چرا ديگر نميتوان حضور در برابر دوربين را انكار كرد؟
رها شده از زمان و مكان
محمد قدمعلي
از آغاز اختراع دوربين عكاسي در سال ۱۸۲۶ ميلادي و نخستين عكسي كه ژوزف نيسهفور نيپسِ فرانسوي با آن گرفت، عكاسي پديدهاي بر پايه عينيت بوده است. با اين تلقي، عكاس كسي است كه «عينِ واقعيت» را ضبط ميكند تا ديگران هم بتوانند آن «واقعيت عيني» را بيكم و كاست به چشم خود ببينند. از آنجا كه هيچ واقعيتي تا ابد پابرجا نيست، اتكاي انسان به عكس براي جاودانه كردن واقعيتهاي گذرا يا مستند كردن وقايع، به مرور زمان بيشتر و بيشتر شده بهطوري كه عكس جزء جداييناپذير از مجموعه فعاليتها و زندگي فرهنگي مردم جهان شده است. ما بدون عكسمان در ثبت شرايط زيستي و حتي اثبات هويتِ خود در جرياناتِ روزمره اداري دچار مشكل ميشويم. از نگاهي ديگر جايگاه ويژه اين هنر به عنوانِ يك رسانه در امرِ اطلاعرساني به گونهاي وسعت يافته كه تصور دنياي رسانه بدون عكس، ناممكن شده است.
امروزه عكسهاي برداشته شده توسط دوربينهاي مستقر در مكانهاي عمومي به منزله مدرك و شاهدي بر جرم احتمالي اشخاص به دادگاهها ارايه ميشود. دوربين عكاسي در فرهنگ معاصر معنا و دلالتي بيش از يك ابزار مكانيكي پيدا كرده و به بديلي از شاهد و نگهبان بدل شده است.
از نظر آندره بازن (André Bazin )رابطه عكاسي و عينيت تا بدانجا پيش ميرود كه تصوير را «خود شيء» ميداند «رها شده از مكان و زمان». از نظر او اينكه تصوير عكاسي «محو، تغيير شكل يافته، رنگپريده يا فاقد ارزش مستند باشد، اهميتي نداشته» و هيچ خللي در ذات عيني آن به وجود نميآورد. درست شبيه همين، رولان بارت (Roland Barthes) نيز عكس را «تجلي مصداق» ميداند. از نظر بارت، در عكاسي هيچ وقت نميتوان حضور شيء را در برابر دوربين انكار كرد. عكسها همواره عكسِ چيزها يا رخدادهايي هستند كه در زماني خاص در برابر دوربين به وقوع پيوستهاند .
البته نظريههاي مدرن و پسامدرن در قرن بيستم ادعاي عينيت مبنايي عكس و عكاسي را دچار ترديد كردند. سازه دوربين همچون شاهدي بيطرف واقعيات را ثبت ميكند؛ اما عكسها خودبهخود گرفته نميشوند. عكاس انتخابهايي ميكند كه در نحوه ثبت واقعيت تاثير ميگذارند و به عبارتي، واقعيت را برحسب آن تصميمها و انتخابها بازنمايش ميدهند. بر اين مبنا عكس «عين واقعيت» نيست، بلكه آن واقعيتي يا آن بخشي از واقعيت است كه عكاس ميخواهد ما ببينيم. اما پيشرفت چشمگير فناوري و به كارگيري هوش مصنوعي (AI) در توليد تصاوير در قرن بيست و يك، عكسها را حتي به عنوان بخشي از واقعيت زير سوال برده و اكنون ميتوان عكسهايي از وقايعي ديد كه از اساس به هيچوجه واقع نشدهاند و رابطه عكاسي و عينيت به شدت مخدوش شده است.
تصاويري بسيار پرجزييات و پرحرارت در روزهاي اخير توييتر و ديگر پلتفرمها را غرق كرده است: دونالد ترامپ، رييسجمهوري سابق ايالات متحده كه توسط افسران پليس شهر نيويورك ملبس به لباس ضدشورش، مورد حمله قرار گرفته و ولاديمير پوتين رييسجمهوري روسيه در پشت ميلههاي يك سلول خاكستري بتني كم نور. اما هيچ يك از اين تصاوير واقعي نيست. اين تصاوير با استفاده از هوش مصنوعي طراحي و در واقع جعل شدهاند. اما در دنياي واقعي دونالد ترامپ با اتهامات كيفري روبهرو است و دادگاه كيفري بينالمللي، حكم بازداشت پوتين را صادر كرده كه همين پيشزمينههاي خبري ميتواند اين تصاوير جعلي را كاملا باورپذير كند.
در حالي كه توانايي دستكاري عكسها و ايجاد تصاوير جعلي جديد نيست، اما استفاده از ابزارهاي توليدكننده تصوير هوش مصنوعي توسط «ميدجرني» ٭ و «دالايي» و... بسيار آسانتر و ارزانتر هستند. اين برنامهها ميتوانند به سرعت تصاوير واقعي كامل را با جزييات و پس زمينههاي دقيق در مقياس انبوه و تنها از يك فرمان متني ساده هر كاربري ايجاد كنند.
برخي از اين تصاوير جعلي كه اخيرا به شكل فراگيري بازنشر شده دقيقا به دليل انتشار نسخه جديدي از مدل تركيب متن به تصوير ميدجرني است كه ميتواند تصاوير متقاعدكنندهاي شبيه به سبك عكسهاي رسانهها و خبرگزاري توليد كند .
اليوت هيگينز (Eliot Higgins)، بنيانگذار بلينگكت ((Bellingcat، يك مجموعه روزنامهنگاري تحقيقي مستقر در هلند، در يكي از تاپيكهاي پرتيراژ توييتر، از آخرين نسخه اين ابزار براي ايجاد تصاوير دراماتيك از دستگيري تخيلي ترامپ استفاده كرد. همان تصاويري كه جمعيتي از افسران يونيفرم پوش را نشان ميدهد كه ترامپ، ميلياردر جمهوريخواه را گرفته و با خشونت او را روي پيادهرو ميكشند و اين تصاوير هزاران بار به اشتراك گذاشته و پسنديده شده است. هيگينز كه همچنين پشت مجموعهاي از تصاوير جعلي دستگيري پوتين، محاكمه و سپس زنداني شدن او بود، ميگويد كه اين تصاوير را بدون سوء نيت منتشر كرده است. او حتي در پست توييتري خود به وضوح اعلام كرد كه اين تصاويرِ غير واقعي توسط هوش مصنوعي توليد شدهاند. با اين حال توليد اين تصاوير باعث شد ميدجرني حساب و دسترسي هيگينز را به سِروِرش مسدود كند و به گفته هيگينز ميدجرني پاسخ ايميلهاي او را هم در خصوص علت امر نداده است.
البته تصاوير جعلي ترامپ كاملا بينقص نيستند. مثلا در برخي از آنها ترامپ به طرز عجيبي ديده ميشود كه كمربند ابزار پليس را بسته است و در برخي ديگر، صورت و دستها به وضوح تحريف شدهاند؛ اما در ديد كلي باورپذير است و به نظر ميرسد شروعي است براي خلق تصاوير جعلي و صد درصد بيعيب و نقص.
به نظر نميرسد كه تنها با قيد اينكه اين تصاوير واقعي نيست يا براي سرگرمي توليد شده است، خلق تصاوير جعلي باعث سوءاستفاده و گمراهي نشود. پيش از برگزاري دادگاه ترامپ، آسوشيتدپرس گزارش داد كه نيويورك در حال آماده شدن براي ناآراميهاي احتمالي در صورت وقوع دستگيري است و برخي كاربران توييتر اظهار داشتهاند كه تصاوير هيگينز به اندازه كافي قانعكننده است كه آنها را فريب دهد.
با دشوار شدن تشخيص تصاوير مصنوعي از واقعيت به عنوان مثال در رسانه اجتماعي همچون اينستاگرام كه كاملا عكسمحور است و طبيعي است كه مخاطب آن بدون توجه به متون، فقط عكسها را تورق كند، تصور هجوم عكسهاي جعلي هم به بيش از يك ميليارد كاربر آن ترسناك است.
كارشناسان درستيسنجي و اطلاعات نادرست هشدار ميدهند كه اين تصاوير، منادي واقعيت جديدي هستند: امواجي از عكسها و ويديوهاي جعلي كه پس از رويدادهاي خبري مهم در رسانههاي اجتماعي هجوم خواهند آورد و واقعيتها و داستانها را بيش از پيش و در زمانهاي حياتي براي جامعه مخدوش خواهند كرد. انبوه اطلاعات نادرست ميتواند در طول رويدادهاي بحراني باعث ايجاد سر و صدا و پوشاندن حقيقت شود. اين ماجرا همچنين سطح بدبيني را افزايش ميدهد و مردم اعتماد به نظام و اطلاعاتي كه دريافت ميكنند را از دست ميدهند.
پلتفرمهاي رسانههاي اجتماعي شروع به وضع قوانين اساسي براي محتواي توليد شده توسط هوش مصنوعي كردهاند و حداقل برخي، مسووليت برچسبگذاري چنين محتوايي را بر عهده كاربران گذاشتهاند. تيكتاك جديدترين پلتفرمي است كه لازم دانسته تمام ديپفيكهاي واقعنما به وضوح فاش شوند و همين امر باعث ميشود تا كاربران اين هفته شروع به اضافه كردن يك برچسب مانند «مصنوعي»، «جعلي»، «غيرواقعي» يا «تغيير داده شده» كنند تا باعث گمراهي و سردرگمي نشوند. آنطور كه سوزان سونتاگ در توصيف قابليت اسنادي عكس عنوان ميكند، وقتي چيزي را ميشنويم بدان شك داريم «اما به محض ديدن عكسي از آن كاملا مطئمن ميشويم» كه اين اتفاق رخ داده و به همين خاطر است كه عكس و نه هيچ بازنمايي تصويري ديگري، در اثبات جرايم كاربرد دارد. عكسها علاوه بر اينكه در دادگاهها و محاكم قضايي حكم اسناد و مداركي قانوني را دارند، ميتوانند حكم اسنادي تاريخي را نيز داشته باشند. به عنوان مثال عكسهايي كه در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم با رويكرد انسانشناسانه از بوميان آفريقايي گرفته شده، ميتواند به عنوان منبعي از شناخت در خصوص نوع پوشش، آرايش و شرايط زندگي اين بوميان محسوب شود.
در هر حال با پيشرفت فناوري هوش مصنوعي در زمينه توليد تصاوير ساختگي واقعنما به نظر ميرسد عمر عكسها به عنوان اسنادي قابل اتكا رو به پايان باشد و از اساس عكسها در كاركرد رسانهاي و مستند خود بدون عكاسِ قابل اطمينان آنها و مرجع منتشركنندهاش از حيز انتفاع ساقط خواهند شد. هرچند كه پيشبيني در اين زمينه كار دشواري است و ترسيم اينكه آينده چگونه خواهد بود دستكم از عهده تخصص عكاسي و رسانهاي برنميآيد و شايد متخصصان هوش مصنوعي بتوانند شمايي از آن را ترسيم كنند.
به عنوان نمونه ممكن است فناوري هوش مصنوعي خود، قابليتي در دسترس بشر قرار دهد كه توانايي تشخيص و تمييز عكسهاي واقعي و عكسهاي ساختگي با هوش مصنوعي را داشته باشد. اما آنچه امروز براي مبارزه با اطلاعات نادرست بصري، ضروري و حياتي است، آگاهي عمومي و آموزش بيش از گذشته و ارتقاي سواد بصري عمومي است. بايد هر كاري از دستمان برميآيد، انجام دهيم تا مردم را از پيشرفت اين فناوري آگاه كنيم. انتشار يك تصوير ساختگي با نيتي سوء در زماني حياتي و بازنشر و فراگير شدن آن توسط كاربران رسانههاي اجتماعي تا پيش از روشن شدن جعلي بودن آن، ممكن است آسيبهاي فراواني در پي داشته باشد. پيش از هر چيز بايد آگاه شويم كه امروز ديگر يك عكس واقعنما ميتواند بدون دخالت دوربين و نه در فضاي واقعي كه در آزمايشگاه توليد شود.
٭ ميدجرني (Midjourney) يك آزمايشگاه تحقيقاتي مستقل است كه يك برنامه هوش مصنوعي انحصاري با همين نام توليد ميكند و تصاويري را از توضيحهاي متني، همچون ديگر برنامههاي از اين دست «دال-اي» (DALL-E)، «اوپنايآي» (OpenAI)، و «استيبل ديفيوژن» (Stable Diffusion) ايجاد ميكند.