• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5458 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۲۱ فروردين

تسليم ژنرال لي

مرتضي ميرحسيني

امريكايي‌ها، چهار سال، از آوريل 1861 تا آوريل 1865 درگير جنگي خونين بودند كه از آن به جنگ داخلي ياد مي‌كنند. از اواخر 1864 پيش‌بيني شكست جنوبي‌ها كار چندان دشواري نبود و نشانه‌ها و دلايل زيادي براي آن وجود داشت. اما - حداقل در آن مقطع - كسي فكرش را هم نمي‌كرد كه مهم‌ترين فرمانده آنان، يعني ژنرال لي، در خلوت خودش گزينه تسليم را سبك سنگين كرده است. اين فكر از كجا به ذهن لي رخنه كرده بود؟ مي‌ديد كه زور نيروهايش به قواي ژنرال گرانت نمي‌رسد و نقشه‌هاي جنگي‌اش نيز مثل روزهاي نخست جنگ كارگر نمي‌افتد. مي‌ديد شمالي‌ها گام به گام پيش مي‌آيند، شهرهاي بزرگ و راه‌هاي اصلي را مي‌گيرند و خطوط دفاعي ائتلاف جنوب را يكي پس از ديگري مي‌شكنند. لي به تسليم فكر كرده بود، اما قطعا نخستين انتخابش نبود. حتي زماني كه شمالي به ويرجينيا رسيدند و پيتزبورگ را گرفتند و آماده تصرف ريچموند - كه پايتخت جنوبي‌ها بود - شدند، بازهم لي به تدبيري براي ادامه جنگ و عقب زدن مهاجمان مي‌انديشيد. سپاهش را كه حداقل سي هزار سرباز داشت به قصد رسيدن به كاروليناي شمالي حركت داد، اما آذوقه‌اي كه منتظرش بود از راه نرسيد. جست‌وجوي آذوقه براي سربازان و تأمين تداركات لازم براي آن‌همه مرد خسته، كار جابه‌جايي سپاه را مختل كرد و زمان را، كه در آن مقطع بسيار حياتي بود از او گرفت. شمالي‌ها از پشت سر رسيدند و اين بار در فارمويل، شكست ديگري به او تحميل كردند. لي در هشتمين روز از ماه آوريل سال 1865 به محاصره افتاد و به همان گزينه‌اي كه سعي داشت از آن بگريزد تن داد. شكست را پذيرفت و آماده تسليم به ژنرال گرانت شد. روز بعد به ملاقات فرمانده دشمن رفت. جيمز كوريك در كتاب «جنگ داخلي امريكا» مي‌نويسد «گرانت شرايط بسيار بزرگوارانه‌اي را براي تسليم‌شدن به لي پيشنهاد كرد. گذشته از تحويل سلاح‌ها و مهمات، همه آنچه خواسته شد اين بود كه هر سرباز ائتلافيه قسم بخورد كه ديگر هرگز عليه ايالات متحده دست به اسلحه نمي‌برد. در عوض همه نيروهاي ائتلافيه آزاد بودند كه به خانه بروند. زندان و محاكمه و اعدام در كار نبود. افزون بر اين، كساني كه اسب و قاطر همراه شدند مي‌توانستند آنها را براي شخم‌زني در فصل بهار نگه دارند و افسران مي‌توانستند سلاح كمري‌شان را نگه دارند. اين شرايطي بود كه به همه فرماندهان ائتلافيه پيشنهاد شد. لي پذيرفت.» تسليم براي مردي مثل او اصلا آسان نبود، اما راه ديگري نداشت. كه اگر داشت، قطعا تن به تسليم نمي‌داد. به روايتي، بعد از پذيرش شرايط تسليم، با گرانت دست داد و بعد دستكش‌هايش را پوشيد و «با اندوه به جانب دامنه تپه چشم دوخت كه سپاه كم‌تعدادش - وفادار و نترس تا آخرين لحظه - در آنجا قرار داشت. دو بار با اندوهي فروخورده و شديد با مشت به كف دست خود كوبيد، سپس اسب خود ترولر را با صدايي دورگه و گرفته صدا زد و از نظرها پنهان شد.» در آن سوي ماجرا، گرانت هم به دستور لينكلن، تصميم به ختم هرچه زودتر جنگ داشت، چه آنكه تا آن زمان چندصد هزار سرباز (به روايتي حداقل 620 هزار سرباز در مجموع دو جبهه) كشته شده بودند و ادامه درگيري‌ها، حتما كشته‌هاي بيشتري روي دست دو طرف مي‌گذاشت. به گفته يكي از همراهان لي، گرانت آن روز به عزم پايان دادن به جنگ آمده بود و همه كنش و واكنش‌هايش، اين عزم را نشان مي‌داد. «هنگامي كه ژنرال گرانت وارد اتاق شد، ژنرال لي در انتهاي اتاق مقابل در ايستاده بود. ژنرال گرانت اونيفورم گشاد نبرد به تن داشت اما سلاح كمري نداشت. به نظر مي‌رسيد اوقات نسبتاً سختي را پشت سر گذاشته است. اسب‌سواري كرده بود و لباس‌هايش خاك‌آلود و تاحدي كثيف بود. به طرف ژنرال لي رفت و لي بلافاصله او را به جا آورد. ژنرال گرانت با صميمانه‌ترين حالت به او سلام كرد و راجع به هوا و ديگر مسائل با لحني دوستانه سخن گفت... ژنرال گرانت شرايط تسليم را روي ورقه‌اي نوشت كه همزمان با نوشته شدن يادداشت، رونوشت آن نيز آماده مي‌شد. لي آن را مرور كرد و گفت: اين شرايط را مي‌پذيرم.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون