• ۱۴۰۳ شنبه ۲۶ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5452 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۱۴ فروردين

هنر عكاس و بيان خويشتن

تسخير امر ناديدني

عليرضا كريمي صارمي

انسان از ديرباز همواره بر آن بوده تا افكار و تصورات خويش را به شكل‌هاي مختلف بيان نمايد. مصداق اين كلام، نقاشي‌ها و اشكالي است كه از هزاران سال پيش روي ديواره غارها به‌جاي مانده است. انسان امروز با ديدن اين تصاوير غرق در حيرت و خيال‌پردازي مي‌شود، خود را در جايگاه انسان‌هاي نخستين مي‌گذارد و تلاش مي‌كند تا بياني براي اين انديشه‌هاي هزاران ساله بيابد. به‌واقع هدف آنها چه بوده است؟ چه در فكر و انديشه خود داشته‌اند؟ پيام‌شان چه بوده است؟ در دوران ما سالانه ميليون‌ها دلار صرف تحقيق و پژوهش در باب زندگي انسان‌هاي نخستين مي‌گردد تا چگونگي زندگي آنها شناخته شود، اما تنها توسط تصاوير به‌جاي مانده از آنهاست كه پژوهشگران را قادر مي‌سازد تا فرضيه‌هايي را ارايه و از آن فرضيه‌ها خود دفاع كنند. تصاوير منقوش بر ديوار غارها بازنمايي تفكراتي قابل تامل و تعمق هستند و شايد بيان‌كننده نگاهي مستند از پيرامون‌شان. انديشه ابداع عكاسي توسط ژوزف نيسفور نيپس (1) فرانسوي در سال ۱۸۲۲م و ثبت اولين عكس به شيوه هليوگرافي يا خورشيدنگاري، در ادامه تفكر بشر براي به‌جاي گذاشتن تصاوير و مستنداتي از زمانه و زندگاني خويش رخ داد. هر چند شوق بازنمايي ديداري و ايده عكاسي، بسيار پيش‌تر از ابداع و اختراع دوربين عكاسي شكل گرفته بود؛ كاركرد آغازين هنرهاي ديداري ريشه در علاقه انسان به آفرينش و شبيه‌سازي اشخاص و اشياي پيرامون خود داشت. او پي برده بود كه تصاوير، به نوعي تسخير زمان و بخشي از زندگي اوست كه توانايي حافظه را نيز افزايش مي‌دهد پس ارزش نگهداري دارند.  در اوايل سده پنجم پيش از ميلاد فيلسوفي چيني به نام موتاي دريافت كه نورِ منعكس شده از شيئي روشن پس از عبور از سوراخي بسيار ريز همچون سوزن و برخورد با سطحي تاريك، تصويري وارونه از آن شيء ايجاد مي‌كند و همين كشف، تبديل به نمونه اوليه دوربين پينهُل (سوراخ سوزني) گرديد، اما در غرب، نخستين توصيف ثبت‌شده پينهُل را متعلق به فيلسوف يوناني ارسطو مي‌دانند كه در حدود ۳۳۰ پيش از ميلاد هنگام رصد خورشيدگرفتگي، وارونه بودن تصوير خورشيد را از لابه‌لاي برگ درختان روي زمين مشاهده كرده بود. (2) در سال ۱۴۹۰م نمونه اوليه دوربين عكاسي كه همان اتاق تاريك بزرگ (3) بود توسط لئوناردو داوينچي جهت تسهيل كار نقاشان ارايه گرديد.  با ورود به سده نوزدهم، جنبشي شهري و صنعت‌محور به نام مدرنيته پا به عرصه حيات نهاد. عصر مدرن راه را براي منابع عظيم و جديد در امور اعتباري و مديريت علم و فناوري گشود. زندگي مردم با سرعتي زياد دچار تحولي اساسي گرديد؛ راه‌آهن، كشتي بخار، تلگراف و دستگاه چاپ فلزي روزنامه ارايه اطلاعات به انسان‌ها را به سرعتي خيره‌كننده به جلو بردند. در آن روزگار امكان تحصيل رايگان در كشورهاي انگلستان و فرانسه باعث شكوفا شدن ادبيات گرديد به ‌گونه‌اي كه هر چه مردم بيشتر مي‌آموختند احساس نياز به اطلاعات عمومي بيشتر مي‌شد و اين باعث گرديد تا روزنامه‌ها و جرايدِ ارزان‌قيمت ارايه اطلاعات به جامعه را افزايش داده و با چاپ تصاوير گراوري و داستان‌هاي كوتاه روز بر مخاطبين خود بيفزايند، اما اين شوق بي‌حدِ مردم به ديدن تصوير باعث گرديد تا در سال ۱۸۴۲م نخستين هفته‌نامه مصور دنيا، با نام ايلوستريتد لندن نيوز (4)، چاپ و در حوزه گسترده‌اي توزيع گردد. در سال ۱۸۵۱م شخصي به نام لويي دودِرو (5) اهل مارسي فرانسه طرح استفاده از عكس اشخاص در انواع مجوزها همچون جواز كسب، گذرنامه‌ها و كارت ويزيت را مطرح نمود. پس از آن باتوجه‌ به علاقه و كنجكاوي مردم درخصوص شناخت جهان پيرامون خود، تصاوير عكاسانه به عنوان اسنادي قابل‌اعتنا از راه رسيدند تا شكل جديدي از سرگرمي ديداري خلق نمايند (6).  در سال ۱۸۵۴م شخصي به نام آندره آدولف اوژن ديسدري ايده كارت ويزيت يا كارت‌عكس را ثبت و ارايه نمود كه شامل پرتره‌هايي تمام يا نيم‌قد با ژست‌هاي مختلف از اشخاص بود. اين كارت پس از چند سال آن‌چنان در فرانسه مورد استقبال قرار گرفت كه ناپلئون سوم در زماني كه ارتش را براي جنگ با اتريش در اطراف پاريس آماده مي‌كرد، براي تهيه كارت ويزيت و گرفتن عكسي تبليغاتي از خود به استوديوي ديسيدري مراجعه كرد. اين امر متعاقبا باعث شهرت ديسيدري در پاريس و موجب شد تا روزانه تعداد زيادي از مردم به تقليد از ناپلئون كارت ويزيت تهيه كنند. در سال ۱۸۶۰م اشتياق مردم به داشتن كارت ويزيت موجب شد تا ديسيدري علاوه بر كسب شهرت بسيار، به ثروتمندترين عكاس جهان نيز تبديل شود.  شايد بتوان گفت ابداع كارت عكس يا كارت ويزيت اولين گام در مردمي‌شدن عكاسي بود؛ زيرا تبديل به يك شيوه رايج عكاسي گرديد كه به ‌راحتي شخصيت مدل در حال و هواي طبيعي و خارج از معيارها و ژست‌هاي معمول آن زمان را مورد دقت قرار مي‌داد. لباس‌هاي آدم‌ها يا اشياي كنارشان اغلب به فراخور منزلت اجتماعي يا آرزوهاي‌شان بود اما در كارت ويزيت‌ چهره‌نگاشت‌هاي (پرتره) شخصي بودند كه براي نگهداري در آلبوم و حفظ خاطرات بخشي از دوران زندگاني مردم با شعار «اين چهره من است، اين كار من است، اين من هستم» تهيه مي‌شدند. در سال ۱۸۶۲م در لندن شخصي به نام ماريون، كارتي ديگر به ‌نام كارت كابينت را در اندازه‌اي بزرگ‌تر از كارت ويزيت به جامعه معرفي نمود كه بسيار مورد توجه قرار گرفت، زيرا با افزايش اندازه آن، تصوير اشخاص با جزييات بيشتري ديده مي‌شد و توان بيشتري در پاسخگويي به تمايلات زيباشناختي داشت. پس از اين شور فراوان به عكاسي، تعدادي از عكاساني كه فقط براي علاقه شخصي خود عكاسي مي‌كردند نه صرفا براي كسب درآمد (عكاسان آماتور) مانند راجر فنتون (7)، رابرت هاولِت (8) و هِنري پيچرابينسون (9)، گامي فراتر از عكاسان زمانه خود برداشته و از طريق عكاسي بيشتر به دنبال بيان تمايلات شخصي و شايد تفكر و انديشه فردي رفتند. آنها دريافتند كه عكاسي مي‌تواند ابزاري براي اهدافي هنرمندانه باشد. هر چند كه برخي از افراد معروف آن زمان مثل شارل بودلر (10) شاعر نمادگراي فرانسوي، عكاسي را موجب به‌ خطر افتادن هنر والا مي‌دانست و از اينكه از خود عكسي داشته باشد بيزار بود. او نسبت به نقش عكاسي در هنرها و جامعه و فقدان قدرت تخيل مردم انتقادات تندي به عمل ‌آورد و عكاسي را به ناكامي در مخاطب قرار دادن جهاني كه در آن ايفاي نقش مي‌كند متهم نمود. البته در آن زمان شخصي مانند اليزابت ايستلِيك (11)، منتقد هنري و مورخ هنر، موضع منتقديني چون بودلر را اشتباه عنوان كرده و آينده عكاسي را رسانه ارتباطي نوين مي‌دانستند. (12)  آنچه امروزه مشهود است، صحه ‌گذاشتن بر نظريه خانم لِيكاست؛ زيرا عكاسي در عصر حاضر به عنوان رسانه‌اي قدرتمند تلاش مي‌كند تا ارتباطي عميق بين هنرمند عكاس و مخاطبان خود ايجاد نمايد. اما از منظر روان‌شناسي، سوالاتي مطرح مي‌شود: 
۱- آيا از خود پرسيده‌ايد چه عاملي باعث مي‌شود كه بخواهيد عكاسي كنيد؟
۲- آياصرفا براي سرگرمي عكس مي‌گيريد؟
۳- آيا براي امرار معاش عكاسي مي‌كنيد؟
۴- آيا عكاسي در خط سير زندگي هنري شماست؟
۵- آيا صرفا عشق به عكاسي سرگرمي بي‌حد و حصري است؟
ويتگنشتاين (13) مي‌گويد: «كاربرد هر واژه در عمل معناي آن واژه است. (14)» بنابراين مي‌توان گفت هنرمند عكاس با به‌كار‌گيري واژه‌هايي تصويري به دنبال آن است تا با نگاهي جست‌وجوگرانه موضوعاتي مهم اما پنهان در انديشه جامعه را بيابد و تصاويري از اعماق ذهن خود را بيان نمايد. وي در اين مسير عناصر تشكيل‌دهنده عكس را چون واژه‌ها كنار هم مي‌چيند و معنا را به مخاطب انتقال مي‌دهد. لازم به ذكر است با ورود به قرن بيست و يكم، انديشه در هنر عكاسي بسيار گسترش يافت و امروزه هر عكسي كه با هدفي هنري و براساس خيال و انديشه‌اي ناب جهت بيان خويشتن خلق مي‌گردد مي‌تواند در گروه هنرهاي زيبا قرار بگيرد و اينجاست كه مي‌توان گفت عكاسي در خط سير زندگي هنري ما قرار گرفته است، بنابراين براي دانستن اينكه آيا يك عكس هنري است يا خير، هميشه مهم است كه با نگاهي كنجكاوانه هدف عكاس از توليد آن عكس را جست‌وجو كنيم. اگر در يك عكس يا مجموعه عكس نشاني از روحيات، درونيات و انديشه يك عكاس وجود نداشته باشد و صرفا ثبت مستندي از پيرامون آن باشد، نمي‌تواند در جايگاه يك اثر هنري بگنجد و صرفا مي‌توان از آن براي اطلاع‌رساني، آموزش يا ديگر موارد استفاده نمود. شايد امروزه تصور اينكه زماني عكاسي به عنوان يك هنر درنظر گرفته نمي‌شد كمي دشوار باشد، اما در اواخر قرن 19 و اوايل قرن 20 اين‌چنين بوده و هنرمندان عكاسي چون آلفرد استيگليتز (15) و ساير عكاسان مدرنيست براي كمك به اين مهم بسيار تلاش كردند. نقطه عطف ديگري در اوايل قرن بيستم رخ داد؛ زماني كه عكس‌هاي استيگليتز در كنار نقاشي‌هاي هنرمنداني مانند مري كاسات (16) و جيمز مك نيل ويستلر (17) به نمايش گذاشته شد. اين نمايشگاه، با عنوان نمايشگاه ويژه هنرهاي معاصر، توسط كلوپ هنرهاي ملي سازماندهي شد و گمان مي‌رود اولين نمايشگاه بزرگ امريكايي باشد كه عكاسان و نقاشان به صورت يكسان در كنار هم ديده شدند. بعدها، استيگليتز و همسرش جورجيا اوكيف (18) موجب ورود هنر عكاسي به موزه‌ها شدند كه درواقع يك شاهكار بزرگ بود. با اهداي 27 عكس توسط استيگليتز به موزه هنرهاي زيباي بوستون در سال 1924 نخستين‌بار يك موزه بزرگ، عكس را در مجموعه دايمي خود پذيرفت. (19)  اما عاملي كه باعث مي‌شود يك انسان علاقه‌مند به عكاسي شود را بايستي در روانشناسي عكاسي جست‌وجو كرد، زيرا مي‌توان گفت كه دوربين عكاسي وسيله‌اي براي بازتاب درونيات و ذهنيات يك عكاس است. در واقع يك عكاس تجربه ديداري خود را به شكلي ملموس بازنمايي مي‌كند. اين بازنمايي پس از انتخاب سوژه با شناخت كامل از نور، تركيب‌بندي و تصورات روحي رواني خود، نحوه برقراري اين ارتباط تصويري را ايجاد مي‌كند. در اصل مي‌توان گفت او مفسر و تسخيركننده بخشي از زمان زندگي خويش است؛ زماني كه ديگر قابل بازگشت نيست. روانشناسي عكس به ما مي‌گويد كه ما نيز در مقام بيننده، عكس‌ها را بسيار متفاوت مي‌دانيم و اگر با دقت بيشتري به خوانش يك عكس بپردازيم به انگيزه عكاس و محتواي احساسي او پي خواهيم برد. در روانشناسي عكس مبتني بر تفكر روانكاوانه فُرويد، عكس‌ها ممكن است با هدف كشف فرآيندهاي ناخودآگاه در روان عكاس تحليل شوند. از اين رو عكاسي نقشي درماني پيدا مي‌كند و برخي از روان‌درمانگران بيماران خود را تشويق به عكاسي مي‌كنند تا به عنوان يك روش درماني از خود سلف پرتره‌هايي تهيه نمايند با هدف مطالعه تصويري بدن ايشان و در جهت آنكه بيماران ظاهر فيزيكي خويش را بپذيرند، بنابر اين يك عكس، بازتابي از روح و روان يك عكاس است، او با وارد نمودن ارزش‌ها و اعتقادات خويش در آثارش با مخاطبان ارتباطي روحي برقرار مي‌نمايد. لازم به ذكر است روانشناسي و عكاسي نگاهي خاص به جهان را از ديدگاه هنرمند عكاس ارايه مي‌دهد. بنابراين، آنها در يك اتحاد شگفت‌انگيز و مفيد گرد هم مي‌آيند تا خود را كشف و بيان كنند. از اين رو روانشناسي و عكاسي مي‌توانند بخشي از ساخت هوّيت باشند (20). در ادامه بحث بيان خويشتن توسط هنرمند عكاس لازم است اين بيان انديشه از منظر جامعه‌شناسي نيز مورد بررسي قرار گيرد. اگرچه علاقه جامعه‌شناسان به عكاسي از ارزش بالايي برخوردار است، اما عكاسان نيز نيازمند نگاهي جامعه‌شناختي براي درك عميق‌تر از تحولات اجتماعي پيرامون خويش براي رسيدن به بياني هنري هستند. آنتوني گيدنز مي‌نويسد: «شخصيت و انديشه اجتماعي ما شديدا تحت‌ تاثير جامعه‌اي است كه هر يك از ما به ‌طور اتفاقي در آن زندگي مي‌كنيم. در عين ‌حال، در رفتارهاي روزانه خود زمينه‌هاي فرهنگي و اجتماعي را كه تلاش‌هاي‌مان در آن رخ مي‌دهند فعالانه بازآفريني مي‌كنيم و از نو شكل مي‌دهيم.» (21) پس مي‌توان گفت شناخت بيشتر جامعه براي هنرمند عكاس يعني باز پردازش نگاهي جامعه‌شناختي و به تبع آن بازنمايي انديشه‌اي هنرمندانه به‌ واسطه دوربين عكاسي. به بياني ديگر نقطه تلاقي ميان عكاسي و دانش جامعه‌شناختي، ثبت و درك پديده‌هاي اجتماعي است، زيرا اگر چيزي را درك نكرده باشيم، نمي‌توانيم آن را بيان كنيم. درك يك هنرمند عكاس از جامعه خود بدون شك در آثار هنري او متجلي مي‌گردد و به بيان خويشتن خويش مي‌پردازد. ماينور وايت (22) عكاس معروف امريكايي مي‌گفت «من از آنچه هست عكس نمي‌گيرم بلكه از آنچه هستم عكس مي‌گيرم.» او معتقد بود كه ما سوژه را از جان و روح خودمان ابداع مي‌كنيم و عكس را مانند آينه‌اي مي‌دانيم كه درونيات ما را نمايان مي‌سازد. (23)  اكنون عكاسي يك منبع پايدار هنر براي بيان خويشتن است و براي اينكه به يك كليشه فاجعه‌آميز و تكراري تبديل و مانند روزنامه‌اي كهنه با آن برخورد و به ‌دور افكنده نشود لازم است عكاسان هنرمند با انديشه‌اي نو به آفرينشي متفاوت در ايجاد ارتباطي متفكرانه و تاثيرگذار با مخاطب گام بردارند. سوزان سونتاگ (24) در كتاب درباره عكاسي مي‌نويسد: «عكس‌ گرفتن يعني تصرف موضوعي كه عكاسي شده است به معناي قرار دادن عكاس در ارتباطي مشخص با جهان كه چيزي شبيه دانش است و از اين‌رو شبيه قدرت است.» (25) هري كالاهان (26) رييس گروه عكاسي مدرسه ديزاين رُد آيلند (27) نيز معتقد بود كه عكاسي نه در چهارچوب دوربين كه براساس فرآيندي است كه از طريق آن بتوان خود را ديد و ساختار ذهني عكاس است كه ساخت و دستيابي به معنا را در يك عكس مهيا مي‌كند.» كالاهان اضافه مي‌كند: «من به نقل مسائلي علاقه‌مندم كه مرا به مجموعه‌اي از ارزش‌هايي كه سعي در كشف و نهادينه كردن‌شان دارم متمايل مي‌كند. اين تلاشم را مي‌خواهم با عكاسي به پيش ببرم.... (28)» وي معتقد بود سوژه را بايستي به شيوه‌اي نو و تاكيدي نشان داد و مي‌گفت عكس مي‌تواند لحظه‌اي را تسخير كند كه هيچ‌گاه به چشم آدم‌ها نيامده است. او به ‌شدت به عكاسي ايمان و اميد داشت چون به شهود دريافته بود كه عكس‌ها در لحظه ديده شدن روح مخاطبين خود را لمس مي‌كنند.بي‌ترديد رسالت رسانه هنر به خصوص هنر عكاسي، همواره براي ايجاد ارتباطي تنگاتنگ بين خالق اثر هنري و مخاطب بوده است. هنرمند عكاس تلاش مي‌كند تا آنچه كه ديگران آن را نمي‌بينند با زبان هنر ارايه نمايد و از زاويه‌اي جديد به موضوع موردنظر بپردازند؛ زيرا او رسانه عكاسي را واسطه‌اي قرار مي‌دهد براي بيان درونيات خويش. از اين‌رو پيوسته به دنبال بيان خويشتن است تا شايد انگيزه‌اي باشد براي تفكر و تعقل در جامعه‌اي كه ميل به پرسشگري، پاسخگويي و آگاهي دارد.
عكاس- مدرس دانشگاه علم و صنعت ايران
پي‌نوشت‌ها: 
1- Joseph Nicephor Niepce مخترع فرانسوي كه نخستين عكس در جهان توسط او ثبت شده است.
2- هرش، رابرت (۱۳۹۹)، تاريخ اجتماعي عكاسي، ج ۱، ترجمه كيهان ولي‌نژاد، تهران، پرگار، ص۲۵.
3- Camera Obscure.
4- Illustrated London News.
5- Louis Dodero.
6- هرش، ۱۳۹۹، ج ۱، ص ۳۷.
7- Roger Fenton
8- Robert Howlett
9- Henry Peach Robinson
10- -Charles Baudelaire
11-Lady Elizabeth EastLake (۱۸۹۳-۱۸۰۹)، نويسنده، منتقد هنري و مورخ هنر انگليسي.
12- همان ص ۱۶۸ تا ۲۴۳.
13- Ludwig Josef Wittgenstein فيلسوف نامدار اتريشي در قرن بيستم بود.
14- ريچارد، آلن و تروي، ملكم (۱۳۸۳)، ويتگنشتاين نظريه و هنر، ترجمه فرزان سجودي، تهران، فرهنگستان هنر، ص ۱۲۰.
15- Alfred Stieglitz عكاس امريكايي، در طول فعاليت حرفه‌اي خود نقش بسزايي در قبولاندن عكاسي به عنوان يك هنر داشت.
16- Mary Cassatt، نقاش امريكايي قرن نوزدهم كه سبك نقاشي او امپرسيونيسم بود.
17- James Abbott McNeill Whistler نقاش امريكايي و خالق تابلوهاي مشهور آرايش در سياه و خاكستري.
18- Georgia Totto O Keeffe نقاش مدرنيسم امريكايي و همسر استيگليتز
19- https: //photographylife.com
20 https: //the.me/the-psychology-of-photography/
21- گيدنز آنتوني (۱۳۸۵)، جامعه‌شناسي، مترجم منوچهر صبوري، ني، تهران، ص۵۱.
22- Minor whiteعكاس، نظريه‌پرداز و منتقد امريكايي.
23- هرش، رابرت (۱۳۹۹)، تاريخ اجتماعي عكاسي، ج ۲، ترجمه كيهان ولي‌نژاد، تهران، پرگار، ص۶۹۸.
24- Susan sontag نويسنده و نظريه‌پرداز امريكايي.
25- سوناگ، سوزان (۱۳۸۹)، درباره عكاسي، ترجمه نگين شيدوش، تهران، حرفه هنرمند، ص ۲۰.
26- Harry Morey Callahan عكاس امريكايي و استاد عكاسي در موسسه طراحي شيكاگو و مدرسه رد آيلند.
27- The Universiyt of Rhode Island
28- هرش۱۳۹۹، ص۷۰۲.


برخي از افراد معروف آن زمان مثل شارل بودلر (10) شاعر نمادگراي فرانسوي، عكاسي را موجب به‌ خطر افتادن هنر والا مي‌دانست و از اينكه از خود عكسي داشته باشد بيزار بود. او نسبت به نقش عكاسي در هنرها و جامعه و فقدان قدرت تخيل مردم انتقادات تندي به عمل ‌آورد.


سوزان سونتاگ در كتاب درباره عكاسي مي‌نويسد: «عكس‌ گرفتن يعني تصرف موضوعي كه عكاسي شده است به معناي قرار دادن عكاس در ارتباطي مشخص با جهان كه چيزي شبيه دانش است و از اين‌رو شبيه قدرت است.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون