ادامه از صفحه اول
به سوي توازن و پايداري ـ ۲
كشوري كه منابع بزرگ دارد و اگر همانها را به صورت عادلانه تقسيم ميكرد، ضريب جيني بهشدت كاهش مييافت، پس چرا هيچگاه نتوانسته است كه حتي منابع زيرزميني را نيز به صورت مساوي توزيع كند؟ چرا پس از اين مدت زياد همچنان بخشهايي از كشور در فقر و بيمدرسهاي و فقدان اشتغال و... غوطهورند؟ به نظر ميرسد كه به جز چند سال اول انقلاب هيچگاه ارادهاي جدي براي حل اين مساله تحقق نيافته است. اگر هم بوده، به تبعات چنين خواستي ملتزم نشدهاند، و فقط خواستهاند با كميته امداد و بهزيستي مسائل را حل كنند كه هيچگاه حل نميشود.
هدفگذاري رشد ۸درصدي خيلي ضروري است. ولي الزام به شيء الزام به تبعات آن هم هست. رشدي كه در طول دهه ۹۰ منفي بوده است. رشد ۸درصدي سرمايهگذاري زياد و بهرهوري بالايي ميخواهد. در حالي كه اكنون وضعيت سرمايهگذاري در ايران حتي استهلاك را هم جبران نميكند و بهرهوري هم ثابت و كاهنده است. بخشي از سرمايهگذاريهاي ضروري نيز لزوماً رشد اقتصادي ايجاد نخواهند كرد. براي مثال حل موضوعاتي مثل آب و آلودگي هوا و ريزگردها و محيطزيستو...در عين حال كه نيازمند سرمايهگذاري كلان هستند، ولي بهبود آنها لزوماً به معناي افزايش توليد نيست، فقط امنيت محيطزيستي و بهبود شرايط را ايجاد خواهد كرد. از سوي ديگر وضعيت درآمدهاي دولت به گونهاي است كه امكان تأمين بودجه جاري و حفظ وضع موجود را هم ندارد، چه رسد به اينكه سرمايهگذاري كلان كند. وضعيت آنان چنان است كه در پي فروش دار و ندار دولت هستند. مساله بازنشستگان و بدهيهاي كلان بانكي و... از اين جملهاند. بنابراين لازم است كه براي تامين سرمايه يا از طريق سرمايهگذاري خارجي يا بخش خصوصي اقدام شود. ولي هر دو راه فعلاً مسدود است. اميدواريم رويكرد اخير در مواجهه با عربستان در ساير حوزههاي خارجي نيز تعميم پيدا كند و راه براي تامين و ورود سرمايه باز شود.
براي فهم ماجرا كافي است كه از سرمايهگذاران بپرسيم كه، آيا علاقهاي به سرمايهگذاري دارند يا خير؟ اگر ندارند، چرا؟ و تحت چه شرايطي ميتوانند سرمايهگذاري كنند؟ در حال حاضر بسياري از آنان حتي در حال نقد كردن سرمايههاي خود هستند. برخي از آنان نميدانند كه آينده چه خواهد شد. چون روشن بودن تصوير از آينده مهمترين ركن براي سرمايهگذاري است. آيا حكومت در وضعيتي هست كه نسبت به آينده اعتماد دهد؟ آيا چنين اعتمادي مبتني بر شواهد است؟ هنگامي كه اعتراضات اخير را صرفاً يك امر خارجي بدانيم و در نهايت هم گمان كنيم كه حل شده و به تنظيمات كارخانه برگرديم، آيا كسي با چنين وضعي اميدي به آينده خواهد داشت؟
بياييد معيار مشترك همه را رشد ۸درصدي كنيم. رشد ۸درصدي پايدار، و الا ما رشد دو رقمي حدود 14 درصدي سال ۱۳۹۵ را هم داشتيم. اگر همين يك معيار را براي سنجش كار دولت و مهمتر از آن سنجش عملكرد حكومت قرار دهيم، همهچيز حل خواهد شد. اگر نشد، هيچ توجيهي پذيرفته نيست، و اگر شد، همه خود را موظف بدانيم كه با تمام توان و انرژي از آن حمايت كنيم.
پايان
اصولگراها واقعا خوشحالند؟
حتي اگر آن را أكل ميته عندالاضطرار بداند، چون موفقيتي براي تيم وزارت خارجه دولت رييسي محسوب ميشود، به استقبالش ميرود. يكسال و نيم از عمر دولت سيزدهم در شرايط سخت تحريم خارجي و ناكارآمدي داخلي سپري شده و بهرغم شعارهاي نچسب، حتي در دل طرفدارانش جاي مناسبي ندارد. تبليغات مبتني بر دستاوردتراشي هم نتيجهاي جز درآوردن لج مردم نداشته. در چنين شرايطي فرصت توافق با عربستان ميتواند به نقطه عزيمت براي حل مناقشات بينالمللي تبديل شود و جريان اصولگرايي و دولت متبوعش را از مخمصه برهاند.
كاهش قيمت دلار و سكه و برقراري آرامش نسبي در اين بازار، حتي اگر مقطعي باشد، پالس هشداردهندهاي است كه دولت از فرصت پيشآمده بهره گيرد. كارآمد كردن و چابكسازي دولت در اين مقطع از طريق جايگزين كردن وزراي فعلي با افرادي كه حتي 20درصد از آنها قويتر باشند، ميتواند فرصتي طلايي را براي دولت رييسي رقم بزند.
دولت سيزدهم فقط در صورت بهبود شرايط اقتصادي و معيشتي است كه ميتواند خردهفرمايشهايش در حوزههاي اجتماعي را آسانتر به مردم بقبولاند يا دستكم واكنش منفي كمتري را برانگيزد.
جريان اصولگرا و دولت فعلي براي ماندگاري در قدرت به شدت به اتفاق اخير و پيامدهاي مثبت آن نيازمند بود. حال اگر توان حفظ و اداره آن را داشته باشد، ميتواند به تثبيت و تقويت موقعيت خود در آينده از جمله انتخابات 1404 اميد بالايي پيدا كند. اين فرصت براي رييسي هم از آن جهت مغتنم است كه ميتواند كانديداهاي اصولگرا در انتخابات بعدي كه روياي حذف او و استقرار در پاستور را دارند، سر جايشان بنشاند.
4. سرانجام اينكه استقبال مردم و جريانات سياسي از توافق اخير فضا را براي طرح يك پرسش جدي آماده ميكند؛ پرسش آن است كه شيوههايي كه در دو، سه دهه گذشته در سياست خارجي جريان داشته و عمدتا حول محور ايجاد تنفر و فاصله گرفتن از دنيا ميچرخيده قابل بازنگري، تجديدنظر و تغيير اساسي نيست؟