• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5458 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۲۱ فروردين

با حرف نزدن از افكار خودكشي نمي‌توان به شكل موثر جلوي آن را گرفت

افكار خودكشي، كفر نيستند؛ به فضا براي حرف زدن نياز داريم

  اگر به خودكشي فكر مي‌كنيد، هميشه مي‌توانيد كمك حرفه‌اي دريافت كنيد، شماره‌هاي امداد خودكشي ازجمله 123 و 1480 براي كمك آماده هستند، تنها با جست‌وجوي كلمه خودكشي در گوگل مي‌توانيد كمك رايگان و حرفه‌اي دريافت كنيد. 

فاطمه كريمخان: محال ممكن است، به خصوص در جوامع كمتر آموخته‌اي مثل جامعه ما، محال ممكن است كه صحبتي از خودكشي، به خصوص خودكشي افراد شناخته شده، يا خودكشي‌هاي در معرض ديد عموم رخ دهد و حرفي از «اثر مرلين» به زبان نيايد. موضوعي كه زماني تصور مي‌شد بخشي از پاسخ و راه‌حل مساله خودكشي در جوامع است، حالا خودش به بخشي از مساله تبديل شده است. 
«اثر مرلين» يك تحقيق «همبستگي» كلاسيك در حوزه روانشناسي اجتماعي و پژوهش رسانه است كه استدلال مي‌كند پوشش خبري گسترده «خودكشي» مرلين مونرو، ستاره سينمايي محبوب و نماد دوران سينمايي پس از جنگ جهاني دوم در هاليوود، به طور مستقيم باعث افزايش نرخ «خودكشي» در جامعه امريكا شده است. براساس اين تحقيق براي سال‌ها به رسانه‌ها توصيه مي‌شد كه اخبار خودكشي را به طور كلي پوشش ندهند و از ذكر كلمه خودكشي در مورد درگذشت افراد مشهور خودداري كنند. 
باور رايج در دوران كلاسيك تحقيقات در حوزه رسانه، در دوران سلطه بلامنازع تلويزيون به عنوان رسانه‌اي همه‌گير، در وضعيتي كه تصور مي‌شد مردم در برابر رسانه‌ها هيچ اختياري از خود ندارند و پيام‌هاي رسانه‌اي به مردم «تزريق» مي‌شوند، اين بود كه حرف از خودكشي، پوشش اخبار خودكشي، يا حتي اشاره به خودكشي مساوي است با «تبليغ» خودكشي. اگر اين خودكشي‌ها نزديك به مخاطب، يعني مثلا در همان كشور، يا در همان شهر باشند، تاثير تبليغي آنها بيشتر است، اگر اين خودكشي‌ها توسط افراد مشهور رخ داده باشد، تاثير تبليغي آنها بيشتر است و غيره. 
همبستگي آماري كه ايده «اثر مرلين» بر آن بنا شده است، تق و لق و از جنس آمار‌سازي‌هاي بي‌ در و پيكري كه به وفور با آن روبه‌رو مي‌شويم، نيست. بعد از پوشش اخبار خودكشي مرلين مونرو، واقعا تعداد خودكشي‌هايي كه در امريكا ثبت شده براي مدتي افزايش نشان مي‌دهد، اما ايراد غريب به اتفاق تحقيقات و آزمايش‌هايي كه در حوزه ارتباطات و روان‌شناسي اجتماعي رخ مي‌دهد اين است كه اين تحقيقات، ذاتا نمي‌توانند با تحقيقات آزمايشگاهي كه در آن تمام يا حداقل اكثر مولفه‌هاي تاثيرگذار بر وضعيت كنترل شوند، يكي باشد. تحقيقات همبستگي نشان مي‌دهند كه بين فصل مهاجرت لك‌لك‌ها به شهرها و تعداد نوزاداني كه در شهر به دنيا مي‌آيند هم همبستگي وجود دارد، در فصل مهاجرت لك‌لك‌ها، مردم بچه‌هاي بيشتري به دنيا مي‌آورند، اما از اين مساله نمي‌توان چنين استنباط كرد كه نوزادان را لك‌لك‌ها با خود به شهر مي‌آورند. همين موضوع در مورد ساير تحقيقاتي كه بناي آنها بر همبستگي‌هاي آماري است هم صادق است. 
اين تلقي كه ممكن است پوشش اخبار مرگ مرلين مونرو، باعث افزايش ميل به خودكشي و افزايش اقدام به خودكشي شده باشد، براي سال‌ها مطبوعات را در مورد پوشش اخبار خودكشي درگير خود كرده است. در بسياري از كشور‌ها اين تئوري كه متعلق به اواسط دهه 60 ميلادي است، چنان قدرتمند است كه تا همين امروز هم بايدها و نبايد‌هاي پوشش اخبار خودكشي را تعيين مي‌كند. حتي با وجود اينكه بيش از شصت سال از خودكشي مرلين مونرو و لااقل پنج دهه از سلطه تلويزيون به عنوان رسانه غالب و تاثيرگذار مطلق در خانه‌هاي مردم گذشته و تكثر رسانه‌اي، «اثر رسانه» بر جهت‌گيري افكار را به وضوح كاهش داده است. 
هر چند «حرف زدن مسوولانه» از خودكشي، تاكيد بر اينكه «خودكشي نبايد به عنوان راه‌حل، عملي قهرمانانه يا مسيري بحق» معرفي شود و وجود دستورالعمل‌هاي متعدد حرفه‌اي در مورد گزارش خودكشي به معناي آن نيست كه نبايد در رسانه‌ها از خودكشي حرف زد اما همچنان به نظر مي‌رسد اخلاق كلاسيك رسانه‌اي حرف زدن از «خودكشي» را در رديف كفرگويي قرار مي‌دهد، چنين تلقي از «حرف زدن از خودكشي» البته محدود به رسانه‌ها نيست، به دانشجويان روانشناسي توصيه مي‌شود كساني كه از خودكشي حرف مي‌زنند را به روانپزشكان ارجاع دهند، خانواده آنها را مطلع كنند و مجموعه‌اي از اقدامات تهاجمي ديگر را در دستور كار درماني خود قرار دهند كه همه مي‌تواند حرف زدن از خودكشي را ممنوع جلوه دهد، يا لااقل اين تصور را به وجود بياورد كه حرف زدن از خودكشي مي‌تواند هزينه‌هاي جبران‌ناپذير حيثيتي در پي داشته باشد. 
اگر اين گرفتاري بر سر راه كمك خواستن هنگام درگيري با افكار خودكشي كافي نيست، مساله بعدي قضاوت جدي و راديكال عمومي در مورد «حرف زدن از خودكشي» است، تلقي عمومي از اينكه مردم با حرف زدن از خودكشي به دنبال «جلب‌توجه» هستند، يا قصد دارند از اين راه «باج عاطفي» بگيرند، باعث شده است كه بسياري كساني كه با افكار خودكشي دست و پنجه نرم مي‌كنند، هرگز جرات مطرح كردن اين افكار را با ديگران نداشته باشند. 
يك قدم عقب برويد و به اوضاع نگاه كنيد، رسانه‌ها تصميم گرفته‌اند كه حرف زدن از خودكشي مساوي با تبليغ در مورد خودكشي است. سيستم درماني تصميم گرفته است كه حرف زدن از خودكشي مساوي با ارجاع به روانپزشك و دريافت دارو است و قضاوت عمومي مي‌گويد حرف از خودكشي باج‌خواهي و جلب‌توجه است. اگر همه اينها كافي نيست، افسردگي را نشانه تنبلي گرفتن، نااميدي را با بي‌ايماني يكي دانستن، ناتواني را با پذيرش شكست و بي‌مسووليتي برابر گرفتن، همه دست به دست هم داده تا در حالي كه يكي از گرفتاري‌هاي جدي ما در سپهر عمومي قهرمانانه دانستن خودكشي است، در بخش مهم و بسيار بزرگ‌تري از سپهر عمومي، مردم احساس كنند كه هرگز اجازه ندارند با كسي غير از خودشان از اينكه به «مرگ» و «تمام كردن زندگي» فكر مي‌كنند، حرف بزنند. 
پايان‌هاي ناگهاني، ضجه‌هايي با تاكيد بر اينكه عزيز درگذشته ما «حالش خوب بود»، حاصل وضعيتي است كه در آن جامعه به اعضاي خودش اين سيگنال را ارسال مي‌كند كه شما اجازه نداريد خسته باشيد، اجازه نداريد در مورد خسته بودن حرف بزنيد و اجازه نداريد بگوييد كه به پايان دادن به زندگي خودتان فكر مي‌كنيد و اين خود بند ديگري به بند‌هايي كه خستگي اصلي و افسردگي اساسي را ايجاد كرده اضافه مي‌كند. 
حرف زدن و پوشش دادن اخبار خودكشي در رسانه‌ها، گفت‌وگوي عمومي در مورد خودكشي، حتما بايد با رعايت هزار و يك ضابطه از قبل معلوم انجام شود، اما اين تصور كه حرف زدن از خودكشي، قدم گذاشتن در راهي بدون بازگشت است، به نفع سلامت عمومي جامعه نيست. فكر كردن به خودكشي، مانند بسياري ديگر از افكار ناشي از بيماري، نشانه‌اي از بد بودن اوضاع است. همان‌طور كه به كسي نمي‌گوييم از درد قلبي‌ات حرف نزن، چون منجر به بروز درد قلبي در ديگران، از دست دادن خانواده و دوستان و اجبار به مصرف دارو مي‌شود، نمي‌توان و نبايد رسانه‌ها را از آگاهي‌رساني در مورد عموميت افكار خودكشي و راه‌هاي مقابله با آن و مردم را از گفت‌وگو در مورد افكار خودكشي منع كرد. 
اگر سر در برف كنيم، جهان ناپديد نمي‌شود، با حرف نزدن از افكار خودكشي هم نمي‌توان به شكل موثر جلوي آن را گرفت. سالانه بيش از 700 هزار نفر در جهان بر اثر خودكشي جان خود را از دست مي‌دهند. برخلاف مزخرفاتي كه در مورد بحران معنا و نرخ خودكشي در كشورهاي توسعه‌يافته گفته مي‌شود 77درصد تمام خودكشي‌هاي جهان در كشورها فقير و با درآمد سرانه متوسط رخ مي‌دهد، مردم بدون اينكه به خودكشي فكر كنند، دست به خودكشي نمي‌زنند، اينكه احساس امنيت كافي براي حرف زدن از افكارشان و درخواست كمك در اين مورد ندارد، به گردن سازندگان برچسب‌هاي ناخوشايند در مورد افكار خودكشي است. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون