گفتوگو با وكيل سابق پرونده
«نعيم رضا نظامي چهارمحالي» وكيل سابق خانواده دوستي در مورد اين پرونده به «اعتماد» ميگويد: «من از اين پرونده استعفا دادم. فقط ميدانم در خصوص اين پرونده هنوز راي صادر نشده است اما در خصوص روز حادثه بايد بگويم پدر آريا او را به آرايشگاهي در خيابان ميرداماد برده بود. آرايشگر دوست پدر آريا بود و او از بچگي آريا را براي كوتاه كردن موهايش پيش او ميبرد. همان روز وقتي اين خانواده از آرايشگاه به سمت خانه شان برميگشتند در اتوبان چمران صداي تيراندازي ميشنوند. اول فكر ميكنند اين صداها مربوط به چهارشنبهسوري ميشود... آن روز هم آريا گفته بود كه ميخواهد در صندلي جلو كنار پدرش بنشيند و مادر آريا در صندلي عقب خودرو نشسته بود. وقتي تيراندازي ميشود آريا يك لحظه برميگردد كه پشت سرش را نگاه كند كه تير به پيشانياش شليك ميشود. تير از بين دو ابروي آريا وارد سرش و از پشت سرش خارج ميشود و به شيشه جلو ماشين برخورد ميكند. تيراندازي بين دو خودرويي كه باند تبهكار بودند صورت گرفته بود. پدر آريا با ديدن اين صحنه با اورژانس تماس ميگيرد و آريا را به بيمارستان رسول اكرم در ستارخان منتقل ميكنند. آريا در بخش NICU مراقبتهاي ويژه مربوط به كودكان بستري ميشود.»
او در ادامه توضيح ميدهد: «همان روز من از ماجرا مطلع شدم و به بيمارستان رفتم. بعد هم تعطيلات عيد شد و من از بيستم فروردين سال 98 به صورت داوطلبانه وكالت اين خانواده را به عهده گرفتم. وقتي متهمان دستگير شدند در ميانشان متهم اصلي نبود. همان فردي كه به دو نفر شليك و يكي از تيرها به آريا برخورد كرده بود. روزي كه متهمان بازداشت شدند مقداري مواد مخدر (شيشه) كشف شد كه بعدها اعلام كردند؛ زاج بوده و مخدر نبوده. سپس خود متهمان گفتند؛ مساله ناموسي بوده و ربطي به موادمخدر نداشته است. من متهم اصلي را هرگز نديدم و حدود هفت، هشت ماه در زندان بود و بعد هم به قيد وثيقه آزاد شد. بازپرس در ادامه بررسيهايش متوجه شد يكي از افرادي كه در خودروي 206 بوده پرونده بسيار سنگيني از قبل داشته و حتي به دليل يك درگيري چشم يك نفر را در قهوهخانه كور كرده. يكي ديگر از متهمان نيز در اسلامشهر پرونده داشت و ضميمه همين پرونده شد. بعد از يك سال بازپرس پرونده را به ناحيه 6 ارجاع داد، چون يكي ديگر از متهمان در ناحيه ششم پرونده داشت. سرنشينان خودروي BMW برادر بودند و يكي از آنها قبلا به اتهام قتل عمدي در شعبه 3 بازپرسي دادسراي ناحيه 27 تحت تعقيب قرار گرفت و كيفرخواست قتل عمدي برايش صادر شده بود ولي در نهايت پروندهاش به شعبه ديگري ارجاع شد. خلاصه اين پرونده خيلي پيچيدگي داشت و هميشه از بازپرسش ميشنيدم كه ميگفت: اين پرونده بوي گند ميدهد... من از پرونده استعفا دادم و الان هم پرونده بلاتكليف است.»