• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5445 -
  • ۱۴۰۱ يکشنبه ۲۱ اسفند

آيا عربستان سعودي رويكرد سياست خارجي‌اش را تغيير داده است؟

توازن بدون خصومت

شهاب شهسواري

از زمان صدور بيانيه سه‌جانبه ايران، عربستان و چين، در خصوص نقشه راه ازسرگيري روابط ديپلماتيك تهران و رياض، اغلب تحليل‌گران مساله دخالت چين در اين توافق و غيبت امريكا را به عنوان مهم‌ترين شاخصه اين بيانيه مورد توجه قرار داده‌اند؛ گو اينكه ايران و عربستان عامليت چنداني در اين توافق نداشتند و فقط غيبت امريكا يا پايمردي چين باعث آشتي شده است. اما غيبت امريكا مشخصه اصلي اين توافق نيست، بلكه عامليت پادشاهي عربستان سعودي و تصميم قاطع سران اين كشور براي كاهش تنش با تهران، مهم‌ترين مشخصه توافق است. هرچند مذاكرات ميان تهران و رياض در بغداد، فروردين ۱۴۰۰ و با ابتكار دولت وقت جمهوري اسلامي ايران آغاز شد، اما تا دو سال بعد، زماني كه تصميم قاطع در رياض گرفته‌ نشده‌ بود، اين مذاكرات نتيجه‌بخش نبود. يكي از عوامل تاثيرگذار در تصميم عربستان، وقوع جنگ اوكراين بود. اعلام آتش‌بس در جنگ يمن، كمتر از سه ماه بعد از آغاز تهاجم نظامي روسيه به اوكراين، نشان مي‌داد وقوع جنگ در اوكراين تا چه اندازه حاكمان سعودي را نگران كرده است. هر چند آتش‌بس يمن، مي‌توانست گامي بلند در احياي روابط تهران و رياض باشد، اما اين مهم تا ۱۱ ماه بعد كه عربستان سعودي تصميم قاطع خود را براي احياي روابط گرفت عملي نشد.
بسياري از تحليل‌گران معتقدند كه بعد از تصميم امريكا براي «عدم مداخله Disengagement» در منطقه خاورميانه، چين به عنوان قدرت جايگزين وارد عمل شده است و آشتي تهران و رياض، نتيجه مداخله چين است. به اعتقاد من غيبت امريكا در مذاكرات ايران و عربستان، فارغ از ناممكن بودن حضورش به دليل فقدان رابطه دوجانبه مستقيم با ايران، نتيجه بي‌ميلي امريكا به حل و فصل مناقشه ايران و عربستان سعودي بود. اساسا واشنگتن تمايلي به آشتي تهران و رياض نداشت كه ضروري ببيند در اين فرآيند مداخله كند.
 تصميم پادشاهي عربستان سعودي براي آشتي با جمهوري اسلامي ايران، بر خلاف تحليل‌هاي رايج نتيجه نگراني از عقب‌نشيني ايالات متحده امريكا از خاورميانه نيست، بلكه بر عكس نتيجه نگراني از آثار نفوذ ايالات متحده در منطقه است. يكي از نظريه‌هاي سياست خارجي امريكا كه فرزند بلاواسطه دكترين مونرو است، نظريه «متوازن‌سازي فراساحلي يا Offshore Balancing» است. سياستي كه براساس آن ايالات متحده در مناطقي كه قصد مداخله مستقيم ندارد، به صورت كنترل از راه دور با ايجاد بحران‌هاي كنترل شده، قدرت‌هاي منطقه‌اي را مشغول  يكديگر  مي‌كند. 
جان ميرشايمر، استاد روابط بين‌الملل دانشگاه شيكاگو در مقاله‌اي كه سال ۲۰۰۸ منتشر كرده است، در توضيح اين سياست مي‌نويسد: «ايالات متحده امريكا نيروهاي نظامي خود را خارج از منطقه مستقر مي‌كند. متوازن‌سازي به اين معني است كه بر قدرت‌هايي مانند ايران، عراق و عربستان سعودي براي مهار يكديگر تكيه مي‌كند. واشنگتن به صورت ديپلماتيك همچنان در تعامل با منطقه باقي مي‌ماند و در صورت ضرورت به طرف ضعيف‌تر كمك [نظامي] مي‌كند. [ايالات متحده] همچنين از قدرت هوايي و دريايي خود براي واكنش سريع به تهديدهاي غيرمنتظره استفاده مي‌كند. نكته اساسي اين است كه امريكا تنها در صورتي نظاميان خود را به ميدان مي‌فرستد كه توازن محلي به شكل جدي به هم خوده باشد و تهديد غلبه يك كشور بر ديگر كشورها وجود داشته‌باشد.»
جنگ اوكراين، نتيجه مستقيم از كنترل خارج شدن متوازن‌سازي فراساحلي است. جايي كه توازن ميان اروپا و روسيه به شكل غيرقابل بازگشتي به هم مي‌خورد و جنگي خانمان‌سوز آغاز مي‌شود. متحدان امريكا به ويژه در خاورميانه بعد از جنگ اوكراين نگران اين نيستند كه امريكا در صورت وقوع جنگ به كمك آنها نيايد، چرا كه به وضوح مشاهده مي‌كنند كه امريكا در حال كمك به اوكراين براي جنگ با روسيه است. آنچه متحدان امريكا را نگران مي‌كند، اصل وقوع نزاع است. امريكا ساليان دراز منطقه خاورميانه را بر مبناي رقابت ميان ايران و اعراب جنوب خليج فارس كنترل كرده است و در بحران‌هاي كنترل شده عراق و سوريه، تهران و رياض را مشغول يكديگر كرده است. مداخله نظامي عربستان در يمن هم اگرچه با دخالت امريكا رخ نداد، اما نتيجه اعتياد به همين سياست متوازن‌سازي است.
سعودي‌ها به تدريج نسبت به اين رقص روي لبه چاقو حساس‌تر شده‌اند. بعد از جنگ اوكراين، طرف‌ها نگران اين هستند كه طرف مقابل سر بخورد و آنچه نبايد، رخ بدهد. بحران‌هايي كه از كنترل خارج شوند، هزينه‌هاي انساني و اقتصادي وسيعي براي منطقه بر جا مي‌گذارند. حكومت محمد بن سلمان در عربستان سعودي، نگاه بلندمدت‌تري به توسعه در اين كشور دارد. بن سلمان خود را يك رهبر مدرن مي‌داند و به قدرت كشورش تك‌ساحتي نگاه نمي‌كند. براي رهبران پيش از او، همين كه رياض برادر بزرگ همسايگان خليج فارس باشد و رودرروي ايران بايستد، نشانه قدرت بود. اما براي بن سلمان، قدرت يك مفهوم چند وجهي است كه شامل توسعه اقتصادي، پيشرفت فناوري، مناسب‌سازي كشور براي گردشگري و عادي‌سازي روابط خارجي مي‌شود. بن سلمان نمي‌خواهد كشورش را در معرض بحران‌هاي ناخواسته‌اي قرار دهد كه هزينه‌هاي گزاف به رياض تحميل مي‌كند.
هرچند فرآيند تنش‌زدايي در روابط خارجي عربستان سعودي از دو سال پيش با آشتي با قطر و در پي آن تركيه آغاز شد، اما عبور از مرز رقابت خصمانه با ايران، گامي بود كه نياز به بازانديشي در پويايي‌هاي ژئوپوليتيك منطقه و ذهنيت حاكمان سعودي نسبت به جايگاه‌شان در منطقه داشت. آشتي تهران و رياض، از اين جنبه اهميت دارد كه رهبران عربستان سعودي تصميم گرفته‌اند بر خلاف جريان هميشگي سياست خاورميانه حركت كنند و يكي از بحران‌هايي را كه مشخصه خاورميانه بود حل كنند تا محيط را براي رشد و توسعه كشور خودشان امن‌تر كنند. عادل الجبير، وزير خارجه پيشين عربستان هميشه در مصاحبه‌هايش در مورد جنگ يمن مي‌گفت دولت اوباما به ما گفت كه خودتان اوضاع را مديريت كنيد، حالا داريم مديريت مي‌كنيم. جبير از جمله مقام‌هاي سعودي بود كه معتقد بودند امريكا رياض را در رويارويي با ايران تنها گذاشته است و عربستان مجبور است با تكيه بر قدرت سخت خود با نفوذ ايران در منطقه مقابله كند. بعد از گذشت نزديك به ۸ سال، رياض هزينه‌هاي مداخله نظامي را احساس كرده و جنگ اوكراين نگراني‌اش را از منازعه وسيع‌تر دامن زده است، در نتيجه سعودي‌ها به اين نتيجه رسيده‌اند كه منافع‌شان در اين است كه اوضاع را به روش ديگري مديريت كنند: توازن در منطقه، بدون خصومت و بدون نياز به پشتيباني نظامي امريكا.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون