ادامه از صفحه اول
منطق آشپزخانه بيديوار (اُپِن)
حتي ميزبان هم بعضا در پذيرايي و آشپزي مشاركت ميكند. اين فرهنگ آنان است كه چنين معماري را ايجاد ميكند و نه برعكس. همچنانكه فرهنگ خانواده سنتي، معماري اندروني و بيروني را ايجاد كرده بود و نه برعكس. مشكل اين آقاي روحاني اين است كه معماري را متغير مستقل در نظر گرفته است، در حالي كه معماري تابع ديگر اجزاي فرهنگي است. حداقل در اين مورد به خصوص اين معماري آشپزخانه بيديوار و باز نيست كه نقش زن و جايگاه او را تعيين ميكند، بلكه اين نقش زن و جايگاه او در خانواده است كه معماري را شكل ميدهد. البته معماري هم اثر متقابل ميگذارد. خانوادهها بر اساس چنين فرهنگي اقدام به خريد خانهاي ميكنند كه معماري مناسب را براي زندگي آنان دارد. اگر امروز آپارتمانها داراي آشپزخانه اُپن است اين ناشي از توطئه ديگران نيست. اگر همان آقاي روحاني اقدام به مسكنسازي كند و آشپزخانه آن اُپن نباشد، در اين صورت يا كسي آن را نميخرد يا در اولين گام ديوار آن را برداشته و آن را باز و اُپن ميكند. اين سادهانگاري است كه بگوييم با تغيير اين معماري ميتوان فرهنگ رفتاري زنان جديد را تغيير داد. حتي اگر آپارتمان ۳۰۰ متري هم داشته باشيد، باز هم اغلب زنان خواهان باز شدن آشپزخانه ميشوند. فهم اين نكته از آنجا مهم است كه بدانند مساله اصلي معماري نيست، بلكه تحول در نقش و جايگاه زن در خانواده مساله اصلي است و تحول اين نقش نيز بيش از آنكه توطئه ديگران يا انحراف باشد امري طبيعي است. احتمالا اگر آقايان نگاهي به فرزندان و اطرافيان جوانتر خود كنند، متوجه مساله خواهند شد.
آيا تقابل در زمينه حجاب به نفع نظام سياسي است؟
اگر اين فرض را كه جرياني درون نظام بحران را اجتنابناپذير ميداند درست تلقي كنيم، آنگاه ميتوان فهميد كه چرا نگراني از تقابل در زمينه حجاب وجود ندارد. تحليل اين جريان احتمالا بايد اين باشد كه اگر قرار است در آينده نزديك اعتراضاتي رخ دهد، موضوع اين اعتراضات بهتر است در حوزه حجاب و سبك زندگي باشد تا مسائل اقتصادي. اعتراضات خياباني در زمينه حجاب، در قياس با اعتراض در مسائل اقتصادي، ميتواند دو مزيت مهم براي نظام سياسي داشته باشد. اول، جنس معترضان است. جرياني كه به استقبال اعتراضات رفته و معتقد است با تعيين موضوع آن ميتواند آن را مهندسي كند، احتمالا تصور ميكند معترضاني كه در موضوع حجاب به خيابان ميآيند متفاوت از كساني هستند كه به خاطر مسائل اقتصادي به خيابان ميآيند. چهبسا تحليل آنها اين باشد معترضان به حجاب مدنيتر اعتراض ميكنند و در نتيجه مواجهه با آنها راحتتر است. قياس اعتراضات آبان 98 و اعتراضات پاييز 1401 نيز تا حدي ميتواند به اين تحليل كمك كند. بهطور مثال، در پاييز 1401 بانكهايي كه در آتش سوختند به مراتب كمتر از اعتراضات آبان 1398 بود. دوم، حاميان معترضان است. در زمينههاي اقتصادي امروزه همه گروهها اعتراض دارند. فرقي نميكند مذهبي باشيد يا غير مذهبي، طرفدار نظام باشيد يا مخالف آن، اصلاحطلب باشيد يا اصولگرا؛ شرايط سخت اقتصادي همه را به ستوه آورده است. در نتيجه اگر در زمينه اقتصادي اعتراضي صورت پذيرد، احتمالا همدلي بيشتري با آن اعتراضات صورت خواهد پذيرفت. اما بعيد نيست تحليل جرياني كه از تقابل در زمينه حجاب دفاع ميكند و معتقد است با اين كار ميتواند اعتراضات آينده را مهندسي كند اين باشد كه اگر اعتراضات محدود به زمينه حجاب باقي بماند، بخشي از نيروهاي سنتي و مذهبي جامعه در كنار نظام سياسي باقي بمانند و با معترضان همدلي نكنند. امري كه ميتواند مواجهه با معترضان خياباني را راحتتر كند. اگر فرض بالا درست باشد و جرياني درون نظام با اين تحليل كه ميتواند اعتراضات آينده را مهندسي كند به تقابل در زمينه حجاب دامن بزند، بايد گفت تحليل اين جريان خطاست و اتفاقا هيچيك از دو هدفش محقق نميشود. اولا هيچ تضميني وجود ندارد كه در صورت وقوع اعتراضات خياباني در زمينه حجاب فقط طبقه متوسط به خيابان بيايد؛ شدت بحرانهاي اقتصادي به حدي است كه ممكن است معترضان اقتصادي را به هر بهانهاي (حتي به بهانه حجاب) به خيابان بكشاند و آنها اگر زمينه را فراهم ببينند به خيابان بيايند. كسي نميتواند تضمين كند كه اگر در موضوع حجاب اعتراضاتي شكل بگيرد، چه كساني به خيابان خواهند آمد و چه كساني سكوت خواهند كرد. اين را نميتوان مهندسي كرد. ثانيا مشخص نيست كه نيروهاي سنتي و مذهبي تا چه اندازه نسبت به اقداماتي كه در زمينه حجاب انجام ميشود رضايت دارند. اگر نتايج نظرسنجي پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات صحيح باشد بايد گفت بسياري از آنها با اقدامات اخيري كه در موضوع حجاب انجام شده است موافقت و همراهي ندارند؛ هرچند شايد گروهي اندك و اقليت همراه باشند. لذا اين تصور كه در صورت اعتراض در زمينه حجاب نيز قاطبه نيروهاي مذهبي و سنتي در كنار تندروهاي مدافع برخورد باقي ميمانند، تصور باطلي است. لذا به نظر ميرسد اعتراضات اجتماعي به همان اندازه اعتراضات اقتصادي ميتواند براي نظام سياسي به يك بحران تمامعيار تبديل شود و امكان مهندسي آينده اعتراضات ِ احتمالي است. اما اگر فرض بالا درست نباشد و هيچ جرياني درون نظام به استقبال اعتراضات و بحران نرود، اين پرسش به قوت خود باقي است كه چرا از اقداماتي دفاع ميشود كه بحرانساز است. آيا سياستگذاران فرهنگي و اجتماعي كشور نظرسنجيها را نميخوانند و نسبت به عواقب تصميماتشان محاسبه نميكنند ؟
براي تغييرات، فردا دير است
چه بسا با خطاي امروز ما نسل آينده بگويد هرطور ميخواهد بشود ما از نسل گذشته كلا عبور ميكنيم! واقعا و بدون اغراق با توجه به جميع شرايط پيش رو براي پاسخگويي به مطالبات نسل جديد فردا دير است، اگر قرار است متناسب با سرعت رويدادها تغييراتي ايجاد كنيم وقتش همين امروز است و تاخير در آن، موقعيتهاي آينده را يكي پس از ديگري از ايران ميستاند.
٭ايسنا؛ معاون وزير اقتصاد - 8بهمن 1401