندانه راه بر خردورزي و دورانديشي بسته ميشود و آنچه پيش و بيش از همه آسيب ميبيند، اولا، مردمي هستند كه لحظه به لحظه عرصه زندگي بر آنان تنگتر و رنجآورتر و اميدشان به آينده بهتر، كمتر و ناخشنوديشان بيشتر ميشود. ثانيا، ايران عزيز با آن همه سرمايه و توان و استعداد شگرف تاريخي، انساني، فني و راهبردي كه بيشتر در معرض خطر و خداي ناخواسته فروپاشي قرار ميگيرد.
مردم ناراضي و بهخصوص جوانان عزيز كه در اين برهه از زمان حضور اعتراضآميز خود را بيش از پيش نشان دادهاند، بزرگترين قرباني اين فضاي دو قطبي هستند، قطبي كه اصلا آنها را نميبيند و اگر ببيند آنها را آشوبگر و اغتشاشگر ميداند و قطب ديگر كه ميكوشد از اين ناخشنودي و اعتراض براي به زيركشيدن رقيب (قطب ديگر) سوءاستفاده و بهرهگيري ابزاري كند.
وجه مشترك دو قطب اين است كه آنچه هست «جمهوري اسلامي» است، منتها يكي ميگويد بايد آن را به هر قيمتي نگه داشت و ديگري ميگويد بايد به هر بهايي آن را برانداخت.
و «جمهوري اسلامي» مظلوم بزرگي كه پس از تولد به محاق رفت و اينك در غربت و عزلت ابهامآلود خود به سر ميبرد بيآنكه مجالي بيابد تا توانها و ناتوانيهاي خود را نشان دهد و شايستگي خود را در برآوردن خواستها و تامين نيازها و مطالبات همه زنان و مردان و اقوام و مذاهب و طبقات كه رنگينكمان ملت را تشكيل ميدهند و در جهاني متفاوت با جهان گذشته بهسر ميبرند آشكار كند و مشكلات و اشكالاتي كه احيانا در نظر و عمل دارد در يك فضاي آزاد و در يك روند طبيعي با سرپنجه تدبير ملت آزاد و نخبگان ژرفانديش و خيرخواه برطرف گردد.
آنچه در اين ميان تحتالشعاع قرار ميگيرد، نداي خيرخواهانه اصلاحگري و اصلاحطلبي به معني واقعي كلمه است يعني آنچه اصلاحطلبان محترم با معيار آن بايد عيار خود را بسنجد-نه برعكس- و بر اين باورم كه آنچه جامعه رشيد و رنجديده از جمله جوانان عزيز و معترض كه در جستوجوي زندگي هستند اگر توفان هيجانها و احساسات فروكش كند در عمق وجدان خود خواهند يافت. اصلاح خشونت پرهيز امور به عنوان كمهزينهترين و پرفايدهترين راه خواهد بود.
اصلاحطلبي راستين در عين آرمانخواهي پاي بر زمين واقعيتهايي دارد كه احيانا بايد تغيير كند و در عين داشتن آرزوهاي بلند، در عمل به ممكنات ميانديشد و راه و شيوهاي را ميبيند و پيشنهاد ميكند كه امكان تحقق آنها بيشتر است.
طبيعي است كه بايد با توجه به موقعيت و اقتضائات زمان و مكان اين راه و رسم بهتر و روشنتر تبيين شود و اصلاحطلب واقعي در كنار مردم براي اعتلاي كشور و كاستن از رنجهاي فراواني كه زنان و مردان جامعه با آن دست به گريبانند و بحرانهايي كه ملك و ملت با آن روبهرو است راهكارهاي خود را مشخص كند و اميدوارم احزاب و تشكلها بهخصوص جبهه محترم اصلاحات كه خودشان هم با فشارهاي فراوان و تنگناهاي گوناگون روبهرو هستند بيش از پيش در اين جهت كوشا باشند و با گفتوگو با همه بخشهاي جامعه، بهخصوص نسل جوان كه در دنيايي متفاوت از دنياي نسلهاي پيشين به سر ميبرند هم در اصلاح و نيز براي روزآمد كردن خود و همچنين جلب مشاركت بيشتر جامعه بكوشند و انشاءالله به راهي برويم كه خير و اصلاح و بهبودي در آن است و اميدوارم براي اين كار مهم و براي نجات ايران عزيز دير نشده باشد.
سخن را با سرودهاي از شاعر با شعور و نيكانديش و دردآشنا كه در جواني پير شد و مانند بوي گل با باد صبا رفت يعني قيصر امينپور بزرگ به پايان ميبرم:
اي دريغ و حسرت هميشگي
ناگهان چقدر زود دير ميشود