تداوم تقابل راهبردِ قيچي با پيكان
ايران با عملگرايي در سياست خارجي
و در موقعيتي كه كمتر مورد انتظار بود ناگهان دست به گشايشي بزرگ با كشورهاي عربي حوزه خليجفارس زد
حميدرضا اكبرپور
حدود ۱۸ ماه قبل و در يادداشتي تحليلي با عنوان «راهبرد قيچي اسراييل در تقابل با راهبرد پيكانِ ايران»(1) كه در وبسايت مركز مطالعات راهبردي خاورميانه منتشر شد، به تقابل راهبردهاي اسراييل و ايران براي مهار همديگر در منطقه خاورميانه پرداختم. در آن يادداشت به راهبرد ايران پرداخته شده كه مانند پيكاني، سرزمينهاي غرب آسيا مانند عراق، سوريه و لبنان را شكافته و به درياي مديترانه رسيده است. از سوي ديگر نيز به راهبرد تقابلي اسراييل پرداخته شده كه مانند قيچي، مناطق شناخته شده تحت عنوان محور مقاومت را نشانه گرفته است. اين راهبرد را به اين دليل ميتوان قيچي ناميد كه مانند قيچي داراي دو تيغه است كه هر يك از آن تيغهها، نماد كشورهايي است كه در دو سوي شمال و جنوب در تقابل با ايران قرار داشتند. تيغه شمالي اين راهبرد كه تمركز آن، فشار بر ايران در حوزه قفقاز بود متشكل از تركيه و آذربايجان و نوعا روسيه بود، اما تيغه پاييني اين راهبرد را كشورهاي عربي تشكيل ميدادند كه عملا در تقابل با ايران قرار داشتند. دامنه اين تيغه متشكل از ايالاتمتحده، عربستان و كشورهاي كوچكتري نظير امارات و بحرين بود. در اين ميان اسراييل را ميتوان پيچ متصلكننده دو قسمت تيغه قيچي فرض كرد كه آن را به ابزار برندهاي تبديل ميكرد كه اهداف اين راهبرد را به نحو احسن دنبال ميكرد.
روند وقايع نيز در آن زمان به گونهاي پيش ميرفت كه اسراييل از يكسو با تحكيم روابط با آذربايجان و تركيه و از سوي ديگر با گسترش پيمان صلح ابراهيم، به دنبال برندهتر كردن هر چه بيشتر راهبرد خود بود.
در آن مقطع، پيشنهاد نگارنده براي مهار راهبرد قيچي اسراييل، در گفتوگوي مستقيم و منعطف ايران با كشورهاي عربستان و تركيه بود كه بدنه قيچي را تشكيل ميدادند و به نوعي حلقه اتصال راهبرد اسراييل با كشورهاي كوچكتر در شمال و جنوب ايران بودند.
حال با گذشت ۱۸ ماه از آن تحليل، به نظر ميرسد متغيرها دچار تغييراتي شده و برخي متغيرهاي جديد نيز به صحنه اين تقابل راهبردها وارد شده است. مهمترين متغيرها در ابتدا به ورود بازيگران جديد به اين عرصه برميگردد. نخست اينكه نتانياهو بعد از دورهاي دوري از قدرت، مجددا در اسراييل موفق به تشكيل دولت شد. از سوي ديگر، چين به عنوان بازيگري جهاني به معادلات منطقه ورود كرده است كه در ادامه به تاثير آن پرداخته ميشود. با ورود اين بازيگران، در وضعيت راهبردهاي پيكان و قيچي دگرگونيهايي رخ داد. مهمترين تغييرات حاصل شده از حضور نتانياهو را ميتوان در گستردهتر شدن حضور اسراييل در گستره شمالي ايران با افزايش مراودات سياسي ازجمله افتتاح سفارت آذربايجان در اسراييل و سفارت اسراييل در تركمنستان ديد. از سوي ديگر حضور نتانياهو در دولت، با ائتلافي از تندروترين گروههاي محافظهكار همراه بوده است. اظهارات سران اين گروهها ازجمله بنگوير و اسموتريچ در باب فلسطين، موجب واكنش تند كشورهاي عربي و اسلامي شده است به نحوي كه برخي آن را مهمترين تهديد عليه پيمان صلح ابراهيم ميدانند. البته دردسرهاي اين ائتلاف، فقط محدود به سياست خارجي اسراييل نبوده است، بلكه دولت اسراييل را در تقابل با جامعه اين كشور نيز قرار داده است. اعتراضات گسترده اخير اسراييليها در مخالفت با اصلاحات قضايي مدنظر دولت نتانياهو از مصاديق بارز اين نوع از تقابلهاست.
اما ورود چين با مختصات خاص خودش نيز اثرات قابل ملاحظهاي بر زمينه تقابل راهبردهاي ايران و اسراييل وارد كرده است. چين با ميانجيگري ميان ايران و عربستان، زمينههاي ايجاد شده در بغداد را بهسرانجام رسانيد و ماحصل آن، توافق براي ايجاد روابط ديپلماتيك بين اين دو كشور بعد از چند سال روابط سرد و خصمانه بود. بدون شك ايجاد روابط بين ايران و عربستان، دومينووار يخ روابط با ساير كشورهاي عربي را نيز آب خواهد كرد. كما اينكه هماكنون روابط ايران و بحرين نيز به سمت بهبودي است.
البته در اين ميان حضور چين را بايد متكي بر منافع آن كشور دانست، چراكه بخش عمدهاي از كريدورهاي چينمحور متاثر از حوزه خليجفارس و خاورميانه است.
اما بخشي از تغيير وضعيتها نيز ناشي از ورود بازيگران جديد نيست و ماحصل رويدادهايي است كه بر راهبردهاي نامبرده اثرگذار بوده است. بحران اوكراين بدون شك موثرترين متغير اثرگذار بوده است. البته اين رويداد بيشتر بر راهبرد ايران موثر بوده است. بحران اوكراين از يكسو با درگير كردن روسيه، حضور كمرنگترش در سوريه را در پي داشته كه جايگزين بالقوه آن ايران بوده است. از سوي ديگر نيز موجب تقويت روابط امنيتي و نظامي ايران و روسيه شده كه ماحصل آن فضاي مانور نسبتا بيشتر براي ايران در حوزه قفقاز بوده است. اين موارد به تقويت راهبرد پيكان ايران منجر شده است. البته اين بحران و طرح مسائلي مانند كمك پهپادي ايران به روسيه، از نگاهي ديگر موجب افزايش فشارها بر ايران و راهبرد منطقهاي آن بوده است. رويدادهاي موثر ديگري نيز بر راهبرد ايران قابل شناسايي است. قدرت گرفتن دولت سوداني در عراق كه با پافشاري ايران ميسر شد و البته زلزله مهيب و انتخابات بسيار چالشي پيش رو در تركيه، بر تقويت راهبرد ايران و البته تضعيف راهبرد اسراييل در تيغه بالايي راهبرد قيچي موثر بوده است. البته در اين ميان بدون شك اعتراضات گسترده در پاييز ۱۴۰۱ ميتواند قلب شكننده راهبرد پيكان باشد، چراكه مبنا و پايه راهبرد فوق را از درون ميتواند متلاشي كند.
در مجموع با توجه به تبيين شرايطي كه مطرح شد، اينگونه به نظر ميرسد كه ايران با عملگرايي در سياست خارجي و در موقعيتي كه كمتر مورد انتظار بود ناگهان دست به گشايشي بزرگ با دول عربي حوزه خليجفارس زد. اين گشايش با ميانجيگري چين و در تركيب با مواضع تند دولت نتانياهو، ميتواند
تا حد قابلتوجهي از برندگي و فشار مضاعف تيغه جنوبي راهبرد قيچي اسراييل بر ايران بكاهد. اما در مورد قسمت شمالي راهبرد اسراييل، ايران كمتر دست به ابتكار و اقدام موثري زده است. نكته مثبت در آن حوزه، تقويت مناسبات با روسيه و تعديل مواضع آن در جهت ورود ايران در حوزه قفقاز بوده است. مواضع تركيه با توجه به موقعيت خاص آن كشور و زلزله مهيبي كه رخ داده و البته انتخاباتي كه پيش رو دارد، مقطعي است. در اين حوزه ضروري است كه ايران به توافقات موثري با تركيه دست پيدا كند، چون توافق با تركيه به مهار آذربايجان خواهد انجاميد.
درنهايت اما آنچه اثر نهايي و اصلي را بر پايداري راهبرد پيكان و تضعيف راهبرد قيچي ميگذارد، تقويت جبهه داخلي ايران است. غيرممكن است همراهي اكثريت جامعه نباشد و بتوان بر استواري راهبردي در وراي مرزها اميدوار بود. بنابراين عمق راهبردي ايران را بايد بر رابطه مستحكم دولت-ملت و تقويت بنيانهاي آن بنا نهاد تا تكيهگاهي ممتاز براي راهبرد پيكان در جهت تقابل با راهبرد قيچي باشد.
دكتراي حقوق بينالملل عمومي
پژوهشگر مهمان پژوهشكده مطالعات استراتژيك خاورميانه
پاورقي
1-https://www.cmess.ir/Page/View/2021-11-01/4905