پرويز عماد: هيدگرشناسي خودساخته و جهان ميهن
محمد زارع شيرين كندي
چندي پيش اتفاقي در جايي خواندم كه پرويز عماد، هيدگرشناس ايرانيالاصلِ جهان ميهن، در 27 بهمن 1401 / 16فوريه 2023 در هشتادوهفتسالگي در گوشهاي بسيار دور از زادگاهش، ايران، روي در نقاب خاك كشيده است. عنوانِ «هيدگرشناس» براي پرويز عماد عين واقعيت است نه تعارف و نه اغراق و مبالغه. او چند كتاب مهم هيدگر، از جمله درسگفتارهاي «پديدارشناسي روحِ هگل» و «افادات در فلسفه /اداي سهمي به فلسفه» را با همكاري كنث مالي، استاد و هيدگرپژوه برجسته، از آلماني به انگليسي برگردانده و خود در اين باره آثاري سودمند و راهگشا به انگليسي نوشته است؛ به خصوص در معرفي «افادات در فلسفه» به جهان انگليسي زبان و ايضاحِ اغراض و مقاصد دشوار آن كتابي جداگانه و نيز مقالههايي به انگليسي به رشته تحرير درآورده است. عماد موسس و سرويراستار يكي از معتبرترين مجلههاي آكادميك در سطح جهان در حوزه هيدگرپژوهي با عنوان «Heidegger studies» بود كه به چند زبان اروپايي منتشر ميشود و هواخواهان بسياري دارد.
در اين عصر اينترنت و اطلاعات و فضاي مجازي، آگاهي ما از سوانح و جزييات زندگي پرويز عماد اندك بود اما بعد از مرگش، يادداشت ترحيمي به انگليسي منتشر شده كه حاوي مطالبي درباره تاريخ زندگاني اوست. براساس اين متن، او در 1935 در تهران زاده شد و در جواني پزشكي خواند. سپس به تشويق مادرش براي تحصيل در رشته فلسفه به وين سفر كرد. در آنجا با گرترود شندلر آشنا شد و در 1962 با او ازدواج كرد. او در 1966 مدرك دكترايش را در فلسفه قارهاي از دانشگاه وين اخذ كرد. سپس به همراه همسر و نخستين فرزندش ميترا به ايالاتمتحده مهاجرت نمود و در دانشگاه دي پاول در شيكاگو به عنوان يك مدرس و پژوهشگر مشغول به كار شد تا آخر استادي محبوب ماند و در 1978 استاد تمام شد. او در 1995 در مقام استاد ممتاز از دي پاول بازنشسته شد. پرويز عماد محققي مشهور در سطح جهان در فلسفه قارهاي و پديدارشناسي، به خصوص به عنوان معلم و مفسر و مترجم متون هيدگر بود. در كار ترجمه، عماد همواره به آنچه خود «وظيفه تفكر» در پرشورترين و سرزندهترين صورتش ميخواند التفات داشت. عماد يك محقق نمونه در بررسي و پژوهشِ تفكرات هيدگر بود. او اهميت بازگشت به «خودِ متون» را درنظر و عمل نشان داد. در 1985، او مجله «مطالعات هيدگر» را تاسيس كرد و تا 2015 سردبير و سرويراستارش بود. او با تاسيس اين مجله محل و مجالي فراهم آورد براي مباحثات و
تبادل نظرهاي بينالمللي درباره انديشههاي هيدگر كه هنوز ادامه دارد و در چهار زبان منتشر ميشود. انتشار اين مجله با اين شكل و شيوه ميگذارد كه عملِ انديشيدن در زبان و از طريق زبان رشد و ترقي كند.
مقاله ويكيپدياي انگليسي درباره عماد چندان پرمايه نيست. ويكيپدياي انگليسي او را «فيلسوف ايراني-امريكايي» شناسانده است.
از بزرگان و هيدگرشناسان آلماني، پروفسور فون هرمن، اينجا و آنجا به آشنايي و دوستياش با عماد اشارتي كرده است. او كتاب مهمي تحت عنوان «راههايي به رخداد» نوشته كه در تفسير انديشههاي متاخر هيدگر است و آن را به دوستش پرويزعماد تقديم كرده است. در مجموعه مقالههاي مختلفي كه درباره هيدگر و تحليل و تفسير تفكرات فلسفي او به زبانهاي آلماني و انگليسي منتشر شده است هركدام از دو دوست و همكار با مقالهاي پرمغز حضور و مشاركتي جدي دارند.
در فارسي نيز اطلاعات چنداني درباره پرويزعماد و كار و بارش در دست نيست. مترجم ارجمند، باقر پرهام، ترجمه فارسي كتاب «انديشه هستي» (چاپ اول: 1345) اثر ژان وال را به «پرويز عماد و شور بيكرانش به فلسفه» تقديم كرده و در مقدمه نوشته كه در ترجمه برخي عبارات و اصطلاحات آلماني از او كمك گرفته است. نيز در نوشتاري خواندني و نسبتا كوتاه از همين مترجم در لابهلاي يكي از آثارش -كه من آن را سالها پيش از كتابخانه مركزي دانشگاه تهران به امانت گرفته بودم و بعدها هم در جايي نيافتم درست مانند يك نسخه خطي متعلق به قرن چهارم هجري!- از عماد سخن گفته شده است. پرهام او را «پروفسور پرويز عماد»، دوست ايام جواني خود و خواهرزاده محمود هومن معرفي كرده است. محمود هومن استاد سرشناس، صاحبنظر و تاثيرگذارِ فلسفه در دهه چهل و پنجاه بود كه آثاري درخور و ارزشمند در فلسفه، ادبيات و حافظشناسي از خود به جاي گذاشت و شاگرداني انديشنده و نويسنده پروراند، شاگرداني كه بعدها هركدام به شخصيت ناموري در عرصه شعر و فلسفه و عرفان و نقد ادبي و ترجمه متون فلسفي بدل شدند. خود باقر پرهام و اسماعيل خويي و عبدالحسين نقيبزاده و عبدالعلي دستغيب و صمد موحد (برادر استاد دكتر محمدعلي موحد) از دانشجويان معروف او هستند.
به هرحال، پرهام بعد ازمدتها جستوجو وكوشش، دوستش را در وضع و حالي سرورانگيز و فخرآور مييابد زيرا در موقع ملاقات، عماد با سعي و جهد فراوان دانش و انديشه غربي را تمام و كمال آموخته و در فلسفه غرب به مقام تخصص و استادي نائل گشته بود. او استاد فلسفه در دانشگاه دي پاول (depaul) بوده و بازنشسته شده بود. اگر عماد خواهرزاده محمود هومن بوده باشد احتمالا از طريق دايياش با فلسفه آشنا شده و مقدمات را از او آموخته است اما طنز روزگار است كه درحالي كه دايي هيدگر را فيلسوفي مهم و جدي قلمداد نميكرده، از او چندان خوشش نميآمده و بيشتر به ياسپرس علاقهمند بوده است، خواهرزاده تمام عمرش را در پاي مطالعه و پژوهش آثار هيدگر سپري كرد.
تمام آثار پرويزعماد به انگليسي است و شايد به آلماني نيز مطالبي نوشته باشد. ازآثار او جز دو، سه مقاله چيزي به فارسي ترجمه نشده و او در ايران غريب و ناشناخته است و اگر كسي گذرش به موضوعات و مباحث مربوط به هيدگر نيفتد ممكن است هيچگاه به اسم و مشخصات او برنخورد. اين امر تاحدودي طبيعي است، زيرا كسي كه هيچچيز به زبان مادرياش ننويسد، وطن و فرهنگ و زبان و دردها و مشكلاتِ فرهنگي و فلسفي جامعهاش را پاك فراموش كند و همه ترجمهها و تاليفهايش به زبان ديگران و براي ديگران و به نفع ديگران باشد، پرواضح است كه در زادگاهش گمنام و بيگانه ميماند. اگر پرويزعماد دو كتاب معتبر و معيار درباره هيدگر و كتاب «وجود و زمان» به فارسي مينوشت، شايد وضع هيدگرپژوهي ما از اساس دگرگون ميگشت و اكنون چيز ديگري ميبود. اگر او اثر سترگ و دشوار و غامض «افادات در فلسفه» را در چند مقاله به فارسي به ما توضيح ميداد شايد اكنون در شناخت هيدگرِراستين پيشتر رفته بوديم و ديگر فيلسوفان غرب را نيز بهتر و ژرفتر شناخته بوديم.
اين صرفا وجهي ازحيات فلسفي و فرهنگي پرويزعماد ميتواند انگاشته شود، وجهي كه به زعم هموطنانش عيب و ايراد دارد و قابل نقد است. اما از زاويه ديگر و ازحيث ديگر نيز ميتوان به قضيه او نگريست. او را ميتوان نمونه بارز انساني در نظر گرفت كه خود را از ضرورتهاي طبيعي سفت و سخت رها كرده، ازتقيد و تعصب به ميراث، اعم از مليت و زبان و نژاد و مذهب، به نحو كامل گسسته و براي خودهويت و شخصيتي نو آفريده است. او زنجيرهاي عادت را كه سنت تاريخي برگردن انسانها مياندازد و نميگذارد حتي يك لحظه در عمرشان از خود وآزاديشان آگاه شوند پاره كرده و به پژوهنده و جوينده و استادي جهان ميهن مبدل شده بود. افق و چشماندازي كه او به آن رسيده شايد از آغاز جواني همواره جلوي چشمش بوده است. احتمالا او با اين نگرش به خويشتن و عالم و آدم كه كاملا نيچهاي و هيدگري - سارتري است، آشنا بوده اما اگر هم آشنا نبوده است راه طيشده او چيزي جز ساختن ماهيت خود و ازنو آفريدنِ خويشتن نيست. معناي آزادي انساني چيزي جز اين نيست. او آزادي را در عمل و اگزيستانس خود تجربه كرد. او آزادي خود را دريافت، سفردروني و بيروني كرد، ترس و هراسِ گسستن از سنتهاي دست و پاگير را به خود راه نداد، زبانهاي ديگر آموخت، دانش و آگاهي جديد كسب كرد، در فرهنگهاي ديگر زيست و در يك كلمه، خود را از نوشكل داد و خلق كرد. عماد هميشه بر اين باور بوده كه دانش، نور، روشنايي و رهيافت، هم درزندگي و هم دركار فلسفي، ازخودِ راه برميخيزد نه صرفا از مقصد و پايان راه. پرويز عماد از معدود انسانهايي است كه تاريخ زندگي و سرنوشتش را صرفا خودش، با آزادي و ارادهاش، رقم زده است. اين سبك زندگي ارزش زيستن دارد، يك زندگاني كاملا خودآگاهانه و فلسفي كه لحظه به لحظهاش آزمون و انتخاب و در عين حال توام با مسووليت و اضطراب و دشواري است. او در عمل نشان داد كه انسانها همواره مجبور نيستند با تعصب به عقايد و ارزشهاي پوسيده در چارچوب آداب و رسوم كهنه عمر بي بديل را تلف كنند. ميتوان از غارها و سياهچالههاي عادت طبيعي بيرون آمد و در پرتو خورشيد حقيقت خويشتن را در جهان جور ديگر ديد و ازنو آغازيد. او نزديك نود سال آزادانه زيست حتي آزاد از غم وطن و مليت و زبان مادري و ازاين قبيل امور. او با اين شيوه زيستن، روانِ نيچه و ماركس و هيدگر و سارتر را شاد كرد. پس از اين حيث، او نه تنها قابل سرزنش و نكوهش نيست بلكه شايسته احترام و تحسين فراوان است.
عنوانِ «هيدگرشناس» براي پرويز عماد عين واقعيت است نه تعارف و نه اغراق و مبالغه. او چند كتاب مهم هيدگر، از جمله درسگفتارهاي «پديدارشناسي روحِ هگل» و «افادات در فلسفه /اداي سهمي به فلسفه» را با همكاري كنث مالي، استاد و هيدگرپژوه برجسته، از آلماني به انگليسي برگردانده و خود در اين باره آثاري سودمند و راهگشا به انگليسي نوشته است.