يادي از كاوه گلستان
آمده بود حقيقت را ثبت كند، برود
با اينكه 13 فروردين براي ايراني كه با روز طبيعت گره خورده است، اما جامعه هنري ايران اين روز را با خاطره دردناك از دست دادن كاوه گلستان به ياد ميآورد. عكاسي كه تمام هم و غم خود را در زندگياش روي ثبت حقيقت گذاشت، درست در چنين روزي در منطقه كفري عراق روي مين رفت تا خود به عنوان سند گوياي حقيقت شر جنگ و رنجهاي بيپاياني كه براي جامعه بشري به بار ميآورد، باشد.
كاوه گلستان كار حرفهاياش را به عنوان عكاس خبري از روزنامه كيهان آغاز كرد و نخستين عكسهايي كه با دوربينش ثبت كرد؛ عكسهايي از جنگ ايرلند شمالي بود.عكسهايي كه پس از انتشار خيلي سر و صدا كرد. پس از آن كاوه شد عكاس. او با اينكه مخالف جنگ بود، اما سالها به عنوان عكاس و فيلمبردار از جنگ و مناطق جنگزده عكاسي كرد. او از جمله عكاساني است كه وقايع انقلاب 57 را با دوربينش ثبت كرده و پس از آن جنگ هشت ساله ايران و عراق عكاسي كرد و در مقطعي هم به عنوان عكاس و فيلمبردار از جنگ امريكا عليه عراق عكاسي كرد او درباره احساس از عكاسي از مناطق جنگزده ميگويد: «گاهي اوقات احساس ميكردم لاشخورم؛ چون با هليكوپتر به هر جا كه كشت و كشتار بود، ميرفتيم. عكس ميگرفتيم و جنازه جمع ميكرديم. در طول جنگ دستمالي داشتم كه هميشه همراهم بود. اين دستمال را بارها شستهام و به آن گلاب زدهام اما كماكان بوي مرگ ميدهد! احساس ميكنم ديگر هيچ چيز مرا نميترساند. هيچ چيز حيرتزدهام نميكند. من نهايت را ديدهام.»
كاوه گلستان با دوربين عكاسياش فراتر از يك عكاس رفتار و تلاش كرد تا گوشههايي از زندگي واپس زده قشري از افراد فروخورده و درمانده جامعه ايراني كه نه كسي آنها را ميديد و نه دوستشان داشت را به ما نشان دهد. گلستان با عكسهايش فرصتهايي را براي فراخواندن آن بخش و بررسي و تحقيق به وجود آورد. او خود ميگفت: «ميخواهم صحنههايي را به تو نشان دهم كه مثل سيلي به صورتت بخورد و امنيت تو را خدشهدار كند و به خطر بيندازد. ميتواني نگاه نكني، ميتواني خاموش كني، ميتواني هويت خود را پنهان كني، مثل قاتلها، اما نميتواني جلوي حقيقت را بگيري، هيچكس نميتواند.» گويي كاوه گلستان آمده بود تا حقيقت را ثبت كند و برود. او در سالهاي ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۶ سه مجموعه عكس «روسپي»، «كارگر» و «مجنون» را گرفت. عكسهايي كه هر يك در زمان خود سر و صدا كردند و حتي منجر به تعطيلي نمايشگاههايش شد. بيشك او در گسترش عكاسي مستند اجتماعي در ايران سهم انكار ناشدني دارد، او در انتقال اطلاعاتش به شاگردانش بسيار دست و دلباز بود و شاگردان بسياري تربيت كرده است كه امروز هر يك به نوعي وزنهاي در عكاسي خياباني و مستند اجتماعي به شمار ميروند. نام و يادش گرامي.