نياز دموكراسيخواهي به ائتلافي جديد
يك ضرورت فوري براي اين جبهه گفتماني و اجتماعي است. دقت بفرماييد كه از يك جبهه محدود سياسي يا حتي محوريت سياستمداران سخن در ميان نيست، بلكه منظور ائتلافي است كه چهرهها و گروههاي مرجع و اصناف و اقشار مختلف كه تعلق خاطر به ارزشها و گفتمان اصلاحگري دارند، موجوديت آن را در كنار فعالان سياسي همسو بسازند. منظور از ارزشهاي گفتماني اصلاحات، مواردي چون دموكراسيخواهي، حقوق بشر در همه ابعاد اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي، مدني و سياسي آن، به بيان ديگر محوريت كرامت انساني، حاكميت قانون، رواداري، نسبيگرايي سياسي، صلح، مرزبندي با هر گونه مداخله خارجي و حفظ تماميت ارضي است. نكاتي كه باور به آنها مستلزم باور يا رفاقت با اصلاحطلبان نيست و در بين اقشار مختلف از فرهنگيان تا هنرمندان و ورزشكاران و روزنامهنگاران و غيره ميتواند با رويكرد و ادبيات متفاوت اما همسو وجود داشته باشد. طيفهايي كه با دو قيد باور به فاصله زياد وضع موجود با آن ارزشها و ديگري، ضرورت كنشهاي مدني و خشونتپرهيز براي كاهش اين فاصله، قابليت گرد هم آمدن و تشكيل ائتلافهايي توانافزا دارند. اگر عنوان سياسي اصلاحات هم براي آنها يادآور جرياني سياسي و محدود است، اشكالي براي برندسازي جديد نيست. مهم، اصل تشكيل چنين ائتلافي از تغييرخواهان در چارچوب مورد اشاره است. در حالي كه دو جبهه ديگر شامل حافظان وضع نابرابر و غيرعادلانه موجود از سويي و براندازان بيمرز كه راهبردشان نه فقط منع كه گريزي از افزودن رنج به شهروندان ايراني با ابزاري چون تحريم و خشونت و جنگ ندارد، تمام ابزار رسانهاي و تبليغاتي موثر را با در اختيار داشتن پشتوانههاي مالي و حكومتي مختلف، چه در داخل و چه در خارج از كشور به انحصار خود در آوردهاند، نيروهاي ملي و مدني خشونتپرهيز و تحولخواه، چارهاي جز اينگونه فعاليتهاي جمعي و ائتلافي براي ساختن جامعهاي قدرتمند ندارند. به همين دليل شايد بهتر باشد توان اصلي نيروهاي جامعهمحور در بين اصلاحطلبان كه تعلق خاطر بيشتري به اينگونه ائتلافهاي متفاوت و وسيعتر دارند، مصروف چنين رويكردي شود. كاري كه بسيار سخت است، با موانع بسياري مواجه است، اما نشدني نيست. فعال كردن نيروهاي مشترك و فعال در حوزههاي مختلف، ارتباط با سنديكاها و تشكلهاي صنفي، هنرمندان و ورزشكاراني كه مسووليت اجتماعي بالايي از خود نشان دادهاند و شكست يخهاي ارتباطي، با گامهاي هرچند كوچك اما مطمئن، ميتواند چشمانداز تشكيل چنين جبههاي براي آينده را نويد دهد. جبههاي ائتلافي كه برند و هويت خود را به مرور خواهد ساخت و در تلاطمهاي ناگزير پيشرو محل رجوع نيروهايي باشد كه وضع موجود را ناگوار و غيرقابل دوام ميدانند، اما به چگونگي گذار از آن و ويژگيهاي جايي كه قرار است به آن گذار شود هم تعهداتي از جنس توسعه، دموكراسي و حقوق بشر دارند. اين موضوع به گمان من هدف با اولويتي است كه جاي بحث و چكشكاري فراوان دارد و تحقق آن، نيروهايي از جنس خود ميطلبد. نيروهايي كه عادت به سياستورزي كلاسيك و هميشگي، دست و پا و ذهنشان را نبسته باشد، تكبُعدي نباشند، از حداقلي از سرمايه و نفوذ اجتماعي برخوردار باشند، به كار جمعي معتقد و ويژگيهاي شخصيتي لازم براي ورود به چنين عرصهاي را داشته باشند.