• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5440 -
  • ۱۴۰۱ شنبه ۱۳ اسفند

آنفلوآنزاي 1918، گوشه‌اي از تصوير بزرگ

مرتضي ميرحسيني

سال 1918 بود، چنين روزي از ماه مارس. آشپز اردوگاه فانستون كه از بدن ‌درد و تب رنج مي‌برد به درمانگاه مراجعه كرد. هنوز پزشك معاينه‌اش نكرده بود كه يكي از سرجوخه‌ها نيز با علايمي مشابه سررسيد. بعد چند نفر ديگر آمدند و تا ظهر تعداد كساني كه بيمار شده بودند از صد نفر گذشت و تا پايان هفته از پانصد نفر بيشتر شد. از ميان‌شان 38 نفر مُردند. اين بيماري دسته‌جمعي و مرگ گروهي، گوشه‌اي از تصويري بزرگ‌تر، از بيماري همه‌گير مرگباري بود كه از آن به آنفلوآنزاي اسپانيايي ياد مي‌كنند. اين بيماري نه از آن اردوگاه شروع شد و نه در آن به پايان رسيد. پيش از آن، تقريبا از اواخر سال 1917 و اوايل 1918 دكتر لورينگ ماينر در مناطق جنوب غربي ايالت كانزاس ابتلاي شماري از مردم به آنفلوآنزا را به چشم ديده و اين را هم مشاهده كرده بود كه اين آنفلوآنزا با آنفلوآنزاهاي قبلي متفاوت است. در اين نوع جديد سردرد و بدن‌ درد شديدتر بود و سرفه‌هاي خشك و تب بالا نيز رمق بيمار را مي‌گرفت. جان باري در كتاب «آنفلوآنزاي بزرگ» مي‌نويسد: «ماينر موارد زيادي از ابتلا به آنفلوآنزا را ديده بود، ولي هيچ ‌وقت مثل اين‌بار نبود. اين بيماري بسيار شديد بود، به سرعت پيشرفت مي‌كرد و گاهي به مرگ منجر مي‌شد. اين آنفلوآنزا كشنده بود. در مدت كوتاهي تعداد زيادي از بيماران، حتي افراد قوي و خوش‌بنيه ايالت را هم از پا درآورد.» ماينر با امكاناتي كه در دست داشت براي نجات اين بيماران - كه تعدادشان هر روز بيشتر مي‌شد- تقلا كرد. تا اواخر فوريه نزديك به دو هزار نفر از مردم آن نواحي كه اغلب‌شان كشاورز بودند، بيمار شدند و برخي از آنان از همين بيماري جان باختند. بيشترشان جوانان سالم و قوي‌بنيه‌اي بودند كه بيماري آنان را در همان 48 ساعت نخست ابتلا از پا درآورده بود. ماينر چند بار با پايتخت تماس گرفت و براي مقامات بهداشتي كشورش، آنچه در آن گوشه از ايالت كانزاس در جريان بود، توضيح داد. گويا به حرف‌هايش گوش كردند، اما در عمل هيچ اتفاقي نيفتاد. نظام بهداشت و درمان ايالات متحده امريكا روي جنگ بزرگ (جنگ اول جهاني) متمركز شده بود و بيماري و مرگ عده‌اي كشاورز در كانزاس، آن ‌هم زماني كه جهان در آتش جنگ مي‌سوخت، چندان مهم به نظر نمي‌رسيد. كسي براي بررسي بيشتر اوضاع به كانزاس اعزام نشد و دارو و تجهيزاتي كه دكتر ماينر به آنها اميد بسته بود از راه نرسيد. سعي كرد از مقامات محلي كمك بگيرد، اما آنها هم پاسخي بهتر از پايتخت‌نشينان به او ندادند. به روزنامه‌هاي محلي پناه برد. اما اين نشريات هم - كه خطر همه‌گيري آنفلوآنزا را نمي‌ديدند يا مي‌ديدند و باور نمي‌كردند - حفظ روحيه مردم در زمان جنگ و دوري از انتشار هرگونه خبر منفي و نگران‌كننده را سياست خودشان كرده بودند. فقط دو، سه روزنامه، آن ‌هم بسيار كلي و مبهم از ابتلا و درمان عده‌اي نوشتند و از اشاره به آمار بيماران و فوتي‌ها طفره رفتند. از نظرشان دليلي نداشت روحيه آسيب‌ديده مردم را با خبرهاي اينچنيني بيشتر تضعيف كنند، چون با شروع ماه مارس شمار مبتلايان - و فوتي‌ها - كمتر شد و بحران حداقل در مناطق مسكوني آن ناحيه از ايالت كانزاس خود به خود فرونشست، كم‌كاري مقامات محلي و دولتي و نيز نادرستي سياست روزنامه‌ها چندان به چشم نيامد. اما بعد اتفاق ديگري افتاد. گروهي از جوانان همان ناحيه براي آموزش نظامي و اعزام به جبهه جنگ (اروپا) به اردوگاه فانستون رفتند و احتمالا همين‌ها هم بودند كه ويروس آنفلوآنزا را با خودشان به آنجا بردند. اردوگاه فانستون را در پايگاه نظامي فورت رايلي برپا كرده بودند، اما در آن امكانات چنداني براي سربازان وجود نداشت. آنقدر اوضاع تداركاتي و بهداشتي اردوگاه بد بود كه بسياري از آن جوانان به بيماري‌هاي عفوني و حتي سرخك مبتلا مي‌شدند. پزشكان آن پايگاه در اعتراض به اين شرايط نامناسب از مقامات نظامي و سياسي كشورشان درخواست بازنگري در شيوه بسيج نيروها را كردند، اما پاسخ شنيدند كه «هدف ما آموزش هر چه سريع‌تر اين جوانان غيرنظامي و تبديل آنان به سرباز است و اقدامات پيشگيرانه بهداشتي در اولويت ما نيست.» با چنين نگاهي، نه فقط آن بيماري‌هاي عفوني را مهم نديدند كه حتي ابتلاي پانصد نفر و مرگ 38 نفر از آنان را دليلي براي تغيير اولويت‌هاي‌شان ندانستند. سربازان اين اردوگاه بعد از پايان دوره آموزشي و پيش از اعزام به جبهه جنگ، به اردوگاه‌هاي ديگر منتقل شدند و بعد به اروپا رفتند. ويروس آنفلوآنزا نيز همراه آنان، هر جا كه قدم گذاشتند، پخش شد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون