نگاهي به رويكردهاي تنشآفرين اروپا و تركيه در ارمنستان
غفلت از قفقاز براي ايران سهمگين خواهد بود
نويد مجيدي
درباره مقام و پايگاه ارمنستان در تاريخ ايران مطالب بسياري نگاشته شده است. روشنترين و برجستهترين و مهمترين مطلب در اين باره، پيوندهاي ديرين فرهنگي ميان مردمان ارمنستان و ايران است؛ بخشي ديگر از اين پيوندها در طول تاريخ بر بازرگاني ميان اين دو، اهميت راههاي بازرگاني و نيز مسائل دفاعي و استراتژيك بنا شدهاند. در نتيجه بسيار شايسته و مهم است كه بهطور منظم، با حساسيت و دورانديشي به مسائل ارمنستان و ايران، بهويژه در حوزه امنيت ملي و مسائل ژئوپليتيك بپردازيم، زيرا در اين ساليان، رويكرد خارجي عمدتا ناكارآمد دولت ايران در حوزه قفقاز همواره اين نگراني را پيش ميآورد كه باز هم از آن غفلت كنيم و قافيه را به قدرتهاي منطقهاي و فرامنطقهاي ببازيم؛ در دوره كنوني كه با آغاز جنگ در اوكراين، شاهد تلاش فراوان غرب براي تسلط بر قفقاز و ازجمله بر ارمنستان هستيم، اهميت توجه به قفقاز و ارمنستان بسيار بيشتر است.
در يكسال اخير اتحاديه اروپا چندين نشست برگزار كرده تا «نيكول پاشينيان» و «الهام علياف» را براي گشايش دالان زنگهزور به توافق برساند. درباره هدفهاي پنهان اين تلاشها تاكنون تحليلهايي نوشته و منتشر شده است كه ضمن پرداختن به برخي نكات مشترك آنها، به اوضاع كنوني ارمنستان و آيندهاش نگاهي دوباره خواهم داشت.
يكي از مسائلي كه به تازگي مطرح شده درخواست پارلمان اروپا از ارمنستان براي خروج از پيمان «امنيت گروهي» است؛ چنانچه اين درخواست از سوي ايروان پذيرفته شود، خروج نيروهاي حافظ صلح روسيه از ارمنستان را به دنبال خواهد داشت. روشن است كه يكي از نتايج اين كار در آينده، حتي اگر در كوتاهمدت رخ ندهد، حضور نظامي ناتو در قفقاز خواهد بود، بهطور طبيعي زمينههاي اين حضور در آغاز با برگزاري رزمايش مشترك فراهم ميشود؛ نگاهي به گسترشِ يارگيري ناتو پس از عضويت بسياري از كشورهاي بلوك شرق و جمهوريهاي سابقِ شوروي و راي تازه پارلمانهاي مجارستان و تركيه به عضويت فنلاند در ناتو - و به سود غرب - اين ديدگاه را تقويت ميكند. برگزاري رزمايش مشترك نظامي در همه نقاط جهان امري طبيعي - بهويژه در بين كشورهاي همسو- است، اما سادهانگارانه است كه برگزاري چنين رزمايشهايي را در منطقه قفقاز و در گرجستان يا ارمنستان و... از نوع عادي و بيخطر براي كشورهاي منطقه بدانيم و همانگونه كه گفتيم مقدمهچيني براي حضور رسمي ناتو خواهد بود و فرجامِ جنگ اوكراين رسميت اين حضور را تاييد يا رد خواهد كرد. تجربه ساليان گذشته درستي اين مطلب و پيوند اين تحركات را با تحولهاي سياسي آينده در درون يا برونِ مرزهاي برخي كشورها، بهويژه در بخشهاي خاوري اروپا، نشان داده است. رزمايشهايي از اين دست در قفقاز - كه گاه تركيه و باكو برگزار ميكنند - را با رزمايشهاي مشترك در اقيانوس هند، خاور دور يا اروپاي خاوري نبايد يكسان فرض كنيم؛ زيرا رزمايشها در مناطق ياد شده يا در برخي مناطق ديگر جهان، معمولا اصول «رعايت فاصله حايل» و «دوري از تحريكپذيري» را همراه خود دارد. اما منطقه قفقاز چنين نيست؛ منطقهاي است با بافت پيچيده و درهمتنيدهاي كه امنيت ملي ايران - به عنوان قدرت منطقه - و روسيه - به عنوان يك قدرت جهاني - در آن مطرح است. از اينرو از نگاه ژئوپليتيكي، منطقه ياد شده اهميت بسيار براي ايران و روسيه دارد. بيگمان فشار اروپا بر سران «ايروان» براي پذيرش تفاهم با «باكو» و تن دادن به درخواستهاي پارلمان اروپا، نقشهاي با همراهي تركيه و اسراييل است كه از يك طرف براي برآوردن منافع اقتصادي آنان و اجراي سياستهاي امريكاست و از طرف ديگر براي آوردن فشار بر روسيه، تا اينكه يا جنگ پايان يابد يا روسها به سوي شكست روند؛ زيرا از ديدِ من اروپا فريب اين ايده و تحليل را خورده كه «روسيه با تهاجم به اوكراين درپي فروپاشي اتحاديه اروپاست.» كه در جايي و طي يك مقاله تحليلي بلند، به دلايل نادرستي اين تحليل پرداختهام. اروپا خود در تلهاي افتاده است كه برخي اعضايش در همراهي با انگليس و امريكا برپا كرده و اوكراين را قرباني طمعورزي خود كردهاند.
در برهه كنوني، فرانسه تنها قدرت سنتي اروپاست كه در برابر مساله قفقاز موضعي محتاطانه گرفته. جايگاه تاريخي فرانسه در سياست اتحاديه اروپا و پيشگامياش كه از گذشته تاكنون خواهان ارتش متحدِ مستقل و رويكردهاي سياسي مستقل براي اتحاديه بوده، لازمه اين توجه است. به نظر ميرسد تنها كشور از ميان قدرتهاي جهاني كه اكنون يا در آينده بتواند به تعديل رويكردهاي ويرانگرِ ديگر اعضاي اروپا در قفقاز بپردازد، فرانسه است. اگرچه فرانسه اكنون درگير اعتراضات سراسري است و همين سبب شده نتواند نقش پررنگي در مديريت بحرانهاي جهاني اخير بازي كند، اما فرانسويها از يك سو براي ماندن در راسِ هرم رهبري اروپا و براي اينكه قافيه را به آلمان نبازند، بايد موضع خود را دور از انفعال كنوني بيان و بدان عمل كنند تا در مديريت مناقشات جهاني نقشآفرين باشند و از سوي ديگر منافع اقتصادي فرانسه و روابط خوبشان با ارمنستان ايجاب ميكند تا راهكاري براي جلوگيري از نفوذ و طمعورزي اقتصادي انگلستان، اسراييل و تركيه - به عنوان نماينده سنتي انگليسيها - در قفقاز، بهويژه در ارمنستان كه بحراني منطقهاي آفريده است بيابند؛ خاصه با درنظر گرفتن اينكه تركيه هم درپي نفوذ بر بازار ارمنستان - و در پشتِ حضور اقتصادي، طبيعتا به دنبال گسترش ايده «پانتركيسم» - است.
فرانسه پس از آغاز جنگ اوكراين هم مواضع تند و راديكال عليه روسيه نگرفت و با عنايت به اين مطلب و رابطه نه چندان خوب فرانسه و تركيه، ميتوان حضور آنها را يك وزنه تعادل در مسائل قفقاز به شمار آورد؛ در غير اين صورت پايان اين مناقشه، باتوجه به درگيري روسها در ميدان جنگ و رويكرد كنوني ايران، فعلا هيچ راهي ندارد مگر آنكه يكي از دو طرف غرب يا روسيه شكست را پذيرا باشد.
بنا بر مطالبي كه بدان پرداختيم، بار ديگر بايد به اهميت قفقاز - بهويژه ارمنستان - براي آينده ايران تاكيد كرد. پس از توافق دو حكومت ايران و عربستان، اكنون كه «علياف» با پشتيباني لندن، تلآويو و آنكارا بانگ جنگ برميآورد يا ادعاهاي دروغين و بزرگتر از قوارهاش درباره هويت ملي «ايران» و نيز «ايرانشهر» بر زبان ميآورد، نوبت آن است تا از ديپلماسي مقتدرانه براي از بين رفتن تنش در قفقاز هم بهره برد. حكومت ايران نبايد تنها در خواب توافق با عربستان بماند يا بر اين ايده حتم داشته باشد كه «روسها اسب بازنده جنگند»، زيرا مساله اصلي مساله امنيت ملي ايران است و هرگونه غفلت يا تكرار اشتباهات گذشته، نتايج ويرانگري براي ما - و بهطور طبيعي مردم ارمنستان - و حضور بازيگراني بيشتر در قفقاز را درپي خواهد داشت.
شايسته يادآوري است كه حضور اقتصادي ايران در بازار ارمنستان بايد حفظ و گسترده شود، زيرا افزون بر منافع اقتصادي، با توجه به استقبال ايرانيان و ارمنيان از كالاهاي يكديگر، از پيوندهاي فرهنگي دو كشور نيز پاسداري خواهد كرد. از اينرو بايد با دقت در رصد مسائل مربوط به منطقه، با يك رويكرد سياسي مستقل، خردورزانه و قاطع كه منافع ملي را برآورده كند، از پيامدهاي امنيتي تنش در قفقاز جلوگيري كنيم.
روزنامهنگار و تحليلگر